اساسا هنر تجسمی چندان از سوی جامعه مذهبی جدی گرفته نمی‌شود و کارکرد آن در جامعه نامعلوم است. گفت‌وگوی مرتضی ممیز با مجله سوره فرصت خوبی است برای آنکه مخاطب سوره بداند هنر تجسمی مربوط به طبقه خاصی نیست و حتی جلد یک کتاب می‌تواند ارزش هنری مناسبی برای طبقات پایینی جامعه تولید کند.
  • ۱۴۰۰-۰۷-۲۷ - ۰۱:۳۰
  • 10
ممیز و تمجید از حوزه هنری
ممیز و تمجید از حوزه هنری

احسان زیورعالم، روزنامه‌نگار: مجله سوره از همان آغاز به کار نگاه ویژه‌ای به هنرهای تجسمی دارد. یادداشت‌های سجاد شکیب درباره نقاشی و گرافیک و استفاده از صفحه‌های رنگی و روغنی برای آثار نقاشی در صفحه‌های پایانی مجله، مسیری است که آوینی و همراهانش در این نشریه دنبال می‌کنند. اهمیت ماجرا زمانی روشن می‌شود که اساسا هنر تجسمی چندان از سوی جامعه مذهبی جدی گرفته نمی‌شود و کارکرد آن در جامعه نامعلوم است. گفت‌وگوی مرتضی ممیز با مجله سوره فرصت خوبی است برای آنکه مخاطب سوره بداند هنر تجسمی مربوط به طبقه خاصی نیست و حتی جلد یک کتاب می‌تواند ارزش هنری مناسبی برای طبقات پایینی جامعه تولید کند. کمااینکه مرتضی ممیز خود خالق پوسترهایی بود که جنبه عمومی آنان بیش از جنبه ‌خصوصی بود. او طراح چند نشان مهم در کشور بود و نقش پررنگی در گرافیک جشنواره فیلم فجر داشت. گفت‌وگوها و نقدهای سوره راهی بود برای زدودن ضعف ادراکی بخشی از جامعه نسبت به هنر گرافیک.

خرداد 1368 در مجله سوره مصاحبه‌ای با مرتضی ممیز منتشر می‌شود‌؛ مصاحبه‌ای با عنوان «گرافیک در همه‌جای زندگی وجود دارد» که در آن ممیز از اهمیت گرافیک در زیست مردم و البته تغییر و تحولات پس از انقلاب در این هنر سخن می‌گوید. گفت‌وگو در دفتر او، واقع در خیابان عباس‌آباد رخ می‌دهد؛ اما مشخص نیست چه کسی این گفت‌وگو را ترتیب داده است. بهانه گفت‌وگو نیز مشخص نیست؛ اما از فحوای کلام مشخص است همکاری مرتضی ممیز در چاپ و نشر کتاب چندجلدی «جنگ تحمیلی: دفاع در برابر تجاوز» در این گفت‌وگو نقش‌آفرینی کرده است.اهمیت این مصاحبه در آن است که مجله سوره در مقام نماینده تفکر مذهبی در حوزه فرهنگ به سراغ یکی از شخصیت‌های مشهور در حوزه هنر روشنفکری رفته است. ممیز، یکی از بنیانگذاران تالار قندریز (ایران)‌ است که به یکی از مراکز روشنفکری در حوزه تجسمی بدل می‌شود. مکانی برای ارائه هنر مدرنیستی در برابر هنر نقاشی و مجسمه‌سازی سنتی،‌ قیام نسل جوان تجسمی علیه جریان به پایان راه رسیده.

مصاحبه‌کننده در همان گام اول از ممیز می‌خواهد مرز میان گرافیک پیش و پس از انقلاب را روشن کند. پاسخ ممیز طولانی است. او نگاهی زمینه‌محور دارد. زمینه تاریخی را در نظر می‌گیرد و تفاوت‌ها را بیان می‌کند. او به تفاوت میان جهان درون ایران و بیرون وطن می‌پردازد. اینکه چگونه در ایران تلاش‌های هنرمند از سوی سیستم نادیده گرفته می‌شود و به نظر می‌رسد او نیم‌نگاهی به دنیای پیش از انقلاب هم دارد. می‌گوید در همه جا سیستم برای افراد امکاناتی فراهم می‌کند تا جنبشی را شکوفا کنند؛ اما در ایران این افراد هستند که برای سیستم امکانات شکوفایی فراهم می‌کنند. به‌عبارت دیگر از دید ممیز این هنرمندان هستند که به سیستم ارزش‌افزوده می‌دهند و سیستم هنوز برنامه‌ای برای هنرمندان ندارد. نگاه او نقادانه است. او به هنرمندان عکاسی اشاره می‌کند که در دل جنگ، به مفهوم جبهه ارزش‌افزوده داده‌اند و این حرکت برآمده از ذوق عکاسان است. در گفت‌وگو ابراز می‌کند «مثلا در زمینه عکاسی ملاحظه کنید که خود عکاس‌ها بودند که پس از انقلاب کارشان را به‌شدت مطرح کردند.»زبان نقد ممیز صریح‌تر هم می‌شود. او می‌گوید «همیشه برای هنرمندان وضع تا این حد ناجور بوده است. یعنی برای همه آنهایی که واقعا با کوشش‌هایشان می‌خواستند فضای فرهنگی خوبی به وجود آورند. بعد از انقلاب هم می‌بینید که باز گروه‌گروه هنرمندان شروع کردند به فعالیت‌های هنری در زمینه‌های مختلف مثل گرافیک، عکاسی، خوشنویسی، سینما و... و یکی از این گروه‌ها همین آقایان «حوزه اندیشه و هنر» بودند و به نظر من همین بچه‌ها بودند که زیر بغل گرافیک و نقاشی این مملکت را گرفتند. شاید اگر اینها نبودند این زمینه‌های هنری خیلی پس رفته بود و شاید زمین خورده بود.»

از ممیز درباره میل گرافیست‌های پس از انقلاب به هنر سنتی پرسیده می‌شود. ممیز این تلاش را خوب ارزیابی و البته تأکید می‌کند برخورد با هنر سنتی کار ساده‌ای نیست. او می‌گوید در این مسیر معلم و مطلع خاصی وجود نداشته است «که بتواند مفاهیم و کلیدهای آن را راحت و روشن بازگو کند. من بارها پیش اساتید سنتی خودمان مشرف شدم، از 1330 به این طرف، خدمت مرحوم هادی اقدسیه رسیدم که همین چندی پیش فوت کردند... از همه آنها استدعا می‌کردم درمورد کار توضیح بدهند؛ ولی بعد از هر صحبتی مساله برایم مشکل‌تر می‌شد. من احتیاج به یک تعاریف منسجم و مدون داشتم تا بتوانم با نگاهی سریع و دقیق مطلب را بیابم و بشناسم.»

نتیجه‌گیری ممیز در گرایش آن سال‌ها به نقوش اسلیمی در گرافیک و نقاشی به این گفتار ختم می‌شود که «وقتی اطلاعات راجع به هنر کامل و دقیق نباشد،‌ طبیعتا وقتی کسی به طرف هنر سنتی هم برود نمی‌تواند با آن خوب حرف بزند، روشن و درست حرف بزند و از این نقوش خوب استفاده کند. البته این مسائل نباید سد راه جست‌وجوها شود. باید از این نقوش استفاده کرد.»ممیز بر این باور بود قدمت دلیل ممانعت ارتباط‌گیری نمی‌شود. اشاره او به زبان است که با وجود قدمت واژگان، پس از هزاران سال کماکان به همان نحو وسیله‌ای برای برقراری ارتباط می‌شود. از دید او گرافیک از زبان نیز فراتر می‌رود؛ چراکه زبان بین‌المللی است و «بی‌مرز و وطن» می‌شود. البته او تأکید می‌کند که گرافیک هر خطه‌ای طعم و مزه آنجا را دارد.

گفت‌وگوکننده تلاش می‌کند ممیز را به سمت هنر گرافیک سوق دهد تا او روی گرافیک تمرکز کند. از او درباره چیستی گرافیک می‌پرسد و پاسخ ممیز جالب‌توجه است. او می‌گوید «گرافیک فقط ساختن پوستر، نشانه یا آرم و روی جلد کتاب نیست. چیزهای دیگری هم هست. گرافیک در واقع در همه جای زندگی وجود دارد و مثل هنرهای دیگر فقط در ایام فراغت انسان به کار نمی‌آید؛ بلکه مثل معماری در تمام اوقات و لحظات با انسان است.»

گفت‌وگو به سوی پوسترهای ممیز نیز پیش می‌رود و از او درباره برخی پوسترهایش می‌پرسند. دو مورد بیش از همه به چشم می‌آید: «شبح کژدم» از کیانوش عیاری و «شاید وقتی دیگر» از بهرام بیضایی. ممیز از محصول نهایی این دو فیلم راضی نیست و در عین حال با دو دید متفاوت به این عدم‌رضایت نگاه می‌کند. می‌گوید «پوستر فیلم «شبح کژدم» محصول اشتباه کاری من و آقای عیاری است و موفق نشدیم کار مناسبی را از آب دربیارویم. اما برای «شاید وقتی دیگر» ابتدا طرح خوبی را ارائه دادم که کارگردان عقلش نرسید و آن را چاپ نکرد و بعد طبق طرح پیشنهادی او، پوستر بعدی را اجرا کردیم.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰