به گزارش «فرهیختگان»: آمار گوناگون تایید میکنند که بخش قابلتوجهی از هواداران چهرهها و سلبریتیها(فنها) را نوجوانان تشکیل میدهند که اتفاقا گروه سنی آسیبپذیر در هواداران نیز شناخته میشوند؛ نوجوانان بهدلیل اینکه هنوز روابط بنیادین زندگیشان را شکلندادهاند، وقت خالیتر و فرصت بیشتری نسبت به سایر گروههای سنی حاضر در فضای مجازی دارند(آستانه سنی این روابط در کشورهای مختلف با هم فرق میکند) و چون امکان برقراری روابط بنیادین برای آنها تا رسیدن به مرحله جوانی و پس از آن برای اغلب نوجوانان میسر نیست، نوجوان این خلأ را با برقراری رابطه فرااجتماعی با سلبریتی پر میکند؛ این یعنی نوجوان وارد رابطهای یکسویه و سراسر توهم با سلبریتی میشود، در خیال خود با او زندگی میکند و او را در اعمال مختلف خود شریک میداند و درنهایت تصور دنیای بدون سلبریتی محبوبش او را به گریه مینشاند! گاه همسطح شدن با نوجوان امروزی یعنی تایید کنیم که سلبریتیها آنقدر قدرتمندند که با دیدنشان، هوش از سر نوجوان بپرد و با حیرت او را نگاهکنند؛ گاهی اوقات همسطح شدن یعنی آرزوی معروف شدن و کنسرتگذاشتن و ارزشدادن به صندلی اول کنسرت! درواقع نباید مساله را به همین مورد محدود کرد و آنچه مدنظر ماست، مشروعیتدادن به آسیبهایی است که سبک زندگی نوجوان را فرا گرفته است و باید گفت همانطور که گاه برای قهرمانشدن و بزرگشدن باید همسطح نوجوانانی چون علی لندی شد در مواردی هم همسطح شدن با نوجوان امروزی اتفاقا یعنی مشروعیت دادن به ابتذالی که در «سبک زندگی نوجوان امروزی» وجود دارد؛ البته برای آنکه نقد منصفانهای داشته باشیم، باید بگویم مقصود از همسطح شدن، صرفا مساله فرهنگ شهرت که به آن پرداختیم نیست، بلکه این مساله فقط نمودی از یک آسیب در سبک زندگی نوجوان دهه هشتادی است که در اثر مذکور قابل مشاهده است و احتمالا پرچمدار آثار پسین مشابه خود خواهد بود. در حالت گسترهتر میتوان چنین گفت که بهصورت کلی نوجوانی که سنین کودکی و نوجوانیاش، با عصر فضای مجازی همراه شده است، درگیر سندرم دنیای فانتزی است؛ یعنی این نوجوان مدام با روایتهایی سروکار دارد که خبر از یک دنیای ایدهآل از خارج میدهد؛ در این جهان، رابطه عاشقانه، بدن و هر موفقیت دیگری بدون هیچ تلاشی در بهترین حالت خود قرار دارد و به آسانی قابل دستیابی است و این دقیقا آسیبی است که نوجوان را از مسیر قهرمان شدن خارج میکند؛ قهرمانی که در فصل نوجوانیاش باید با مشکلات بسیاری روبهرو شود و از پسشان بربیاید؛ نکتهای که احتمالا از زبان هر قهرمان واقعی شنیدهایم! پیشتر هم گفتم، میتوان با نوجوان امروزی همصحبت شد اما در جایگاه متعالیتر با او ارتباط برقرار کرد تا نوجوان نیز به سازندگی نزدیکتر شود نه اینکه سطح تولیدات را در مواردی تا حدی پایین آورد که سبک زندگی نوجوان امروزی که اتفاقا کمنقص هم نیست را تاییدکرد؛ پس برای تربیت قهرمانان واقعی، نیازی به مبتذلشدن و برخورد فانتزی با نوجوان نیست و درنهایت باید با نوجوان همراه و همسطح شد؛ اما نه در همه موارد، همانطور که گاه باید به آنها آموخت و گاه باید از آنها آموخت.