الهام احمدپور، روزنامهنگار: تهماسب صلحجو منتقد نامآشنای سینما با یک اظهارنظر کلی درباره سینمای جنگ به سراغ فیلم مهاجر میرود؛ اینکه فیلمهای دفاع مقدس و جنگ یا بر خشونت جنگ متمرکزند و سعی میکنند از طریق تصاویر متحرک و جلوههای ویژه بیننده را به وجد بیاورند یا به فضای معنوی و عارفانهای پرداختهاند که در جبههها بوده است. اما از نظر صلحجو این دو رویکرد محصول پرباری نداشتهاند که بتوان آنها را معرف دو جریان شاخص در سینمای جنگ دانست. صلحجو فیلم حاتمیکیا را جایی میان این دو جریان میبیند. یعنی فیلم «از سویی به کمک تصاویر پرتحرک تماشاگر را به هیجان میآورد و از طرفی جابهجا زمزمههای عارفانه در گوش او نجوا میکند.» او تلفیق این دو فضا را در کار حاتمیکیا یک سر و گردن بالاتر از فیلمهای مشابه میداند. صلحجو سکانس آغازین فیلم را در معرفی شخصیتها و نیز ابراز آن رویکرد عارفانه موثر میداند و نمای بسته محمود را که با جان و دل به نوای نی گوش میکند و بعد دوربین ما را به منشا آن صدا یعنی اسد میرساند، معرف رابطه میان این دو نفر میداند. از نظر او «مهاجر در کلیت خود در پی توصیف چند و چون این دلبستگی و کشف منبع فیض این معنویت است.» صلحجو معتقد است نکتهای که باعث میشود فیلم حاتمیکیا در یک حالوهوای عارفانه و غیرزمینی خلاصه نشود و برای مخاطب قابل باور باشد، تعمیم ندادن این معنویت به همه رزمندگان است. برای مثال نگاه شخصیتهایی مثل بیسیمچی یا حاجی رئوفی به جنگ و حوادثی که پیش میآید، مانند نگاه اسد نیست. نکته دیگر که این موضوع را تکمیل میکند، نشان دادن توأمان ماهیت ویرانگر جنگ طی گلولهباران شدن اسد و دوستانش توسط نیروهای خودی است که با استفاده از تکنیک اسلوموشن برجسته شده است. تهماسب صلحجو در انتهای نقد خود فیلم مهاجر را بهعنوان یک «اثر دقیق فکر شده ممتاز» میشناسد که با ظرافت تمام از تحول هواپیمای کوچک (مهاجر) از یک وسیله تکنولوژیک به یک واسطه ارتباط عاطفی میان انسانها را در ساختار دراماتیک خود استفاده کرده است. به نظر میرسد صلحجو برخلاف اظهارنظر آغازینش درباره دو رویکرد متفاوت در سینمای جنگ، خود در نتیجهگیریای که درباره فیلم مهاجر ارائه داده است، از همان دوگانه استفاده میکند و مینویسد «مهاجر پیش از آنکه حکایت خشم و خون و کین و ستیز باشد، توصیف بیپیرایه دوستیهای پایدار است.»