پوریا پرندوش، روزنامهنگار: صحبتهای هفته گذشته یکی از طرفداران دونالد ترامپ بهنام لورا لِوی در گردهمایی حامیان وی در «د موین»، مرکز ایالت آیووا، مبنیبر احتمال وقوع جنگ داخلی در ایالاتمتحده، در این مدت واکنشهای بسیاری را دربر داشته است. این واکنشها که در شبکههای مجازی بازتاب بیشتری یافته، عمدتا حول به سخره گرفتن این نظر دور میزند. اما این مساله نشانگر نظرات تمام مردم آمریکا نیست زیرا بسیاری از طرفداران ترامپ از شبکههای اجتماعی مختص به خود استفاده میکنند. نظرسنجیهای موجود دراینباره نشان میدهد تعداد افرادی که احتمال بروز جنگ داخلی در آمریکا را میدهند از تعداد افرادی که این احتمال را مردود میدانند، بیشتر است.
روز شنبه 9اکتبر 2021 (17مهر)، لورا لوی، نماینده جنجالی ایالت آیوا در گردهمایی در «د موین» آیووا اعلام کرد: «آمریکا بهسوی جنگ داخلی پیش میرود.» استدلال او این است که بسیاری از اعضای حزب جمهوریخواه «ضعیفتر از آنند که بتوانند در کنگره باشند.»
این مساله طی دو هفته گذشته بازتابهای زیادی در شبکههای مجازی آمریکا داشته است. در تحلیل هشتگها و کلیت بحث جنگ داخلی که از دوره ترامپ و خصوصا پس از رای نیاوردن او در انتخابات ریاستجمهوری سال2020 و در جریان حمله طرفداران او به کنگره صورت گرفت میتوان گفت:
1- هدف ترامپیستها و نمایندگان اینچنینی ایجاد تفکیک میان جمهوریخواهان واقعی مانند افرادی مثل مایل لی، تد کروز و رند پاول با باقی جمهوریخواهانی است که تفاوتی با دموکراتها ندارند و بهاصطلاح جمهوریخواهان تقلبی خوانده میشوند.
2- این طیف معتقدند ساختار دوحزبی کنونی و نخبگان حاکم در آمریکا به فکر مردم این کشور نیستند و یک طبقه بستهاند که نمیتوانند عملا مردم و طبقات اجتماعی متوسط و پایین آمریکایی را نمایندگی کنند.
3- برخلاف جنگ داخلی 1861-1865 که با موضوعیت لغو بردهداری و احیای فئودالیسم صورت گرفت، جنگ داخلی کنونی بهنظر نه یک
Civil War بلکه یک Un-Civil War است. بدین معنا که جنگی سیاسی است که درون سیستم و علیه نظام مستقر حاکم درخواهد گرفت.
4- مسائل کنونی مورد اختلاف دیگر در ساختار، مساله برابری نژادی، کنترل اسلحه، سقطجنین، مشروعیت انتخابات، تغییرات آبوهوایی و ماجرای قرنطینه هستند.
5- مساله تشدیدکننده اوضاع خصوصا پس از به قدرت رسیدن ترامپ مساله فقدان و بحرانیشدن اعتماد به سیستم و ساخت سیاسی است.
6- براساس گزارش موسسه بروکینگز، بسیاری از آمریکاییها معتقدند یک جنگ داخلی میتواند در آینده اتفاق بیفتد که حدود 46درصد را شامل میشود.
7- یکی دیگر از مسائل، ماجرای انشعاب در همبستگی ملی و افزایش وابستگیهای منطقهای و ایالتی بهجای فدرالی است؛ این همان چیزی است که جنگ داخلی1861 را راه انداخت، یعنی تعیینتکلیف ماجرای اعاده اقتدار دولت در نظم فدرالی بهجای ایالتی و حفظ فدرالیسم.
8- همچنین در وضعیت کنونی گونهای تئوکراسی اوانجلیکال سفید درحال صورتبندی خود بهعنوان ایدئولوژی پشت جریان ترامپیستی است که پیامدهایی را میتواند بههمراه داشته باشد.
پیشینه بحث اخیر جنگ داخلی
تنها چند هفته پس از وقایع ششم ژانویه 2021 و حمله طرفداران ترامپ به کنگره که موجب اشغال چندساعته این نهاد ازسوی مهاجمان شد، یک نظرسنجی توسط zogby analytics در سطح ملی انجام شد که نشان میداد 46درصد از آمریکاییها معتقدند احتمال وقوع جنگ داخلی در آینده وجود دارد، 43درصد نیز آن را بعید دانسته و 11درصد هم اعلام کرده بودند نسبت به این مساله مطمئن نیستند. بهنظر میرسد جنگ برای افراد جوانتر بیشتر محتمل است زیرا 53درصد از آنان به این ایده باور دارند. این درحالی است که تنها 31درصد از افراد مسن چنین احتمالی را میدهند. همچنین ساکنان جنوب 49درصد، ساکنان منطقه دریاچههای مرکزی و بزرگ به میزان 48درصد اعتقاد به احتمال بروز جنگ داخلی دارند. در همین حال اما ساکنان مناطق شرقی آمریکا تنها تا میزان 39درصد احتمال بروز درگیری میدهند.
در این نظرسنجی سوال نشده که چرا مردم فکر میکنند جنگ داخلی امکانپذیر است یا چگونه میتواند رخ دهد؛ اما نیروهای متعددی باعث رخداد غیرقابل تصور میشوند و هنگامیکه فاکتورهای تاثیرگذار منجر به رادیکالیزه شدن مطالبات شوند، جنگ داخلی غیرقابلاجتناب نیست.
مسائل حساسیتبرانگیز
برابری نژادی، کنترل اسلحه، سقطجنین، مشروعیت انتخابات، تغییرات آبوهوایی، واکسن، ماسک و... مسائل زیادی از این دست تبدیل به موضوعات مناقشهبرانگیزی در آمریکا شدهاند. این مسائل تنها بخشی از موضوعات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی موجود در آمریکا هستند که میتوانند خشم و خصومت ایجاد کنند. ما درحال حاضر شاهد جنگهای مرزی از طریق فدرالیسم هستیم و هر ایالت قوانین عمدهای را تصویب میکند که تفاوت قابلملاحظهای با سایر مناطق دارد. مهمترین مسائل حساسیتبرانگیز عبارتند از:
1. سطوح بالای نابرابری و قطببندی: گروههای مختلف که از نظر ایدئولوژی، نژاد، جنسیت، استانداردهای زندگی و فرصتهای تحصیل و پیشرفت اقتصادی جدا شدهاند، دیدگاههای کاملا متفاوتی درباره سیاست عمومی و جامعه آمریکا دارند. بسته به موضوعات میتواند در نظرات متفاوت باشد.
2. دسترسی به اسلحه: آمریکا تعداد بیشماری اسلحه و شبهنظامیان خصوصی دارد. براساس آمارهای بنیاد ملی تیراندازی و انجمن تجارت اسلحه، 434میلیون اسلحه گرم دراختیار غیرنظامیان در ایالاتمتحده وجود دارد که نشان میدهد 1.3تفنگ برای هر نفر در این کشور موجود است. سلاحهای نیمهخودکار درمجموع حدود 19.8میلیون سلاح را شامل میشوند که برای جمعیتی بسیار مسلح با قابلیتهای بالقوه خطرناک ساخته شده است. گروههای شبهنظامی آمریکا عموما از سفیدپوستان راستگرا تشکیل شدهاند که نگران تغییر وضعیت جمعیتی در این کشور علیه سفیدپوستان هستند. همچنین آنها طرفدار کارگران سفیدپوستی هستند که از رکود دستمزدها رنج میبرند. این گروهها پتانسیل خشونت را ایجاد میکنند زیرا تمایل دارند افراد رادیکال را جذب کرده و اعضا را برای برخوردهای خشونتآمیز تربیت کنند. این گروهها از رسانههای اجتماعی برای ترویج باورهای خود بین مردم استفاده میکنند.
فاکتورهای محدودکننده جنگ داخلی
در شرایطی که براساس نظرسنجیها درحال حاضر میزان محبوبیت ترامپ در آیووا از زمان ریاستجمهوری وی بیشتر است، اما این بدان معنی نیست که وی قطعا خواهد توانست موجی عظیم ایجاد کرده و علاوهبر پیروزی در انتخابات سال2024 بنیانهای سیاسی آمریکا را زیر و رو کند. بهعبارت دیگر، سیستم سیاسی این کشور بهگونهای طراحی شده است که عملا اجازه یکهتازی به هیچیک از سه قوه حکومت را نداده و هیچیک از نظارت دیگری مصون نیست.
اگر برخی با استناد به تاریخ و جنگ داخلی نیمه قرن نوزدهم این کشور استدلال کنند که وقوع مجدد چنین جنگی محتمل و نزدیک است، به بیراهه میروند. شرایط آمریکا با سالهای دهه1860 بسیار متفاوت است، در آن زمان جنگ برسر لغو قانون بردهداری آغاز شد و ایالات جنوبی که اقتصادی بر پایه کشاورزی داشته و به بردگان کارگر نیاز مبرم داشتند از ایالاتمتحده آمریکا خارج شده و اتحادی جدید را شکل دادند. اما در شرایط فعلی نه بحرانی آنچنان عمیق و گسترده وجود دارد که مردم و ایالتها را در برابر هم قرار دهد و نه طرفداران ترامپ آن میزان از نفوذ و قدرت را در جامعه آمریکا و نهادهای حاکمیتی آن دارا هستند. به این ترتیب اگرچه برخی از حامیان ترامپ و خود وی تلاش دارند عقاید توطئهباورانه خود را به درون جامعه پمپاژ کنند، اما واقعیت این است که وزن گروههای مورد حمایت آنها مانند «کیو انان» تنها آنقدر است که فقط توانسته یک نماینده را وارد مجلس نمایندگان آمریکا کند و آن نماینده از دانش و تجربه بسیار پایینی برخوردار است، تا جایی که نتوانسته در هیچیک از کمیسیونهای این مجلس عضویت پیدا کند. به همین دلیل جنگ داخلی در آمریکا فاکتورهای محدودکنندهای دارد که بهعنوان نمونه شامل دو مورد زیر میشود:
1. شخصیبودن نظرات: اکثر کسانی که درمورد جنگ داخلی صحبت میکنند، شخص هستند نه نهادهای دولتی. وقتی ایالتهای جنوبی در سال1860 جدا شدند، نیروهای پلیس، سازمانهای نظامی و شبهنظامیان تحت حمایت دولت بودند. این امر بهطور قابلتوجهی از امروز متفاوت است و نیروهایی که برای خشونت داخلی سازماندهی شدهاند عمدتا ماهیت خصوصی دارند. آنها توسط دولتهای ایالتی یا محلی حمایت نمیشوند و از قدرت نهادهای دولتی برخوردار نیستند. آنها ماهیت داوطلبانه دارند و نمیتوانند دیگران را مجبور به پیوستن به اهداف خود کنند.
2. عدم وجود شکاف منطقهای: هیچ شکاف منطقهای مشخصی وجود ندارد. هیچ شکافی در شمال/جنوب مشابه قرن19 وجود ندارد. تفاوتهای شهری/روستایی در ایالتهای خاص وجود دارد؛ اما این اختلاف جغرافیایی بسیار متفاوت از زمانی است که یک منطقه میتواند با منطقه دیگری بجنگد. فقدان تقسیم جغرافیایی متمایز یا یکنواخت، توانایی مقابله با مناطق دیگر، سازماندهی زنجیرههای تامین و بسیج جمعیت را محدود میکند. ممکن است درگیریهای محلی بین نیروهای مختلف رخ دهد، اما نه وضعیتی که یک ایالت یا منطقه به ایالت دیگر حمله کند.