تسلط طالبان بر افغانستان باعث بروز نگرانی‌های گسترده‌ای درباره نقض فزاینده حقوق زنان شده است
متاسفانه تعداد قابل‌توجهی از مردم افغانستان از روستاها و شهرهای کوچک خانه‌های خود را از دست داده‌اند یا به‌دلیل ترس به شهرهای بزرگ آمده‌اند. این خانواده‌ها در جاهایی مانند پارک‌شهرهای بزرگ چادر زده‌اند. فقط در یک پارک در سرای شمالی تخمین زده می‌شود صدها خانواده در وضعیت اسفباری زندگی می‌کنند. در این میان وضعیت زنان می‌تواند بغرنج‌تر باشد.
  • ۱۴۰۰-۰۷-۲۲ - ۰۰:۰۸
  • 30
تسلط طالبان بر افغانستان باعث بروز نگرانی‌های گسترده‌ای درباره نقض فزاینده حقوق زنان شده است
نگاه قبیله‌ای طالبان به زنان
نگاه قبیله‌ای طالبان به زنان

سیده‌نرگس حسینی، روزنامه‌نگار: زمانی که طالبان وارد افغانستان شد و با شتاب مناطق مختلف آن را به تصرف درآورد، چند مساله درصدر اخبار مرتبط به این کشور قرار گرفت. یکی از پررنگ‌ترین موضوعات، مساله «زنان» بود. اینکه در یک تغییر کلان، به اثرات آن بر وضعیت زنان توجه شود، بسیار باارزش و نشان از تاثیر جنبش‌های زنانه است و می‌تواند از آسیب‌های احتمالی آن تغییر بکاهد. به‌عنوان نمونه در این مدت موضوعات مختلفی حول این مساله طرح شد؛ ازجمله محدودیت فعالیت اجتماعی و تحصیل زنان، پوشش اجباری، وضعیت زنان در میان آوارگان و حتی جهاد نکاح و تجاوز، اما سوال اینجاست که آیا همه این موارد حداقل به اندازه غلظتی که طرح شده‌اند، حقیقت دارند یا ناشی‌از ناآگاهی یا ترس هستند؟ سوال دوم آنکه آیا می‌توان برای جهت‌دهی به کنش‌های حقوق بشری بین این موضوعات اولویت‌بندی صورت گیرد، به‌نحوی‌که مناسب‌ترین اثر را داشته باشد؟ پاسخ به این سوالات تنها در بررسی واقعی وضعیت کنونی افغانستان و همچنین رجوع به سابقه این کشور و طالبان به‌دست می‌آید.

  محدودیت در فعالیت‌های اجتماعی زنان

پررنگ‌ترین اخبار مطرح‌شده درمورد زنان افغانستان، مربوط به محدودشدن آزادی‌های اجتماعی و ایجاد خلل در مسیر طبیعی زندگی زنان افغان است. مساله اشتغال، تحصیل و پوشش ذیل همین موضوع طرح می‌شوند.

آنچه از گزارش‌های میدانی منتشر شده، نشان می‌دهد برخلاف آنچه ادعای قبلی سران طالبان بود، به‌طور خاص در دانشگاه‌ها تغییراتی اتفاق افتاده است؛ حضور زنان در دانشگاه‌ها منوط به استفاده از دستکش و پوشیه مشکی شده و همچنین کلاس‌های بالای 15 نفر به‌صورت تفکیکی و کلاس‌های زیر 15 نفر به‌صورت مشترک اما با کشیدن پرده‌ای میان دختران و پسران برگزار می‌شود. باوجود این، دانشگاه‌ها عموما تعطیل نشده و تحصیل دانشجویان دختر پابرجاست، اما ظلم آشکاری در مدارس اتفاق افتاده و مدارس متوسطه دخترانه تعطیل شده‌اند؛ چراکه طالبان معتقد است دختران به سواد بیش از کلاس‌های ابتدایی نیاز ندارند. طبق گفته نوریه نزهت، سخنگوی سابق وزارت آموزش‌وپرورش افغانستان در این کشور 3.5 میلیون دختر دانش‌آموز در مقاطع تحصیلی مختلف به‌همراه 75 هزار آموزگار زن وجود دارند که تکلیف بخش عظیمی از آنان مشخص نیست. روز 30 شهریور ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان در یک نشست مطبوعاتی گفت ممنوعیت حضور دختران در پایه‌های ششم تا دوازدهم یک تصمیم موقت بوده و به‌زودی اعلام خواهد شد آنها چه زمانی می‌توانند به مدرسه بروند. حتی گاهی خبر از طرح‌های عجیبی همچون تدریس معلمان مرد به دختران دانش‌آموز به‌علت کمبود معلمان زن منتشر می‌شود.

در مساله اشتغال، مشخصا برخی اقشار همچون زنان خبرنگار و معلم شغل خود را از دست داده‌اند. شهردار طالبان در کابل اعلام کرده است زنان در خانه بمانند، مگر اینکه شغل آنها نتواند توسط یک مرد جایگزین شود؛ با این‌حال درخصوص سایر مشاغل قطعیتی وجود ندارد. هرچند در شرایط کنونی افغانستان بسیاری از مردان نیز کار خود را از دست داده‌اند و این معضل جدی برای خانواده‌هاست، اما در برخی مشاغلی که مردان همچنان درحال کار هستند، زنان امکان ادامه فعالیت ندارند.

با این شرایط می‌توان گفت در عرصه اجتماعی، زنان با محدودیت‌های بیشتری مواجه شده‌اند و احتمالا این محدودیت‌ها در آینده افزایش خواهند یافت. این مساله می‌تواند در بلندمدت سطح سواد زنان را کاهش دهد. در این وضعیت زنان بااستعداد از عرصه خدمت به کشورشان محروم شده و سختی‌هایی به آنها تحمیل می‌شود که از ریشه‌های دینی تهی هستند. طالبان حکومت خود را امارت اسلامی خوانده و مدعی اجرای احکام اسلامی است، درحالی‌که در دین اسلام هرچند حدود معین شده، اما چنین افراط‌گری‌هایی درخصوص پوشش، تحصیل و فعالیت اجتماعی به هیچ‌وجه وجود ندارد. در سال‌های حکومت نخست طالبان در افغانستان طی سال‌های 1996 تا 2001 نیز درمورد زنان اتفاقاتی مانند تعطیلی مدارس دخترانه و بیکاری معلمان زن، عدم امکان خروج زنان از منزل بدون همراهی محارم و اجبار به استفاده از برقع (پوشش مخصوص زنان افغانستان) در بیرون خانواده رخ داد. طالبان این تندروی‌ها را به‌نام اسلام عملیاتی می‌کرد، اما بیش از اینکه این سختگیری‌ها برگرفته از اعتقادات دینی گروه طالبان یعنی مذهب حنفی باشد، ریشه در عقاید قبیله‌ای این گروه دارد. اکثریت طالبان از قوم پشتون هستند و پشتون‌ها نیز قواعد مشخصی با عنوان «پشتونوالی» دارند که بر اساس آن، تیره‌ها و قبایل پشتون قوانین داخلی خود و همچنین روابط‌شان را تنظیم می‌کنند. چهار مولفه اصلی این قوانین «مردسالاری، خونخواهی، جوانمردی و مهمان‌نوازی» است. این مولفه‌ها اثراتی بر نگاه آنان به زنان دارد؛ مثلا در باورهای این قوم، زن از ارث محروم است. آنان همچنین بر دفاع از شرف به‌خصوص دفاع از حیثیت زنان تاکید بسیار دارند که این مساله نیز درنهایت علیه زنان است. بنابراین بخشی از رویکرد طالبان نسبت‌به زنان شاید مرتبط به برداشت غلط آنان از اسلام باشد، اما بخش اعظم آن مربوط به تفکرات قومیتی آنها است.

  خطر ناامنی برای زنان

برخی منتقدان پرداختن به مساله زنان در افغانستان کنونی را اولویت نمی‌دانند، اما این تحلیل، درست به‌نظر نمی‌رسد. آیا مسائل اولویت‌دارتری وجود دارد که پرداختن به این مساله ما را از آن مسائل دور می‌کند؟ طبیعی است که اگر مساله‌ای همچون امنیت زنان در خطر جدی بود، پررنگ کردن حقوق زنان و نقش‌شان در آینده افغانستان موضوعی بی‌جهت بود، اما باید دید آیا واقعا چنین خطری وجود دارد؟ برخی افراد از وجود تجاوز و جهاد نکاح در افغانستان اظهار نگرانی کرده‌اند، اما تاکنون هیچ سندی در این رابطه ارائه نداده‌اند. حتی فعالان زن افغانستانی نیز که مستقیم یا غیرمستقیم در ارتباط با مردم خود هستند، چنین گزارشی نداشته‌اند. برخی اخباری که تاکنون منتشر شده نیز غلط بوده‌اند؛ مثلا چندروز گذشته عکسی از دختری غمگین در میان جمع کثیری مرد با عنوان برده‌فروشی دختران شیعه در افغانستان منتشر شد، اما مشخص شد این عکس برای 10 سال پیش و مربوط به دختری است که خانواده خود را در حملات شبانه آمریکایی‌ها از دست داده و مردم افغانستان در اعتراض به جنایات آمریکا تجمع کرده‌اند. با این‌حال به‌دلیل فضای بسته جامعه افغانستان که پیش از این نیز وجود داشته است، این کشور می‌تواند درحال حاضر شاهد خشونت علیه زنان باشد، اما این موضوع باید بررسی شود.

اهل‌سنت افغانستان حنفی هستند و باوجود تلاش وهابی‌های سعودی برای تزریق تفکرات سلفی اما همچنان تا حد زیادی عقایدی متفاوت با گروه‌های تکفیری مانند داعش دارند؛ هرچند هیچ احتمالی را نمی‌توان به قطعیت رد کرد و همچنین خودسری افراد تندرو را نادیده گرفت، اما نمی‌توان الزاما مساله‌ای چون جهاد نکاح که از مولفه‌های تکفیری‌ها است را به دیدگاه مذهبی طالبان نسبت داد. تاکنون نیز مشی رسمی طالبان در این جهت نبوده است؛ باوجود این اما طالبان در ابعاد دیگر درمعرض افراد و گروه‌های تکفیری است که طالبان را به‌عنوان مامنی برای زیست خود برگزیده‌اند. لانه گزیدن این گروه‌ها در طالبان نیز دلایل مربوط به خود را داشته است. به‌دلیل سرکوب اسلام‌گرایی در کشورهای آسیای میانه، گروه‌های افراط‌گرا از این جوامع برخاسته‌اند که به‌دلیل تصلب فضا و تسلط دولت‌ها بر کشورهای آسیای میانه به‌دنبال مبارزه مسلحانه رفته‌اند. چنین گروه‌هایی بلافاصله پس از شکل‌گیری به‌دلیل ضعف‌های تشکیلاتی، مالی و تسلیحاتی به‌دنبال گروه‌های «مادر» هستند تا از آنان کمک دریافت کنند. برخی از آنها در سال‌های پیش جذب القاعده می‌شدند و امروزه نیز یا با این گروه یا با داعش دست بیعت می‌دهند. درحال حاضر نیز برخی از افراد و گروه‌های تندرو اسلامی که از کشورهای لائیکی مانند تاجیکستان گریخته‌اند، به‌دلیل تسلط طالبان بر افغانستان با این گروه بیعت کرده‌اند و درقالب آن در این کشور دست به مبارزه زده‌اند. بخشی از این افراد به‌دلیل تندروی‌هایشان اقداماتی را مرتکب شده‌اند که در زمره جنایات تروریستی دسته‌بندی می‌شود؛ اقداماتی مانند کشتار سربازان افغانستانی تسلیم‌شده در یکی از پایگاه‌های شمال افغانستان بنابر نقل منابع معتبر رسانه‌ای توسط تکفیری‌های فراری از تاجیکستان صورت گرفته است که پس از خروج از کشورشان با ساکن شدن در شمال افغانستان به طالبان پیوسته‌اند. چنین مواردی در میان طالبان اگر نگوییم پرشمار اما کم‌شمار نیستند، چه اینکه در دوره پیشین تسلط طالبان بر افغانستان نیز گروه‌های سلفی پاکستانی در لوای طالبان دست به جنایات گسترده‌ای در افغانستان زدند. مشکل کنونی نیز حضور ادامه‌دار این گروه‌ها درقالب نیروهای طالبان است که البته در سطح کمتری نسبت‌به سال‌های دهه 1990 میلادی در این گروه حضور دارند. وجود دیدگاه‌های تند قومی و قبیله‌ای ناشی‌از نگاه‌های پشتونی اعضای طالبان و همچنین حضور گروه‌های تندرو و افراطی کشورهای اطرف افغانستان همانند افراط‌گرایان پاکستانی و تاجیکستانی خطری بزرگ برای جامعه و مردم افغانستان به‌خصوص زنان این کشور است.

  آوارگی خانواده‌ها در شهرها

یکی از مسائل مهمی که کمتر به آن توجه می‌شود، وضعیت زنان در میان آوارگان است. متاسفانه تعداد قابل‌توجهی از مردم افغانستان از روستاها و شهرهای کوچک خانه‌های خود را از دست داده‌اند یا به‌دلیل ترس به شهرهای بزرگ آمده‌اند. این خانواده‌ها در جاهایی مانند پارک‌شهرهای بزرگ چادر زده‌اند. فقط در یک پارک در سرای شمالی تخمین زده می‌شود صدها خانواده در وضعیت اسفباری زندگی می‌کنند. در این میان وضعیت زنان می‌تواند بغرنج‌تر باشد؛ چراکه زحمت فرزندان زیاد خانواده‌های افغان بر دوش آنهاست و همچنین نبود بهداشت و پزشک و تغذیه نامناسب آسیب‌های بیشتری بر زنان وارد می‌کند.

به‌نظر می‌رسد مسئله محدودیت‌های اجتماعی زنان افغانستان را می‌توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد؛ بخش اول محدودیت فعالیت‌های اجتماعی است که عموما نخبگان جامعه زنان را درگیر می‌کند و بخش دوم وضعیت ناگوار زنان آواره در شهرها که عموما زنان روستایی را درگیر می‌کند و هیچ‌یک از این مسائل را نمی‌توان به دیگری تقلیل داد، گرچه می‌توان گفت فوریت رسیدگی به مساله دوم بیشتر است.

درنهایت گرچه ظاهرا طالبان اصلاحاتی در رویکرد خود انجام داده است، اما این نگرانی نسبت‌به آینده وجود دارد که زنان بیش از پیش دچار مشکل شوند. طالبان چندسال پیش از تسلط دوباره بر افغانستان گفته بود: «تمام حقوق زنان که در اسلام به زنان داده شده ما به آنها قائل هستیم، در هر بخش که باشد، لیکن در چارچوب اسلامی و شرعی و مردم خود»، اما سوال همه این است که تعریف طالبان از این چارچوب چیست؟ این ابهام با تناقض در حرف و عمل طالبان در این مدت و ریشه قومیتی آن پررنگ‌تر نیز می‌شود و این از هرجهت نگران‌کننده است؛ مثلا در یک اقدام وزارت زنان افغانستان به وزارت امربه‌معروف تغییر نام یافت. زنانی که درطول این سال‌ها تلاش کردند خود را از سنت‌های غلط افغانستان که نه منطقی دارند و نه ریشه در نگاه اسلامی دارند رها کنند، حالا با حکومتی مواجهند که بعید نیست ریشه‌های این سنت‌های غلط را محکم‌تر کنند. این نگرانی در رفتار زنان نیز مشاهده می‌شود؛ مثلا در گذشته، طبق فرهنگ خود افغانستان -درست یا غلط- زنان حضور گسترده‌ای در اجتماع نداشته‌اند، اما خود زنان سعی می‌کنند این مسائل را بیش از پیش رعایت کنند؛ هرچند از حضور آنان در جامعه جلوگیری نشده و به‌جز دانشگاه آنها مجبور به رعایت پوشش‌های افراطی نشده‌اند، اما آنان نگرانند.

از نقش مهم ایران در این شرایط نباید غافل شد؛ ایران کمک‌های بشردوستانه‌ای را اخیرا به افغانستان ارسال کرد که می‌تواند به بهبود وضعیت آوارگان کمک کند، اما در مساله محدودیت‌های اجتماعی زنان تاکنون واکنشی ازسوی مقامات ایرانی صورت نگرفته است و این مساله جای سوال جدی دارد؛ چراکه فشارهای حقوق‌بشری دولت‌های مختلف می‌تواند در بهبود وضعیت افغانستان نقش مهمی داشته باشد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۲