پیشنهادهایی برای سینمای کودک و نوجوانی که در حال احتضار است
با توجه به اینکه یکی از مهم‌ترین کارکردهای سینما به‌عنوان یک هنر- رسانه، انتقال پیام و تاثیرگذاری است، نقش مهم سینمای کودک چند برابر می‌شود؛ زیرا با مخاطبانی سروکار دارد که سواد رسانه‌ای کمی دارند و از سوی دیگر بیش‌ از بزرگسالان در معرض تاثیرگذاری پیام‌ها هستند. باید به این نکته مهم توجه داشت که در سینمای جهان، هر ساله بخش مهمی از آثار که هم تاثیرگذار و جریان‌ساز می‌شوند و هم فروش بالایی دارند، آثار مربوط به سینمای کودک و نوجوان هستند.
  • ۱۴۰۰-۰۷-۲۱ - ۰۱:۳۳
  • 00
پیشنهادهایی برای سینمای کودک و نوجوانی که در حال احتضار است
قهرمان‌هـای جذاب، تخیل و توجه مدیران
قهرمان‌هـای جذاب،  تخیل و توجه مدیران

سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار: سی‌وچهارمین دوره جشنواره کودک و نوجوان این روزها درحال برگزاری بود و امروز آخرین روز آن برگزار می‌شود. البته برگزاری این دوره از جشنواره با توجه به شرایط سینمای کودک و نوجوان منتقدان فراوانی داشت که در این فرصت مجال پرداختن به آن نیست. مساله مهم اما وضعیت سینمای کودک و نوجوان است. اهمیت آن، ارتباط نزدیک این سنخ از آثار سینمایی، با مخاطبان کم‌سن‌وسال است که تاثیرپذیری بالایی از جهان اطراف خویش و رسانه‌ها و هنرهای مختلف دارند. با توجه به اینکه یکی از مهم‌ترین کارکردهای سینما به‌عنوان یک هنر- رسانه، انتقال پیام و تاثیرگذاری است، نقش مهم سینمای کودک چند برابر می‌شود؛ زیرا با مخاطبانی سروکار دارد که سواد رسانه‌ای کمی دارند و از سوی دیگر بیش‌ از بزرگسالان در معرض تاثیرگذاری پیام‌ها هستند. باید به این نکته مهم توجه داشت که در سینمای جهان، هر ساله بخش مهمی از آثار که هم تاثیرگذار و جریان‌ساز می‌شوند و هم فروش بالایی دارند، آثار مربوط به سینمای کودک و نوجوان هستند.  در این گزارش قصد نداریم تا صرفا به مشکلات و موانع حوزه سینمای کودک و نوجوان بپردازیم که بسیار گفته شده است. این بار می‌خواهیم پیشنهادهایی برای بهتر شدن وضع فعلی ارائه کنیم و خوش‌بینیم به اینکه خوانده و اعمال می‌شود. پیشنهادهایی که ناظر بر بیش از چهار دهه حضور سینمای کودک و نوجوان ایران پس از انقلاب است و البته نیم‌نگاهی به فیلم‌های قبل از انقلاب. نگاهی به فیلم‌های پرفروش تاریخ سینمای ایران نشان می‌دهد که سهم فیلم‌های کودک و نوجوان از آن چقدر بوده و مربوط به کدام دوره‌هاست.

کودک و نوجوان مدیر دلسوز می‌خواهند

یکی از اولین نقدهای جدی این است که در سال‌های اخیر مدیران سینمایی و تهیه‌کنندگان علاقه‌ای به ساخت آثار کودک و نوجوان ندارند. سینمای کودک و نوجوان در ایران به‌ویژه در دهه‌های 70-60، مورد توجه و همچنین تاثیرگذاری واقع شد. زیرا در این سال‌ها بخش مهمی از آثار پرفروش سینمای ایران را فیلم‌های کودک و نوجوان تشکیل می‌دادند. فیلم‌هایی مانند شهر موش‌ها، کلاه‌قرمزی و پسرخاله، دزد عروسک‌ها و... از این دست تولیدات بودند. آثاری که باعث صف کشیدن جلوی سینماها می‌شدند و بزرگسالان را هم راضی از سالن‌ها خارج می‌کردند. در آن دوره به دلیل توجه ویژه‌ای که به سینمای کودک و نوجوان از منظر مدیریتی می‌شد، یک رقابت سازنده میان فیلمسازان شکل گرفت که خروجی آن، مجموعه‌ای کم‌نظیر از فیلم‌های کودک و نوجوان در تاریخ سینمای ایران ساخته ‌شد. این‌ عملکرد مدیریتی باعث شد سینمای کودک و نوجوان در ایران به‌عنوان یک گونه ارزشمند مورد توجه ویژه واقع شود. در دو دهه اخیر این نوع نگاه مدیریتی وجود نداشت و ورود سرمایه‌های بخش خصوصی و حضور پررنگ سینمای تجاری، ژانر کودک و نوجوان را به حاشیه برد و ظاهرا مدیریت حاکم بر سینما در دولت‌های مختلف مخالفت جدی با آن نداشتند. کودکان و نوجوانان نمی‌توانستند صدای اعتراض خودشان را به گوش کسی برسانند و اعتراضات آنها هم مشکلی ایجاد نمی‌کرد و در نتیجه مدیران به روش خودشان اصرار ورزیدند. خروجی این روش یا نگاه، همین سبد خالی تولیدات جذاب و پرمخاطب فیلم‌های کودک و نوجوان است که می‌بینیم. در قدم اول، پیشنهاد می‌شود که مدیران دلسوز، شجاع و دغدغه‌مند برای کودکان و نوجوانان تصمیم بگیرند و پای تصمیمات میان‌مدت و بلندمدت خود هم بمانند. یادمان نرود قرار نیست برنامه‌ریزی‌های حوزه کودک و نوجوان به سرعت خودش را نشان بدهد.

تعیین‌تکلیف برای مخاطب

تمایز قائل شدن بین فیلم کودک و سینمای کودک یکی دیگر از پیشنهادها است. همچنین تمیز دادن بین فیلم‌های کودک یا فیلم‌هایی با حضور کودک. بدیهی است که فیلم کودک عام‌تر و فراگیرتر از سینمای کودک است. درحالی که در سینمای کودک، جنبه رسانه خیلی موضوعیت ندارد. فیلم کودک از طریق ویدئوها، سینمای خانوادگی، تلویزیون، اینترنت یا هر مجرای رسانه‌ای دیگری که امکان پخش داشته باشد و بتواند مورد استفاده مخاطبان قرار بگیرد، عرضه می‌شود. در سینمای کودک مشخصا سینما به مثابه یک موقعیت مکانی و زمانی مدنظر است و اینکه ما کودک را به سالن‌های سینما بکشانیم. چه در سینما و چه در مجراهای رسانه‌ای که با آن فیلم را پخش کنیم، باز یک تعریف خاصی برای فیلم کودک قائل هستیم که فراژانری است. سینمای هالیوود، ژانر اکشن یا هر سینمای دیگر را با توجه به مفهوم و مضمون آن طبقه‌بندی می‌کنند اما در ایران، مخاطب است که هدف اصلی تعریف است؛ یعنی فرض شده که «مخاطب این فیلم» کودک است. درحالی که ژانر فیلم می‌تواند فانتزی، اکشن، واقعی، تخیلی، موزیکال و... باشد اما مخاطب است که نوع فیلم را تعیین می‌کند زیرا مخاطب کودک، علایق متفاوتی دارد. از این جهت، یک تفاوت مهم، میان ژانر کودک و سایر ژانرها، متناسب با اینکه آیا ویژگی‌ها در مضمون و متنی که مخاطب دریافت می‌کند، رعایت شده است وجود دارد. بنابراین وقتی ساختار و طراحی فیلم متناسب با کودک و در جهت رشد کودک باشند، ما آن را به‌عنوان فیلم کودک می‌شناسیم. حالا و با این تعاریف باید تعریف صحیحی از سینمای کودک ارائه شود و محصولات تولید شده در این ژانر باید دسته‌بندی شوند. تفکیک این فیلم‌ها هم به مخاطب کمک می‌کند و هم تکلیف را برای فیلمسازان جوان روشن می‌کند.

قهرمان، نه ابرقهرمان

نگاهی به تاریخ چهار دهه اخیر سینمای کودک ایران نشان می‌دهد که کاراکترهای محبوب و مورد توجه نسل‌های مختلف کمترین شباهت را به ابرقهرمان‌های خارجی داشتند. اگر «سوپرمن» یا «بتمن» یا قبل‌تر از آن «زورو» چهره‌های محبوب کودکان بودند در ایران اما «کلاه قرمزی»، «دم باریک» یا «پسرخاله» و «کپل» تبدیل به شخصیت‌های محبوب می‌شوند و توجه به این نکته مساله بسیار مهمی است. قهرمان بچه‌های دیروز و امروز ایرانی، شیرین است و بامرام و اشتباه می‌کند و سعی در اصلاح اشتباهاتش هم دارد. هیچ ویژگی ماورایی ندارد که او را غیرقابل دستیابی کند و گاه حتی مانند پسرخاله می‌تواند الگوی اخلاقی و مرامی هم باشد. توجه افراطی به ساخت عروسک‌ها و دوری از اهمیت شخصیت‌پردازی باعث شده که در دهه اخیر با انبوهی از عروسک‌های بی‌مصرف مواجه شویم و در سینما و تلویزیون این خلأ دیده می‌شود. پیشنهاد این است که به همان الگوی موفق برگردیم و براساس نیازهای روز و البته تغییراتی که به وجود آمده، قهرمان‌هایی ساخته شوند که هم برای کودک و نوجوان ایرانی جذاب باشند و هم قابل اعتماد و تاثیرگذار. این قهرمان‌ها قرار نیست کار خارق‌العاده‌ای انجام دهند و همین ساده بودن‌شان می‌تواند تاثیرگذاری‌شان را بیشتر کند. مثلا «جناب خان» هرچند سینمایی نیست اما نمونه‌ای است از یک شخصیت ساده و جذاب که هیچ کار خاصی نمی‌کند اما توانسته جای خودش را بین مردم باز کند.

تخیلی که نیست

با وجود اینکه سینمای ما در پرداختن به واقعیت‌ها رشد داشته اما بخشی که مربوط به بروز تخیل است متوقف شده است. حتی می‌توان ادعا کرد راجع‌به تخیل، کار علمی و عملی هم نشده است. وقتی کار علمی نشده باشد طبیعتا نباید توقع داشت که در جامعه نیز بروز و اثرات آن را شاهد باشیم. امروزه در سطح جهان روی تخیل شناختی کار می‌شود. مکاتب فرانسه، قاره‌ای، تحلیلی و... هریک برای خود یک تخیل دارند. اما در ایران ما هیچ تاکیدی بر اهمیت ساحت تخیل نداشته‌ایم. ساحتی که بی‌توجهی به آن می‌تواند باعث بی‌مصرف ماندن بخش قابل‌توجهی از ذهن مخاطبان کم‌سن‌وسال را به همراه داشته باشد.  کودک دهه شصتی تخیلش را با آن فیلم‌ها همراه می‌کرد اما کودک امروز، با فیلمی مثل خاله قورباغه، تخیلش فعال نمی‌شود. کودک امروز چیز‌هایی دیده ‌است که روی تخیل به‌کار رفته در آن کار علمی شده ‌است. برای فهم بهتر بحث، به‌طور مثال، وقتی راجع‌به حوزه تخیل صحبت می‌شود، خود‌آگاه و ناخودآگاه تخیل را از هم متمایز می‌کنند و به شما یک فرمول می‌دهد که طبق آن، منظومه تخیل روزانه و شبانه را تعریف می‌کند. به‌طور مثال با کمک این فرمول می‌توانیم ارتباط سینما را با بازی‌های رایانه‌ای بررسی کنیم. چرا بازی‌هایی که برای کودکان آنقدر جذاب است به فیلم سینمایی ایرانی تبدیل نمی‌شود؟ چه مشکلاتی داریم؟ آیا مشکل عرفی و اجتماعی دارد؟ اگر دارد آن را تا حد امکان مرتفع کنیم تا وقتی کودک به سینما می‌آید و فیلم را می‌بیند، فکر کند که درگیر یک بازی شده‌ و لذت شهود برایش فراهم شود. اما ما در پژوهش‌هایی که فعلاْ انجام می‌شود در پی کشف این نکات نیستیم.  توجه به تخیل باعث می‌شود که بچه‌ها از سمت بازی‌های رایانه‌ای به سوی سینمای تخیلی بیایند و حضور افراطی در آن حوزه نداشته باشند. احترام به تخیل آنها و گسترش این ویژگی باعث بازشدن دست فیلمنامه‌نویسان هم می‌شود. پیشنهاد بعدی ما، توجه به استفاده از ظرفیت تخیل از طرف سازندگان و برنامه‌سازان است. توجهی که می‌تواند دریچه بزرگی به سوی سینمای ایران باز کند و در نتیجه ژانر کودک و نوجوان هم سودش را در این میان ببرد.

این بچه‌ها فانتزی می‌خواهند

مورگان فورستر در کتاب «جنبه‌های رمان» درباره فانتزی سوال می‌کند که فانتزی از ما چه می‌خواهد؟ و بعد خودش جواب می‌دهد که او از ما می‌خواهد که مبلغی اضافی بپردازیم و ما را ناگزیر از تنظیم و تعدیلی می‌کند که با آنچه یک اثر هنری غیرفانتزی طلب می‌کند، فرق دارد و آن هم یک تعدیل اضافی است. فورستر ادامه می‌دهد که: «این چیزی است که نمی‌تواند رخ بدهد. اول باید از شما تقاضا کنم کتابم را به‌طور کلی و درمجموع باور کنید. دوم اینکه چیزهایش را قبول کنید. خوانندگان اغلب شرط اول نویسنده را می‌پذیرند اما عدم‌پذیرش شرط دوم از سوی مخاطب گاه به مردود ساختن شرط اول نیز می‌انجامد.»

لیلیان اسمیت، رمان‌نویس تعبیر قابل‌لمس‌تری از همین حرف‌های فورستر دارد و می‌گوید: «در مطالعه فانتزی چیزی بیشتر از آنچه برای خواندن قصه معمولی به کار می‌رود، لازم است. چیزی در ورای طبیعت. شاید به نوعی حس ششم خواننده لازم باشد. به این معنا که ما در برخورد با آثار واقعی (غیرفانتزی) با حواس پنج‌گانه خود درگیر ماجرا می‌شویم و از آن بهره می‌بریم اما برای کسب لذت در قبال فانتزی لازم است از حس ششم خود نیز استفاده کنیم. یعنی حس ناباوری را در خود به شکلی ارادی به حالت تعلیق درآوریم تا بتوان با عبور از دیوار ناباوری و رسیدن به باور، جهانی دیگرگونه را به انضمام پدیده‌های مولود آن پذیرفت و باور کرد.»

حالا جالب است بدانید شعار امسال جشنواره کودک و نوجوان «سینما، سرزمین خیال» است؛ شعاری که ظاهرا دقیق انتخاب شده اما در عمل به آن سال‌ها بی‌توجهی شده است.  جواد هاشمی، کارگردان کودک و نوجوان معتقد است: «سینمای فانتزی در کشور ما جایگاه درستی ندارد، در هفت کار سینمایی که برای کودک و نوجوان انجام داده‌ام، تمام قصه‌ها خیال‌انگیز بوده و در فیلم‌های خود به این موضوع که امسال شعار جشنواره نیز هست توجه کرده‌ام، اما گاهی در برخی فیلم‌هایی که برای کودک و نوجوان ساخته می‌شود، اصلا توجهی به خیال‌انگیز بودن قصه نشده است، فیلم‌هایی که برای کودک و نوجوان ساخته می‌شود باید در رنگ، دکور، لباس، لوکیشن و صحنه‌آرایی با سایر فیلم‌ها متفاوت باشد و عنصر خیال است که این تفاوت را ایجاد می‌کند.»

نقد این بازیگر و کارگردان با توجه به اینکه خودش در این حوزه سه سری «اختاپوس» را ساخته منطقی به نظر می‌رسد اما باید توجه داشت فانتزی صرفا استفاده از تکنیک‌های تصویری یا جلوه‌های ویژه نیست. با توجه به اینکه کودک از تمام الگوهای رفتاری مانند پدر و مادر و معلم تا قهرمان داستانی که می‌خواند یا فیلمی که می‌بیند، تقلید می‌کند و ارسطو هم می‌گوید ما از چیزی تقلید می‌کنیم که آگاهانه یا ناآگاهانه می‌ستاییم، پس می‌بینیم تخیل کودکانه به نوعی منطق تبدیل می‌شود. در این میان سینما نقش ارزنده‌ای دارد زیرا در این قالب هنری (فانتزی) با عینیت‌بخشیدن به امور خیالی و ذهنی آنها را به تجاربی ملموس و پذیرفتنی بدل می‌سازند. به همین خاطر در سراسر تاریخ سینما و برای همه سینماگران جولان در عرصه فانتزی بسیار وسوسه‌انگیز و هیجان‌آور است. فانتزی یکی از آن امکان‌هایی است که سینمای ایران و کودک و نوجوانش بدون دلیل به آن بی‌توجه بوده است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰