شهاب نورانیفر، روزنامهنگار: مدتی پیش کنفرانسی در اربیل با حضور حدود 300 شخصیت عراقی برگزار شد که بهطور علنی خواستار عادیسازی روابط میان عراق و رژیمصهیونیستی شده بود. صرفنظر از اینکه اگر نگوییم همگی اما بیشتر شرکتکنندگان در این کنفرانس افرادی نهچندان مشهور یا افرادی با تاریخ مصرف سیاسی پایانیافته بودند. این اتفاق اما دارای پیامدهایی است که به آنها میپردازیم.
پیشینه روابط مخفیانه اقلیم کردستان با رژیمصهیونیستی
اقلیم کردستان نه در سالهای اخیر بلکه از سالهای دور و در زمان ملامصطفی بارزانی با رژیمصهیونیستی در زمینه مبارزه با دولتهای مرکزی وقت عراق و جدایی از بغداد روابط نظامی مخفیانه داشتهاند. در زمان حوادث همهپرسی سال 2017 نیز بسیاری از تجمعاتی که در اقلیم برای حمایت از اقدام دولت وقت مسعود بارزانی برگزار شد، در آن پرچمهای اقلیم و رژیمصهیونیستی همراه یکدیگر برافراشته میشدند. در آن برهه تلآویو از معدود رژیمهایی در دنیا بود که از این اتفاق بهطور علنی حمایت کرد. امروز هم اتهامهایی علیه اقلیم مبنی بر وجود مراکزی وابسته به موساد و وجود برخی افراد وابسته به این سازمان امنیتی با ملیت و مدارک کشورهای دیگر در آن وجود دارد؛ البته که موضوع اخیر را اقلیم همیشه تکذیب کرده است. البته باید در نظر داشت که این اتهامات به دلیل نیاز به انتشار دادههای اطلاعاتی هیچگاه با سند و مدرک دراختیار رسانهها قرار نگرفته است اما سابقه تاریخی روابط سیاستمداران اقلیم با رژیم اشغالگر قدس باعث تقویت احتمال درستی این اتهامات میشود.
شخصیتهای خواستار عادیسازی روابط
در نشست عادیسازی اربیل برخی شخصیتهای سیاسی عراقی شرکت داشتند که از افراد مطرح آن شیخ وسام الحردان (فرمانده نیروهای الصحوات العراقیة) و سحر کریم الطائی (از مدیران وزارت فرهنگ عراق) بودند. البته شخص دوم بهعنوان یکی از اعضای نهادهای مدنی در این کنفرانس حاضر شده بود، اما این موضوع نیز رفعکننده اشکال فعالیت چنین افرادی در وزارت فرهنگ نیست، زیرا این وزارت سهم یکی از احزاب شیعی است که در ادامه به آن اشاره بیشتر خواهیم پرداخت. درباره وسام الحردان و نیروهای الصحوات هم باید گفت این نیروها در سالهای 2005-2006 با حمایتهای آمریکا و دولت مرکزی عراق از میان عشایر سنی برای مبارزه با القاعده تاسیس شدند اما امروزه به دلیل ترور برخی رهبران آن در سالهای گذشته و فراری شدن برخی دیگر از آنها به دلیل مسائل سیاسی و وجود احکام قضایی علیه آنان، صحوات چندان نمود و فعالیتی ندارد. میتوان گفت حشد عشایری (شاخه سنی الحشد الشعبی) جای آنان را در مناطق اهل سنت گرفته است. در سال 2013 نیز شورای رهبری این نیروها وسام الحردان را که از موسسان این نیروها بود، بهعنوان فرمانده انتخاب کرد. وسام الحردان غالبا به دلیل مسائل سیاسی در اربیل اقامت دارد. اما درخصوص سحر الطائی نیز باید گفت وی از مدیران وزارت فرهنگ است. پس از شرکت وی در نشست اربیل این وزارتخانه بعدا طی بیانیهای داشتن پست و منصبی متعلق به این شخص را تکذیب و فقط به اینکه او صرفا یک کارمند ساده در این وزارتخانه است، اکتفا کرد؛ هرچند این تکذیبیه نیز با توجه به اینکه وزارتخانه فرهنگ حواشی بسیاری در این مدت داشته است، قابلاتکا نیست. نکته مهم در این میان تعلقگرفتن وزارت فرهنگ به گروه الصادقون در پارلمان عراق است که شاخه نظامی عصائب اهل حق بوده و جزئی از ائتلاف فتح به حساب میآید. وقوع چنین اتفاقی در وزارت فرهنگ بهمعنای دست داشتن این جنبش و جریان جهادی و مقاومتی که علیرغم عملکرد ضعیف سیاسی، سوابق نظامی درخشانی در جبهههای نبرد علیه نیروهای تکفیری و نیز نیروهای اشغالگر آمریکایی داشته است، نیست اما به وضوح ضعف این جنبش و بهطور کل ائتلاف فتح را که اینچنین وزرای آن عملکرد ضعیف و حتی مفتضحانهای در وزارتخانههای خود داشتهاند، نشان میدهد. برای مثال همین وزارتخانه فرهنگ و بهطور مشخص وزیر آن یعنی حسن ناظم که بهطور غیررسمی منتخب عصائب اهل حق است، زمانی خواستار پرداخت دولت برای هزینه درمان سعدی یوسف شاعر فرقهگرا و ضدشیعی عراقی که مدتی پیش در لندن به خاطر یک بیماری از دنیا رفت، شده بود. البته این وزیر پس از مدتی و طی اعتراض اقشار مختلفی از مردم شیعه عراق از موضع خود عقبنشینی کرد و به توجیه آن پرداخت. یکیدیگر از نشانههای ضعف ائتلاف فتح را میتوان در وزارت کشاورزی دید که سهمیه این ائتلاف است. این وزارتخانه بهطور مشخص به فراکسیون السند الوطنی به ریاست احمد الاسدی (سخنگوی سابق الحشد الشعبی) تعلق گرفته است. یکی از اقدامات این وزارتخانه عدمواردات برخی محصولات کشاورزی از ایران به بهانه خودکفایی عراق بود که باعث شد ضرر بسیاری به دستاندرکاران شیعه عراقی در این زمینه وارد شود؛ این ممنوعیت درحالی اعمال میشد که واردات این محصولات از ایران قطع نشد بلکه فقط به جای مرزهای جنوبی عراق از مرزهای اقلیم وارد شد و تنها به زیان واردکنندگان شیعی تمام شد. بهطور کل باید گفت ضعف وزرایی که وزارتخانههای آنان سهم ائتلاف فتح بوده است، از مهمترین اشکالات وارده بر این ائتلاف در انتخابات اخیر نیز به حساب میآید.
ارتباط این موضوع با انتخابات عراق
موضوع دیگر درخصوص این اتفاق، ارتباط آن با انتخابات 10 اکتبر پارلمان عراق است. برخی تحلیلگران در نظری که درستی آن بهشدت موردتردید است مدعی بودند نشست اربیل یک اقدام انتخاباتی برای کشاندن افرادی از شیعیان عراق که از رژیمصهیونیستی بسیار تنفر دارند و نیز تخریب و ضربهزدن به برخی شخصیتهای سیاسی اهل سنت بوده است. البته که از نظر پیامدها میتوان گفت چنین اتفاقی رخ داده است و هرکدام از ائتلاف فتح و نیز فراکسیون صدریها بهشدت از این موضوع بهرهبرداری کردند اما اینکه این کنفرانس با چنین هدفی و برای کمک به آنان برگزار شده باشد، نمیتواند صحیح باشد و بیشتر به نظریات و توهم توطئه نزدیک است، زیرا اقلیم کردستان عراق دارای دستگاه اطلاعاتی قوی و نظارت و کنترل شدیدی است که بدون اطلاع آن ممکن نیست که این عمل صورت گرفته باشد. باید خاطرنشان کرد با توجه به اینکه نشست عادیسازی در شهر اربیل مقر حزب دموکرات برگزار شده است و این حزب نیز روابط بسیار عالی با ائتلاف فتح ندارد و روابط آن با فراکسیون صدریها نیز دارای فرازونشیبهایی است، پس معقول نیست چنین فرصتی به آنها برای بهرهبرداری تبلیغاتی را بدهد. به همین خاطر میتوان گفت شاید هدف از این کنفرانس سنجش چگونگی واکنش مردم نسبت به مطرح کردن چنین ادعایی باشد.
واکنش اقلیم و جریانات سیاسی عراقی به این کنفرانس
پس از سخنان مطرحشده از طرف برخی شرکتکنندگان در این کنفرانس و اعتراضهای مردمی گسترده نسبت به آن، جریانات و احزاب سیاسی مختلف شیعی و سنی نسبت به این موضوع بیانیه صادر کرده و آن را محکوم کردند. دستگاه قضایی هم حکم جلبی را برای برخی شرکتکنندگان صادر کرد و دادگاه استیناف (تجدیدنظر) استان الانبار هم حکم جلب برای وسام الحردان صادر کرده و وزارت فرهنگ هم به نوبه خود حکم اخراجی را برای سحر الطائی صادر کرد. اقلیم نیز پس از مواجهه با فشارهای مردمی و سیاسی وعده اخراج شرکتکنندگان در این کنفرانس از اقلیم را داد.
آیا احزاب شیعی از فرصت و گل به خودی پیشآمده استفاده خواهند کرد؟
این اقدام یا بهعبارت دیگر گل به خودی اقلیم، راه را برای دو اقدام علیه آن باز کرد: الف- دادن دلیل و بهانهای موجهتر به نیروهای مقاومت برای شلیک موشکهایی به طرف اقلیم آن هم نه به دلیل وجود پادگان آمریکایی الحریر در آن بلکه به دلیل وجود مراکز و فعالیتهایی مرتبط با رژیمصهیونیستی در کردستان عراق. هرچند فقط اعطای چنین توجیهی به مقاومت عراق کافی نیست بلکه باید چنین توجیهی باعث حمایت سیاسی بهتر از آن شود و البته که این حمایت باید با حفظ استقلال این گروهها از این نیروهای سیاسی همراه باشد.
ب- این حادثه و فشار شدید مردمی، سیاسی و رسانهای علیه اقلیم را میتوان تا حدودی به فشار علیه اقلیم در زمان بازپسگیری کرکوک و سنجار و بازگشت آن به آغوش دولت مرکزی در سال 2017 تشبیه کرد؛ هرچند متاسفانه پس از انجام «عملیات اعمال قانون» در کرکوک و سنجار به دلیل اختلافات میان احزاب شیعی و عدماستفاده آنان از فرصت به دست آمده کار به جایی کشید که در قانون بودجه اخیر، همین احزاب به راحتی تسلیم اقلیم شده و نتوانستند ضمانتهایی مناسب را از آن بگیرند. با برگزاری نشست اربیل باردیگر فرصتی مناسب برای آنان فراهم شده است که امتیازاتی قوی از اقلیم بگیرند، هرچند با توجه به تجارب گذشته اینبار نیز بعید است که از این فرصت فقط در حد بازیها و بهرهبرداریهای انتخاباتی استفاده کنند.
مقدسبودن اهداف نباید اجازه بهرهبرداری انتخاباتی را به احزاب بدهد
همانگونه که در سطور بالا اشاره شد، برگزاری نشست اربیل فرصتی را برای احزاب شیعه به وجود آورد تا آنان بتوانند از این طریق بهشدت برای افزایش آرای خود استفاده کنند. اما باید تاکید کرد اگر این احزاب واقعا در اعتراضهای خود صادق هستند، برای تأدیب اقلیم گزینههای نظامی، سیاسی و اقتصادی گوناگونی پیشروی خود دارند که میتوانند از آنها برای مقابله با اهداف نشست اربیل استفاده کنند اما چیزی که عملا شاهد آن هستیم، رقابت تنگاتنگ میان آنان برای جلبنظر احزاب اقلیم و خصوصا دموکرات برای تشکیل ائتلافهای انتخاباتی پس از مشخص شدن نتایج برای تشکیل دولت و تعیین نخستوزیر است. همین موضوع نیز باعث تشکیک در نیت واقعی آنان درخصوص این اعتراضها میشود؛ هرچند به صورت حداقلی اعتراضهای موجود به نشست اربیل نیز قابلتقدیر است اما باید توجه داشت مقابله با عادیسازی تلاشهای بیشتری را میطلبد.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: