در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مسعود آب‌پرور، کارگردان «هوش سیاه» مطرح شد
یک سوء‌تفاهمی در فیلم‌ها و سریال‌ها وجود دارد و خیلی وقت‌ها خیلی از ارگان‌های اجتماعی یا انتظامی و امنیتی ما هستند که ‌فکر می‌کنند با یک فیلم ممکن است انقلاب شود یا بستر جامعه به‌هم بریزد یا اخلاق ‌در سطح جامعه نابود شود.
  • ۱۴۰۰-۰۷-۱۹ - ۰۰:۴۱
  • 00
در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مسعود آب‌پرور، کارگردان «هوش سیاه» مطرح شد
نمی‌گذارند پلیس ایرانی ساخته شود
نمی‌گذارند پلیس ایرانی ساخته شود

به گزارش «فرهیختگان»: یکی از سریال‌های موفقی که در سال‌های اخیر و در ژانر پلیسی ساخته شده «هوش سیاه» است که به دلیل موفقیت در جذب مخاطب، فصل دوم آن هم ساخته شد. کارگردان این دو فصل، مسعود آب پرور بود که در کارنامه‌اش ساخت فیلم «قتل آنلاین» هم دیده می‌شود. به مناسبت هفته ناجا سراغ این کارگردان رفتیم تا درباره ژانر پلیس و به‌طور خاص پلیس ایرانی صحبت کنیم.

در بررسی ژانر پلیسی معمایی به‌ویژه آثار ایرانی یکی از سوالاتی است که همواره مطرح می‌شود درخصوص ویژگی‌های یک پلیس ایرانی است. به نظر شما آیا می‌توان وجه تمایزی برای پلیس ایرانی قائل شد؟

به هر حال اگر بخواهیم ژانری نگاه کنیم، ممکن است که یک مقدار آثار پلیسی ساخته شده باشد اما به نظر می‌آید که بهتر است بگوییم فیلم یا سریال پلیسی ایرانی یا بومی‌سازی شده بیشتر تولید شده است. یعنی تلاش بر این بوده است که حمیت هم از سمت نیروی انتظامی ‌بوده و هم تعدادی از فیلمسازان و خود تلویزیون که درواقع پلیس تراز ایرانی هویت مستقل پیدا کند. حالا اینکه چقدر در این زمینه توفیق به‌عمل آمده و نیامده چیزی است که‌ گذر زمان معین خواهد کرد.

 ویژگی‌های این پلیس ایرانی چیست و چه تفاوتی مثلا با پلیس آمریکایی دارد؟

پلیس به‌عنوان یک کاراکتر، قاعدتا نقاط تاریک و روشن شخصیتی زیادی دارد. در نتیجه ممکن است که شما شاهد انحرافاتی در رفتارش هم باشید و فرازوفرودهایی هم داشته باشد. یا شاهد لغزش‌هایی در رفتار شخص پلیس باشید. اما در ایران کمتر شاهد چنین چیزی هستید به‌ دلیل اینکه پلیس دلش نمی‌خواهد چهره‌اش مخدوش شود و فکر می‌کند نشان دادن یک کاراکتر و انسان واقعی که فرازوفرود دارد، یا نقاط تاریک شخصیتی یا انحراف دارد، به چهره پلیس ایرانی لطمه می‌زند. البته این روش و نگاه رفته‌رفته کمرنگ شده است. این نگاه در نیروی انتظامی هم کمتر شده است. اما سابق بر این به‌شدت مراقبت می‌کردند که مثلا ما پلیسی که رشوه بگیرد نداریم یا اصلا نباید تصویر شود یا پلیسی که خیانتکار باشد یا اینکه مشکلات خانوادگی ‌داشته باشد نداریم و نباید به تصویر کشیده شود. یعنی پلیس باید به‌عنوان یک فرد کاملا استاندارد و تراز درنظر گرفته شود که البته عوارض خاص خودش را هم دارد و باورکردنی نیست.

توجیه‌شان در به تصویرکشیدن کلیشه‌ای پلیس چیست؟

در درجه اول می‌گویند این آدم‌هایی که در قصه‌ها نشان می‌دهید تطبیقی با پلیس ایرانی ندارند.

یعنی می‌گویند که ما مثلا پلیس رشوه‌بگیر نداریم؟

بیشتر نیت این است که نمی‌خواهند به تصویر کشیده شود. ترس‌شان این است که این تصویر الگو شود و اعتماد و استاندارد اجتماعی نسبت به پلیس از بین برود. این یکی از ملاحظاتی است که در تصویرکردن پلیس ایرانی اثرگذار است.

شما در هوش سیاه چقدر دست‌تان برای نشان دادن شخصیت واقعی پلیس باز بود؟

ما تقریبا برای پلیس در ابتدای کار، خانواده‌ای درنظر نگرفته بودیم. بعد، از ما خواستند که خانواده داشته باشد و یک خانواده الگوی ایرانی هم باشد؛ یعنی یک خانواده کامل و به‌شدت سالم و سلامت و استاندارد که ما گفتیم این همه پاستوریزه نباشد و ما کاری کردیم که‌ پسر خانواده وارد قصه شود و کامران با استفاده از‌ موقعیت پسر به لب‌تاب افسر پلیس و‌خانواده‌اش نفوذ کند و در سیزن دوم هم تصمیم داشتیم که‌ پسر گروگان گرفته شود و در سیزن بعدی تصمیم داشتیم هر سه عضو خانواده سرگرد، گروگان گرفته شوند و گروگانگیر تلاش کند از طریق آنها به مطامع خودش برسد. اما نشد که ‌به سمت فصل سوم برویم. در حقیقت می‌خواستیم بگوییم که خانواده پاشنه آشیل این افسر است.

در فیلم سینمایی «قتل آنلاین» هم ما همین کار را کردیم. قصه طوری طراحی‌ شده بود که دختر یک افسر عالی‌رتبه و باتجربه نیروی انتظامی وارد شبکه‌های اجتماعی می‌شود و فریب می‌خورد و وارد گروهی می‌شود که بنا به دلایلی گردهمایی‌هایی پدید می‌آید و قتل‌هایی صورت می‌گیرد. هدف ما این بود که بگوییم فضای مجازی آنقدر حساس هست که آدم عادی که جای خود دارد اما یک افسر پلیس هم ممکن است دخترش را مورد تهدید قرار دهند و کاری از دستش برنیاید و این موضوع خیلی حساس است. ما سعی کردیم آنجا هم از این شرایط خانواده استفاده کنیم. البته ما وقتی شروع کردیم به فیلمبرداری قتل آنلاین، فوری از طرف ناجی هنر یک اصلاحیه ۴ صفحه‌ای برایمان آمد که خانواده کامل باشد، محجبه باشد و هزار ویژگی دیگر، که ما یک‌ تعدادی را اجرا کردیم و‌ یک ‌تعدادی را هم اجرا نکردیم و اما به هرحال این اعمال‌نظرها را پلیس داشت.

آیا از نظر شما تصمیم‌گیران و مدیران بالادستی در اعمال نظرهایشان حواس‌شان به بحث دراماتیک داستان هست؟

خیر. بیشتر دنبال حقوق پلیس هستند و من از شوراهایی که ‌در ‌این حوزه تشکیل می‌شود خبر ندارم که چه کسانی در این شوراها هستند و آیا کسانی که درام بشناسند و اساسا با فیلمنامه‌ و درام آشنا باشند در این مجموعه‌ها هستند یا خیر. ممکن است که‌ همه ما در هر حوزه و طبقه‌ای که ‌باشیم بعد از یک‌ مدتی فیلم‌ و سریال دیدن، فکر کنیم که سناریو می‌شناسیم و می‌توانیم مورد تجزیه تحلیل قرار بدهیم و اینها به نظر من توهمی بیش نیست. درواقع در این‌ زمینه باید خواند، کار کرد و بعد اظهارنظر کرد و اغلب اظهارنظرهایی که من دیدم و صورت‌جلسه‌هایی که می‌آید معمولا یک‌جانبه است و هیچ راهکاری در آن لحاظ نشده است. یک‌سری احکام صادر می‌شود بدون اینکه به چگونگی کار فکر شود و این روش، بعضی وقت‌ها اصول و قواعد ژانر را به‌هم می‌ریزد و وقتی قواعد رعایت نشود این اصول به فیلم و مخاطب آسیب می‌زند و کار را از سرو‌شکل می‌اندازد.

آیا تمام این موانع و مشکلات باعث نمی‌شود که فیلمسازان کمتر سمت ژانر پلیسی بروند و در نتیجه فیلم‌های خوب پلیسی کمی داشته باشیم؟

یک سوء‌تفاهمی در فیلم‌ها و سریال‌ها وجود دارد و خیلی وقت‌ها خیلی از ارگان‌های اجتماعی یا انتظامی و امنیتی ما هستند که ‌فکر می‌کنند با یک فیلم ممکن است انقلاب شود یا بستر جامعه به‌هم بریزد یا اخلاق ‌در سطح جامعه نابود شود. لذا فکر می‌کنند که باید جلوی همه ‌چیز را بگیرند و پاستوریزه‌اش بکنند و ‌بعد به خورد جامعه دهند درحالی که درام از تضاد شکل می‌گیرد. شما فکر کنید در هوش سیاه من فکر کردم که کامران ما باید یک ویروس دو پا باشد که اساسا تخریب می‌کند و تکثیر می‌شود و مخرب است و اگر این تا حد نهایت شدید و منفی نشود اثرگذار نیست. شما باید تا حد نهایت این شخصیت را ‌منفی و ‌بد بسازی تا بتوانی به یک تزکیه دست پیدا کنی. یعنی ضدیتی بین قطب منفی و مثبت پدید آوری. اما اگر غیر از این باشد اصولا درام شکل نمی‌گیرد و اثرگذاری از بین می‌رود و این موضوع هنوز در جامعه ما از اهمیت کمی برخوردار است. یعنی برای خیلی از نهادها و ارگان‌ها یک ساحتی می‌سازیم و یک ساحت مقدس ایجاد می‌کنیم و بعد فیلمساز را نمی‌گذاریم به آن نزدیک‌ شود. مثلا در سینمای اجتماعی ایران بحث سیاه‌نمایی را پیش می‌کشند درحالی که هنرمند معاصر یکی از کارهایش بزرگنمایی زشتی‌ها و کراهت‌هاست تا درواقع اثر لازم را از لحاظ حسی بگذارد و حتی مسئولان و دست‌اندرکارانی که می‌توانند اقدام موثری برای اصلاح‌ امور صورت دهند را نگذارند به خوبی دیده شوند. منتها اینها به‌عنوان سیاه‌نمایی و منفی به این موضوع نگاه می‌کنند و صورت مساله را حذف می‌کنند.

پس در چنین وضعیتی، کارگردان هم ترجیحش این است که یک عاشقانه یا یک سریال خانوادگی بسازد تا اینکه سراغ اثر پلیسی برود.

من فکر‌می‌کنم یکی ‌از دلایلی که ما از ژانرهای مختلف در سینما و تلویزیون محرومیم و به ژانرهای محدودی می‌پردازیم همین نکته است. در هر حوزه‌ای که می‌خواهیم ورود کنیم درواقع دردسرهایی ‌وجود دارد و مدعیانی‌ هستند که فکر می‌کنند به ساحت مقدس‌شان توهین شده لذا یک مقاومتی در آن موضوع شکل می‌گیرد که فیلمساز ترجیح می‌دهد خیلی وارد آن حوزه نشود و ‌در حوزه بی‌دردسر فیلم بسازد.

آثار پلیسی ایرانی و خارجی که در خاطر شما مانده و استانداردها را داشته است کدام‌ها بوده‌اند؟

خارجی‌ها را الان به خاطر ندارم. به نظر من در «سرنخ» یک‌ پلیس ایرانیِ دوست داشتنی مطرح‌ شد که شاید با ژانر پلیسی فاصله داشته باشد و آن هیجان و تعلیقی که ‌در فیلم‌های پلیسی انتظار داریم در آن نبود و بیشتر معمایی بود تا پلیسی اما درواقع یک ‌پلیس مناسب ایرانی در سرنخ شکل گرفت.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰