• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۰۷-۲۱ - ۰۲:۲۸
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

روایت‌های متنوع از دل جنگ

در «نگاهبان» تنوع آدم‌ها باعث شده روایت‌ها هم متنوع باشند. اما نکته‌ای که در اغلب این قصه‌ها وجود دارد، پرداخت به بعد حسی ماجراست. مثل پزشک‌یاری که در مواجهه با یک بیمار عراقی مبتلا به سل از تشخیصی خبر می‌ دهد که جان او را نجات داده و درنهایت بغض حاصل از قدردانی آن اسیر و اشک‌های پزشک‌یار روایت را به آخر می‌رساند.

بعضی تلخی‌ها هر چقدر هم که از آن بگذرد، کم که هیچ، فراموش هم نمی‌شود. جنگ یکی از این قصه‌هاست که پر است از اتفاق‌ها و روایت‌هایی که انگار تا آخر دنیا می‌شود از آن گفت و شنید. نسرین ساداتیان هم در «نگاهبان» که توسط سوره مهر منتشر شده، سراغ بخشی از این روایت‌ها رفته که شاید کمتر از آن گفته شده است. او در قالب 50 خاطره که به‌صورت داستانک‌های کوتاه نوشته شده‌اند، خاطراتی را از زبان نگهدارنده‌های اسیران عراقی در ایران تعریف کرده است. می‌توان گفت زاویه نگاه در این روایت‌ها جزء مواردی است که این کتاب را تا حدی با هم‌گروهی‌هایش متمایز می‌کند؛ چراکه اغلب قصه‌‍‌‌‌های جنگ از آنچه به ایرانی‌ها در جبهه‌ها و پس از آن در اسارت گذشته، می‌گویند اما ساداتیان این‌بار پای صحبت‌ افرادی نشسته که خاطرات گاهی تکان‌دهنده‌ای از رنج اسرای عراقی و همراهی نگاهبانان ایرانی با آنها دارند.

اغلب این قصه‌ها با توصیف فضا و شرایطی که راوی آن را پشت‌سر گذاشته، شروع می‌شود و در ادامه با خاطراتی روبه‌رو می‌شویم که از زبان چهره‌های مختلفی که این رویارویی را تجربه کرده‌اند، نقل می‌شود. در بین این افراد از پزشک‌یارهایی که طی اتفاقی با این اسرا مواجه شد‌ه‌اند، وجود دارد تا ستوان‌، سرتیپ و حتی کارمند اردوگاه اسرای عراقی.

در «نگاهبان» تنوع آدم‌ها باعث شده روایت‌ها هم متنوع باشند. اما نکته‌ای که در اغلب این قصه‌ها وجود دارد، پرداخت به بعد حسی ماجراست. مثل پزشک‌یاری که در مواجهه با یک بیمار عراقی مبتلا به سل از تشخیصی خبر می‌‌دهد که جان او را نجات داده و درنهایت بغض حاصل از قدردانی آن اسیر و اشک‌های پزشک‌یار روایت را به آخر می‌رساند. همراهی اسرا با یکی از کارمندان اردوگاه که برادرش شهید همان جنگ شده بود هم قصه دیگری است که فضای پر از تاثر و همدردی را به مخاطب می‌رساند. اتفاقی که شاید کمی عجیب به نظر برسد اما مختصر و مفید گویای همراهی پرلطف کارمند اردوگاه و اسرای عراقی است، جریانی که روان و ساده روایت شده است.

 این مختصر و مفید بودن درعین سادگی روایت‌ها از ویژگی‌های اصلی «نگاهبان» است. در کنار بحث همدلی و گفتن از رخدادهای پر از حس، روایت فضای سیاسی آن روزها از قول اسرای عراقی هم اتفاقی است که گاهی در حد تک‌جمله‌هایی از زبان آنها مطرح شده است، مثل برداشتی که از جنگ و صدام در قصه «میهمان ناخوانده» عنوان شده است. البته می‌توان گفت نقل این حرف‌ها آنقدر نیست که کتاب را دچار شعارزدگی کند؛ چراکه درصورت تمرکز روی این بخش آن‌وقت شاهد روایت‌هایی می‌شدیم که با نگاه و چارچوب ذهنی معینی این خاطرات را مرور کرده‌اند. اینجا اما چنین اتفاقی را نمی‌بینیم، جریانی که نشان می‌دهد نویسنده هم حواسش به آن بوده و چندان وارد این حوزه نشده است تا درنهایت بتواند عین حس و حال روزهایی را برای خواننده تعریف کند که هرکدام ویژگی خود را دارند.

علاوه‌بر اینها انعکاس واقعیت‌های دردناک این جنگ از یادآوری کشتن یک نوزاد با اسلحه‌ای که به جای شیشه شیر در دهان او جاخوش کرد تا جراحی‌های پر از دردی که بدون بیهوشی باید انجام می‌شد، واهمه‌ای که در خانواده‌ها از شنیدن اخبار جنگ وجود داشت و نمونه‌هایی از این‌دست از مواردی‌اند که در طول این روایت‌ها از آنها گفته شده است.

به‌طورکلی می‌توان گفت نویسنده نگاه این نگاهبانان را مثل پدری می‌داند که دلسوزانه با اسرا همراه می‌شود و گاهی هم مادری است که دلداری‌ می‌دهد تا روزهای دوری از خانواده و زندگی در آن شرایط را کمی آسان کند. ساداتیان هم در یادداشت پشت جلد کتابش درباره نگاهی که در این روایت‌ها لحاظ کرده، نوشته: «نگاهبانان روایت زندگی را آن‌گونه برایم گفتند که می‌خواهم صدایشان را به گوش همه برسانم. صدایم در گلویم باقی مانده است، ولی قلم در دست برایتان از زندگی در اسارت، مهربانی و ایثار در اردوگاه‌هایی می‌نویسم که برچسب‌شان اردوگاه جنگی است.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟