محسن سلگی، دانش آموخته دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی: مغالطه یکسانپنداری امر مطلق و امر مقدس یکی از معضلات فکری کسانی است که انگاره نظام مقدس با مقدس بودن نظام جمهوری اسلامی ایران را به چالش میکشند. درمقابل این خطای شناختی لازم به ذکر است که هر امر مقدسی مطلق نیست.
یک معنای مطلق فراگیری است و معمای دیگر آن رهایی است. همچنین لازم است میان مطلق عام و مطلق خاص تمایز نهاد.
وقتی نظام جمهوری اسلامی ایران را مقدس میدانیم، این مستلزم مطلق دانستن آن نیست چراکه جمهوری اسلامی نه مدعای فراگیری و همهجا روایی دارد و نه مدعی رهایی از قیود است. مصداق این مدعا آن است که ولایت فقیه خود را برای تمام کشورهای اسلامی - زمان حال - نیز قابلتحقق نمیداند. برای همین رهبر انقلاب هرگز در پی الگویی مشابه در کشورهای همسایه حتی با جمعیت قابلتوجه شیعی نبوده است.
نکته دیگر اینکه ولایت مطلقه فقیه نیز عمدتا در برابر اختیارات محدود که پیشتر در نظریه ولایت فقیه مطرح شده قامت برافراشته است. یعنی مطلق به معنای رها نیست چون محدود به شریعت و قانون است (فرای کل قوانین نیست بلکه فرای قوانین موردی است) و فراگیر و همهشمول نیست؛ چراکه زیرسایه شریعت و نه بالای سر آن است. چنانکه اشاره شد مطلق به دو قسم عام و خاص تقسیم میشود. مطلق خاص تنها بر یک مجموعه مشخص و محدود قابل اطلاق و صدق است اما مطلق عام، جهانروا بوده و در هر زمانی صادق است.
بنابر آنچه گذشت، ولایتمطلقه فقیه با وجود مقدس بودن، اما ادعای مطلق بودن به معنای رهایی یا فراگیر بودن را ندارد. فراگیری ویژگی نظامات توتالیتار است درحالی که ولایت فقیه مجری شرع است، آن هم مبتنی بر رضایت. به بیان اخری، ولایت مطلقه فقیه در عین مقدس بودن اما عام یا به ماهیت رها و فراگیر نیست. یعنی مطلق بودن آن درنهایت مطلق به معنای خاص یا مطلق برای پیروان (مجموعه مشخص) است.
مغالطه دیگری که در رابطه با امر مطلق صورت میگیرد آن است که یقینگرایی و نیز حتی ایمانگرایی را مساوی یا ملازم هم میبینند. درحالی که ممکن است کسی یقینگرا و واقعگرا باشد اما مطلقگرا نباشد. در فلسفه صدرایی ما جهان را ذومراتب و غیر از منطق صفر و یکی میبینیم اما درعینحال نسبت به همین انگاره با یقین سخن میگوییم و یقین شرط باور و دانستن است. چنانکه کسی بگوید «میداند هوا ابری است اما تردید دارد» یا معنای دانستن را نمیداند یا معنای تردید یا هردو را. به دیگر سخن، معرفت همواره یقینی است. (باور صادق موجه با تعریف سه جزئی معرفت) یقینگرایی و ایمانگرایی نیز نه مساوق و نه مساویاند. (تساوق از تساوی بالاتر است.)
پس از بحث درباره دو مغالطه اینهمانی 1. امر مطلق و امر مقدس و نیز 2. مطلقگرایی و یقینگرایی، لازم است با مثالهایی مدعای خود را واضحتر کنیم. ازدواج را امری مقدس دانستهاند. همچنین مقام پدر و مادر را. آیا این مقدس انگاریدن ملازم و همراه با نقدناپذیری یا مطلق کردن آنهاست؟ به نحوی ارتکازی یا به نحوی که فرد مرتکز شده و به استدلال و احتجاج احتیاجی ندارد، درمییابیم که هر پدر و مادر و یا ازدواجی در عالم واقعیت را میتوان نقد کرد.
نکته مهم دیگر آن است که کسانی مانند نصیری و بسیاری از روشنفکران به ویژه روشنفکران غیردینی در دام ثنویگرایی مقدس - نامقدس که برخاسته از دنیای مسیحیت است میافتند و شاید خود به این امر وقوف نداشته باشند.
امیل دورکیم یک مصداق بارز این ثنویتگرایی است. او این مبحث را تحتعنوان «دوگانگی مقدس» (Sacred–profane dichotomy) طرح میکند. در نگاه وی، این دوگانه بر یکدستی اعتقادات و رفتار و جداکردن امور و چیزهای ممنوع از آن در دین دلالت دارد. نکته مهم در همین تلقی امر مقدس به منزله تابو و چیزی جدا شده و دور از دسترس است که نباید به آن نزدیک شد. معنای تابو بدینسان با معنای حرام در عربی قرابت میجوید بیآنکه مطابقت بیابد.
جداییانگاری و ثنویت شیوه مرسوم و معهود سکولاریسم است. این انگاره بعضا به طور غیرالتقانی (غیرپیچیده) در روشنفکران وطنی رسوخ کرده است. درحالی که در اسلام جدایی میان مقدس و نامقدس بیمعنی بوده و کل خلقت مقدس است و این کلیتبخشی خصلت توحید و شرط آن است. ضمن اینکه مقدس دانستن نظام به معنای مقدس دانستن تمام مصادیق و افعال آن نیست بلکه این تقدس علاوه بر اینکه میتواند ناظر به حاکمیت به منزله امری تجزیهناپذیر و مطلق در همه نظامات سیاسی جهان باشد، میتواند بر ذات الهی آن دلالت کند. چنانکه ذات انسان یا کرامت ذاتی او مقدس است و این به معنای مقدس بودن افعال آدمیان نیست.
نکته دیگر اینکه امر مقدس صرفا مطلق به ادیان نیست. دورکیم به خوبی اشاره میکند که خدا امر مشترک تمام ادیان نیست. یک مصداق آن بودیسم است. اما او به این نکته توجه نداشت که امر مقدس مختص ادیان -اعم از الهی و غیرالهی- نیست. چه اینکه انسانهای ابتدایی و اولیه تفکیک میان جهان طبیعی و فوقطبیعی قائل نبودند و همهچیز را رازناک و معجزهآسا میدانستند. این مقدسانگاری بدون تفکر است، درحالی که در توحید، تقدس و تفکر - نیز تفکر انتقادی یا غیرانقیادی- همنشین میشوند.
نکته دیگر اینکه میان تقدس در مشرب الهی با غیر آن تمایز وجود دارد. هرچند نظامهای توتالیتار مانند فاشیسم ایتالیا یا نازیسم آلمان و کمونیسم شوروی اصولا درمقابل دین قرار میگیرند اما بعضا رگههای مقدسانگاری نزد آنان یافتنی است. برای نمونه، طرفداران استالین او را خدا میخواندند (کیش شخصیت یا فرقه شخصیت) درحالی که او و عمده طرفدارانش باوری به عقاید و مسیحی نداشتند.
بزرگترین جنایات دنیای جدید توسط این دولتها و دولتهای کاپیتالیستی که رابطه خود با امر مقدس آسمانی را گسسته و یکسر و مطلق یا صرفا دنیا آن هم وجه مـــادیاش را مقدس کردهاند، صورت گرفته است. به بیان دیگر کارنامه دولتهای غیردینی در خشونت و مطلقگرایی و جهان روایی به مراتب سیاهتر از دولتهای مقصد و هدف آنان بوده است.