میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار: کرهجنوبی یکی از شاخصترین نمونههای مطالعاتی درباره نتایج واقعی توسعه نامتوازن، موقتی شدن جامعه، جامعه طبقاتی و ساختار اجتماعی وابسته است. باشکوه، با برجهای بلند و بزرگراههای پیچدرپیچ ناهمسطح و پر از برندهای نامآور مکانیکی و الکترونیکی؛ اما مسکن و مأوای یکی از ناراضیترین ملتهای دنیا. کشوری که از بیرون بسیار زیباست و شاید برای مردمانی دیگر، مثلا برای خیلیها در ایران خودمان، مایه حسرت یا حتی این نهیب باشد که ما چرا تبدیل به کره نشدهایم؛ اما کره واقعی، از درون چیز دیگری است. مردم کره حالشان خوب نیست و هر سال بین رتبه اول یا دوم خودکشی دنیا، در نوسان هستند. بهعبارتی احساس خوشبختی در این جامعه آنچنان بالا نیست. تحقیقات علمی نشان میدهد که استرس شدید ناشی از شرایط رقابتی، کرهجنوبی را به جامعهای مضطرب تبدیل کرده است. بهصورتی بلاغی و غلوآمیز راجعبه این جامعه میگویند اگر در آن یک هفته کار نکنید یا برای کارتان مشکلی پیش بیاید، چند پله در نظام طبقاتی سقوط میکنید. این باعث میشود حتی اگر کسی موقعیت مناسبی هم داشته باشد، آرامش نداشته باشد؛ مگر ابرسرمایهداران. یکی از مشکلات این جامعه تبعیض اقتصادی و اجتماعی و فاصله طبقاتی و رقابت برای کم کردن این شکافهاست. این معضل باعث شده که طبقات مختلف اجتماعی برای حل مشکلات خود به رقابتی کشنده با یکدیگر بپردازند. این رقابت کشنده از دوران تحصیل فرزندان آغاز شده و تا پایان دوره دانشگاه ادامه دارد. مثلا دانشآموزان دوره متوسطه روزانه بهطور متوسط باید 16 ساعت از وقتشان را صرف حضور در دبیرستان یا امور مربوط به آن کنند. بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان هم رقابت برای ورود به بهترین دانشگاهها آغاز میشود. این رقابتها به یک معضل برای خانوادهها تبدیل شده؛ طوریکه آنها در رقابتی شدید، بسیاری از سرمایههای خود را صرف این کار میکنند؛ مثل بازندهای که برای نجات خود، به قماری کشندهتر دست میزند. برای درک موضوع، میتوان توجه کرد که در قسمت انتهایی سریال بازی مرکب، وقتی قهرمان قصه به آرایشگاه رفته تا موهایش را اصلاح کند، صدای مجری اخبار تلویزیون را میشنویم که به بحران بدهیهای مسکن در کره اشاره میکند: «دلیل بالا گرفتن چنین بحرانی، برداشته شدن سقف وامها در کره است... » یعنی کسانی که بهدلیل وام مسکن بدهکار شدهاند، برای برونرفت از این وضعیت، وامهای جدید میگیرند و بدهکارتر میشوند. آشکار است که انتهای چنین وضعی، افراد را به کجا خواهد کشاند. قمار مجدد برای جبران ضرری که از باخت قبلی ایجاد شده، یعنی بازی با حریفی که خود این بازی را طراحی کرده و حتما شما را گرفتارتر میکند. در این میان کسانی که به لحاظ مالی ضعیف هستند، دچار مشکلاتی ازجمله افسردگی میشوند. علاوهبر اینها، تداوم سنتهای دیرین، مبنیبر مخفیکاری برای حفظ آبرو هم باعث شده در جامعه کره بسیاری بر این باور باشند که خودکشی باعث میشود آبروی آن طبقه یا خانواده حفظ شود و فرد با انجام این کار، درواقع جلوی بسیاری از گرفتاریهای بعدی را خواهد گرفت. پس بهطور رایج و طبیعی، کسی که در کره به کف هرم اجتماع سقوط کرده و دیگر راهی برای برونرفت نمیبیند، به حذف خود فکر میکند؛ هرچند هنوز زندگی را دوست دارد. یک نکته جالبتوجه دیگر درمورد جامعه کره وابستگی این کشور است. شکل و قالب تفکر صنعتی کره طی سالهایی که تحت اشغال ژاپن بوده، به وجود آمده است؛ حال آنکه این سالها جزء تلخترین و نفرتانگیزترین و سیاهترین سالهای تاریخ این جامعه هستند. این توسعه کاملا کرهای نبوده و مطابق مذاق این جامعه طراحی نشده؛ هرچند ژاپن فعلی هم چندان خود واقعیاش نیست و همین بحران هویت یکی از دلایل افسردگی فراگیر در آن جامعه است. از طرفی درحالحاضر وابستگی شدید کره به آمریکا از آنها یک کارگزار برای ایالاتمتحده ساخته است که این وضعیت جامعه کره را به دو قسمت تقسیم میکند؛ کسانی که مرعوب و مغلوب این جو وابسته شدهاند و اصطلاحا غربگرا بهحساب میآیند و کسانی که نمیخواهند آن را بپذیرند. طعنه و کنایه به این وضعیت وابستگی را میشود در بسیاری از فیلمهای جدی سینمای کره یا حتی همین سریال بازی مرکب دید. حتی در پیوند با همین بحث وابستگی، مسیحیت، یعنی دینی که امروز بخش جالبتوجهی از کره را در برگرفته، بهنوعی برای بخش دیگری از جامعه، دین استعمار یا وابستگی محسوب میشود. شبیه همان نگاهی که کموبیش مردم آمریکای لاتین به مسیحیت دارند. در بخشی از سریال بازی مرکب، وقتی مامور انتخاب داوطلبان بازی، با سونگ گی-هون، قهرمان قصه، در مترو برخورد میکند، سونگ او را با یک مبلغ مسیحیت اشتباه میگیرد. این یک کنایه آشکار است که بازی را غربیها برای ما تعیین کردهاند و اتفاقا سونگ با عصبانیت به او میگوید که من هفتپشتم بودایی بوده و مسیحی نمیشوم. وقتی بازی به اتمام میرسد هم سونگ را جلوی پای یک مبلغ مسیحی در خیابان رها میکنند. سرمایهگذاران بازی هم عدهای آمریکایی هستند و از این واضحتر نمیشد به سرمایهگذاری آمریکا در کره که این بازی نفسگیر و مهلک اجتماعی را پدید آورده، کنایه زد. با این توصیفها شاید بشود زمینه و زمانهای که سریال «بازی مرکب» در آن ساخته شده است، بهتر درک کرد. مساله دیگری که به ارتباط بهتر با این سریال کمک میکند، آشنایی با خصوصیات سینمای کره است. «بازی مرکب» به معنای مطلق کلمه، یک اثر تماما کرهای است و خصوصیات منحصربهفرد فیلمسازی کرهای از سر و روی آن میبارد. برای شناختن سینمای کره ابتدا باید توجه کنیم که کره تا قبل از دهه ۸۰ میلادی، در ملودرامهای عامهپسند غوطهور بود اما پس از آن دو موج همزمان در صنعت فیلمسازی این کشور به راه افتادند. موج اول که همچنان به مخاطبان عام عنایت داشت، بهطور مطلق از سینمای هالیوود تقلید میکرد و موج دوم تاکید ویژهای بر فرهنگ و سنتهای کره و زندگی مردم این کشور داشت. موج بومیگرایی کرهایها تا سال ۱۹۹۴ که فیلم «امپراتوری ابدی» به کارگردانی پارک جونگوون ساخته شد، نتوانسته بود تکنیک آمریکایی را با محتوای کرهای ترکیب کند. سرانجام این تلفیق رخ داد و فیلمسازی کره از فراز یک تاریخ چند دههای که ملودرامهای عامهپسند، درامهای تاریخی و فیلمهای انتقادی و عمدتا ضدسرمایهداری را تجربه کرده بود، در اوج، پا به قرن ۲۱ گذاشت. تعدادی از سریالهای تاریخی یا افسانهای کره که از تلویزیون ایران پخش شدند، غیر از تم ضدسرمایهداری، محصول تلفیق نهایی تمام این خصوصیات بودند. حالا فیلمسازی و سریالسازی کره دو جریان موازی را پیش میبرد که یکی از آنها ملودرامهای آسان و سبک و خوشرنگ و لعاب هستند و موج دیگر، آثاری نفسگیر و شوکهکننده و معمولا موردپسند خواص. در ادامه به چند قالب کلی و خصوصیت عمده که در فیلمسازی کره قابل احصا هستند، اشاره شده و از آنجا که سریال «بازی مرکب» هم خصوصیاتی کاملا کرهای دارد، دانستن این موارد به انس با آن و درک فضای کار کمک میکند. همانگونه که در فرهنگ کره معاصر بهوضوح میتوان دید، مردم این کشور بهشدت سرعتطلبند و به همین دلیل است که کرهجنوبی یکی از بزرگترین بازارهای مصرف آخرین تکنولوژیهای روز دنیاست و البته خود نیز یکی از بزرگترین عرضهکنندگان تکنولوژی به شمار میرود. این خصلت کرهای را میتوان در تمامی ارکان فیلمهای ساختهشده در این کشور دید. داستان فیلمهای کرهای با سرعتی بهمراتب بالاتر از سرعت داستانگویی متداول و رایج در فیلمهای سراسر جهان پیش میرود. در داستانگویی کرهای، اگر در برخی فرازهای روایت، اصول چند صدساله داستانگویی که از زمان ارسطو حیات داشته، رعایت نشود یا حتی اگر در مقاطعی، اصول منطقی روایت دچار تزلزل شود، این اشکالات به نفع حفظ ریتم و سرعت روایت داستان نادیده گرفته میشود. به همین دلیل شاید چیزی که از آن بهعنوان سوراخ فیلمنامهای نام برده میشود و ازجمله آن گافهایی است که پیدا کردنشان خوراک چندساله منتقدان ریز و درشت به شمار میرود، در فیلمنامههای کرهای امری عادی است. مساله بعد، پیوندهای خانوادگی است. از آنجا که سالیان سال روح و فکر کرهایها با ملودرامهای عامهپسند خو گرفته و بهنوعی تفکر کرهایها از پایه با بعضی مفاهیم ملودرام مثل حفظ و تحکیم بنیان خانواده و روابط میان اعضای آن عجین است، هنوز هم سایهای از اصول ملودرامهای کرهای در جایجای قصههایشان، در هر ژانری که باشند، دیده میشود و میتوان بهآسانی آنها را تشخیص داد. همین خصیصه متمایز کرهای است که داستانهایشان را از داستانهای سایر نقاط جهان جدا میکند. کاراکترهای آنها حتی در اوج فردگرایی، به ارزشهای خانوادگی پایبند هستند. نکته بعدی خشونت است. در داستانهای کرهای خشونت میتواند با بالاترین سطح خود عرضه شود و تماشاگران نهتنها با این امر مخالفت نمیکنند، بلکه بسیار هم از آن استقبال میشود. در تمامی فیلمهای ساختهشده در سینمای جدید کره، شاهد خشونتی خاص هستیم که بههیچوجه تا پیش از این در سینما تا این حد عریان و بیپرده، شاهدش نبودهایم؛ خشونتی که غیر از جنبه نمایشی و بصری، در بطن قصه هم خود را نشان میدهد؛ مانند دختری مهربان و دوستداشتنی که به جان خانواده خود میافتد و پس از به قتل رساندن آنها به فجیعترین حالت ممکن، سراغ باقی دوستان و آشنایانش میرود. همین خشونت بطنی هم قواعد خود را دارد. مثلا فرزندکشی در آن دیده نمیشود و نسل پدران در غالب اوقات شریفترند. آنها اگر هم خشونتی بورزند، از سر نوعی تحلیل خاص نسبت به شرافت است. البته نمایش خشونت به نحو تکاندهنده و نه چندشآور هم کار دیگری است که کرهایها به مدد امکانات فنی خود بهخوبی از پس آن برآمدهاند. زیباییشناسی فوران خون که مولفهای پرتکرار در سینمای کره است، روی کوئنتین تارانتینو و توسط او روی باقی سینمای آمریکا هم تاثیر گذاشت. افتتاحیه فیلمهای کرهای هم سبک خاص خود را دارد. به دلایل خاص فنی و ایدئولوژیک، هم فیلمسازان و هم تماشاگران کرهای با این مساله کنار آمدهاند که هر فیلم کرهای باید دارای شروعی غافلگیرکننده و البته تکاندهنده باشد، بهنحویکه تا چند دقیقه بعد از شروع فیلم، تماشاگر در تحیر آنچه پیش آمده، بماند. مثلا همین سریال «بازی مرکب»، در همان قسمت ابتدایی پتک را بر سر مخاطبش میکوبد و این غافلگیریها را برای یکسوم پایانی روایت نمیگذارد. اما فیلمسازی کرهای به لحاظ تکنیکی هم مولفههای خاصی پیدا کرده است. مثلا یکی از مهمترین نکات تدوینی که باید کرهایها را مبدع آن در سینمای داستانی دانست و از همان ابتداییترین فیلمهای صنعت سینمای جدید کرهجنوبی وجود داشت، این است که در تدوین کرهای لازم نیست کنش به اتمام برسد و سپس وارد نمای بعدی شویم؛ بلکه میتوان از میانه کنش قبلی مستقیما سراغ نتیجه آن کنش رفته و نتایج اعمالشدنش را مشاهده کنیم. بهعنوان مثال در صحنهای از فیلم«OldBoy» ، زمانی که شخصیت اصلی فیلم، دائهسو، با استاد هنرهای رزمی ژاپنی مبارزه میکند، وقتی استاد ژاپنی، دائهسو را چندبار بلند کرده و روی میزهای شیشهای که مانند ویترین گذاشته شدهاند، پرت میکند، تماشاگر تنها یکبار بلند شدن دائهسو توسط استاد ژاپنی را میبیند و در ادامه صرفا مشاهدهگر نماهایی است که در آن دائهسو بهطور مداوم روی میزهای شیشهای مختلف فرود میآید و میزها میشکنند. این اتفاقی است که دیگر در صنعت سینمای جدید کرهجنوبی به امری عادی بدل شده و حتی در فیلمهای پرخرج و صرفا گیشهپسند هم وجود دارد. این مدل از تدوین، با روایتگری پرسرعت کرهایها همسو و همراستا قرار میگیرد. موزیک فیلمهای کرهای که تلفیقی از چند آوا هستند و به موزیکهای کلاژی معروف شدهاند، از دیگر خصوصیات سینمای جدید این کشور هستند. بازی بازیگران کرهای هم خصوصیات جالبتوجهی دارند که یکی از مهمترین جنبههای آن کلوزآپهایشان است. کلوزآپ در سینمای کره خیلی پربسامد است اما با این تفاوت که نماهای بسته کرهای، اتفاقا بازیهای درشت هم دارند. گریه و ضجه و ترس و شیون هم در کلوزآپ کرهای دیده میشود، حال آنکه در سایر نقاط دنیا عموما کلوزآپ برای بازیهای نیمهمرئی و زیرپوستی است. بهطور مشخص حتی خصوصیات فنی سینمای کره هم با وضعیت اجتماعی آن مرتبط است؛ مثل نقاشی دورهای از قرون وسطی که به سبک منوریسم شهرت دارد و در آن رنگهای تند و گرم و خطوط متقاطع و پریشان به چشم میخورد، چون حاصل دورهای است که مشحون از جنگهای خونین بود. ریتم تند و بیامان، فریاد و ضجه و گریه در نمای کلوزآپ، موزیک کلاژشده که حتی سازهای آن متعلق به کشورهای مختلف است و همچنین خشونت عریان در ظاهر و باطن شهر که همه اینها در کنار یک علقه و وابستگی به سنتهای خانوادگی قرار میگیرد، همه از خود جامعه کره میآیند.