رضا کردلو، روزنامهنگار: تصورش هم سخت است که جلال و طایفه ادبیاش و مریدان جوانش، ساعدی، سپانلو و چند نویسنده دیگر، با طیف عجیب و غریبی از روشنفکران و نویسندگان از بهآذین و نادر ابراهیمی تا شاملو و دولتآبادی و صدرحاج سیدجوادی و دیگران، تا براهنی و نادرپور و آنهایی که انگ دولتیبودن بهشان میچسبید، بنای «جایی» را بگذارند و بخواهند برای نوشتن چهار کلمه پشتسر هم به اتحاد برسند. این را آنها که خوب کتابهای تاریخ شفاهی و خاطرات خودنوشت تعدادی از این نویسندگان و روشنفکران را مطالعه کردهاند و به حال و هوای هرکدام از آنها آگاهی نسبی دارند، خوب متوجه میشوند. مگر میشود این برج عاجنشینها را حول کلمهای متحد کرد؟ «انارجل»هایی که برای امضا کردن بیانیه «کانون نویسندگان ایران» هزار ادا و اطوار درآوردند. شاید به خاطر همین بود که گروه اولیه از این حربه استفاده کرد که برای گرفتن امضاهای بیشتر، هرکس را مامور گرفتن امضا از آدمهای بهخصوصی کند. همین یعنی«اتحاد» روی بیانیه و خط به خطش نبود. «اتحاد» حول رفاقتی بود که در شبهای شعر و دورهمیهای خانه جلال و کافهفیروز، کافهنادری و کافه فردوسی، میان دوبهدوی آدمها شکل گرفته بود و هرکدام به خاطر دو یا سه نفر دیگری که در جمع حضور داشتند، به آن جمع بزرگ، یعنی «کانون نویسندگان ایران» پیوسته بودند؛ کانونی که در واقع مخالفت با کنگرهای دولتی بود که فرح میخواست برگزار کند؛ کنگره شعرا، نویسندگان و مترجمان ایران. و اینگونه تحریم کنگره فرح، به تشکیل کانون میانجامد.
شاید جذابترین بخش داستان کانون نویسندگان، همین ماجرای تاسیس باشد. نویسنده و پژوهشگر «نمایندگان امر، نمایندگان کلام»، شروع خوبی برای شرح ماجرای مفصل خود انتخاب کرده است و این کمک شایانی به فهم مناسبات اعضای کانون میکند. مناسباتی که در ادامه کتاب روایتهای متعددی درباره آنها میخوانیم. کتاب با تصویری که از نحوه پیوستن آدمهای متفاوتالعقیده و مختلفالفکر به کانون نویسندگان ارائه میدهد، به خواننده کمک میکند تغییر رویکردها و تناقضهایی که در ادامه از آنها میبیند را به شکل مناسبی تحلیل کند و پس از مواجهه با روایت فردفرد نویسندگان از اخلاقیات تا آنچه در بازجوییها و خاطراتشان مطرح کردهاند، فضای کلی کانون نویسندگان را به درستی بشناسد. «نمایندگان امر، نمایندگان کلام» به مخاطب کمک میکند به دور از اغراقها و سوءتفاهمها، توهمات و تقدسزاییها و مخالفتهای کور نویسندگان مطرح دهههای 40 و 50 را بشناسد. به دور از تلقیهایی که در همه این سالها حول روشنفکران و نویسندگان و عمده افراد حاضر در کانون توسط موافقان و مخالفان افراطی برساخته شده است.
از آن جهت که این نوشته مجال پرداختن به همه ابعاد پرداختنی «نمایندگان امر، نمایندگان کلام» را ندارد، یکی، دو نکته دیگر را نیز برجسته میکنم. اول اینکه این کتاب تصدیق گزارهای است که پیشتر در نوشتههای دیگر بر آن تاکید کردهام. اینکه در دوران معاصر، ادبیاتِ جریانِ اصلی در ایران متاثر از جریان چپ تا همین امروز، پیشآمده است. در سالهای پس از انقلاب هم علیرغم تغییر رویکردهای محتوایی در ادبیات که موجب تحرک و تحول نویسندگان نسل بعد شد، همچنان از جهت فرم داستانپردازی و توجه به عناصر داستان، اعم از الگوی روایت، شخصیتپردازی، زاویهدید و کذا، متاثر از فضایی است که نویسندگان چپ بر ادبیات حاکم کردند. ازجمله آنها بزرگ علوی بهعنوان بزرگترین نویسنده چپ و همچنین اعضای کانون نویسندگان ایران که عمدتا اعضای دو نحله متفاوت از حزب توده بودند، سایه سنگینی بر ادبیات معاصر ما دارند. فارغ از ارزشگذاری مثبت و منفی و یادآوری درباره نوشتههای پس از انقلاب میتوان گفت، رگههای پررنگی از این تاثر دیده میشود. البته به دلیل نزدیکی نوع گرایشهای افرادی مانند آلاحمد و نادر ابراهیمی و نظراتشان پیرامون روشنفکری، نویسندگان مسلمان و انقلابی، بیشتر تلاش کردهاند، در فرم روایت و داستانپردازی و حتی در تکنگاریها شرححالنویسیها، پای مکتب ایشان بنشینند.
گزاره دیگری که درباره «نمایندگان امر، نمایندگان کلام» میتواند بیشتر از جهات دیگر مورد توجه قرار بگیرد، نوع مواجهه دستگاه امنیتی وقت با نویسندگان است. در کتاب دیگری با عنوان «کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک» جزئیات متعددی از نحوه برخورد ساواک با نویسندگان و اعضای کانون منتشر شده است که ابعاد تازهای از رویکرد امنیتی سیستم وقت درباره فرهنگ و هنر را آشکار میکند. در واقع میتوان ساواک را علتالعلل تشکیل کانون، بزرگترین مخالف کانون و جدیترین ناظر کانون نویسندگان و دلیل انحلال موقت و خنثی شدن آن در برههای از دهه 50 دانست؛ دوگانهای که در کتاب از این مواجهه، برجسته شده است؛ مسائلی که با روایت ساواک از نویسندگان و همینطور روایت نویسندگان از ساواک روشن میشود، محل اختلاف و نزاع پیرامون آزادی بیان در رژیم گذشته را به خوبی آشکار میکند. برای نسل فعلی و جوانان شاید عجیب باشد که فضای آزادی بیان در دوران پهلوی دوم که ساواک بر همه شئون اجتماعی و فرهنگی کشور غلبه داشت، چگونه بوده. اینکه لیست کتابهای موجود در کتابخانههای شخصی افراد چقدر میتوانست در سبک و سنگین شدن حکم آنها تاثیر بگذارد. حکمی که آخرش هم معلوم نمیشد براساس چه اتهاماتی یقه نویسندگان را میگرفت. نمایندگان امر، نمایندگان کلام از این منظر عبرتانگیز نیز هست. اگر قرار باشد، تاریخ و گذشته، چراغ راه آینده باشد. اگر هم چنین قراری نباشد که اصلا نباید چنین کتابهایی را خواند، منتشر کرد و تازه به دیگران هم توصیه کرد!