مرتضی عبدالحسینی، روزنامه نگار: علی صالحآبادی با سابقه ریاست سازمان بورس و مدیریت بانک توسعه صادرات بهعنوان رئیس جدید بانک مرکزی انتخاب شد. با توجه به وضعیت شبکه بانکی که ریسک ورشکستگی در آن جولان میدهد و کلهای پولی که نرخهای رشد آنها رکورد شکسته است، میتوانیم بگوییم بانک مرکزی در «شرایط حساس و خطیری» قرار دارد. از همینرو هر تصمیمی از «میرداماد» میتواند زندگی و معیشت را بدتر یا بهتر کند. در راستای این مساله در گفتوگو با چهار اقتصاددان، رئیس جدید و ماموریتهای پیشروی ایشان را بررسی کردهایم. سعدوندی معتقد است رئیس بانک مرکزی باید با متخصصانی خارج از حلقهای که در آن قرار دارد مشورت بگیرد و بیگدار به آب نزند. بهاءالدین هاشمی سه وظیفه برای بانک مرکزی برمیشمارد و اقتدار و استقلال رئیس را لازمه موفقیت میدانند. حسین درودیان اما صالحآبادی را بهترین انتخاب ممکن میداند و گشایش ارزی را مهمترین اولویت او میشمارد. درنهایت فرشاد پروزیان نیز دو توصیه مهم به رئیس جدید دارد؛ کمتر صحبت کند و بیشتر مشورت بگیرد.
بانک مرکزی مهم است، رئیس آن مهمتر
نام علی صالحآبادی، رئیس اسبق سازمان بورس و اوراق بهادار (1393- 1384) و مدیرعامل بانک توسعه صادرات ایران از این به بعد با ریاست بانک مرکزی گره خواهد خورد و فصل جدید مدیریت او بیش از قبل با اقتصاد و زندگی مردم سروکار خواهد داشت. بانک مرکزی آنطور که امروز میشناسیم، پدیده جدیدی است و اهمیت آن بهحدی است که عدهای آن را به قلب تشبیه کردند و معتقدند «گردش پول» مانند «گردش خون» ضمان حیات اقتصادی ملتهاست. مفید و خلاصه باید عنوان کرد که بانک مرکزی مقام پولی یک کشور است و وظیفهاش کنترل ارزش پول (همان کنترل تورم) یک اقتصاد خواهد بود و این وظیفه کوتاه عقبهای از شکستها و پیروزیهای اقتصادی ملتها را پشت خود میکشاند. تا قبل از بحران 2008 وظیفه بانک مرکزی صرفا کنترل تورم بود و درواقع انتظار میرفت که این بانک با استفاده از «نرخ بهره» و با ابزارهایی مانند «عملیات بازار باز» اقدام به کنترل نرخ بهره میکند و همین عامل درنهایت ثبات تورم را بهبار خواهد آورد و مقدمات رشد اقتصادی را فراهم خواهد کرد. این نقش زیبای بانک مرکزی در بحران 2008 زیرسوال رفت و دیدیم که حتی با کنترل نرخ بهره لزوما تورم کنترل نشد و رشد اقتصادی نیز بهخطر افتاد. اینجا بود که دنیا به ادبیات جدیدی در مورد بانک مرکزی رسید و «ثبات مالی» را به وظیفه بانک مرکزی در «ثبات قیمتها» اضافه کرد. حال اما در اقتصاد ایران، با بانک مرکزی طرف هستیم که قدمتی 60 ساله دارد و اما همچنان پس از آزمون خطاهای بسیار به اسلوبی پایدار برای کمک به اقتصاد نرسیده است. موردی میشماریم؛ 1. نرخ رشد نقدینگی، تورم و نرخ ارز در چهاردهه اخیر و بهصورت سالانه به ترتیب 26، 25 و 25 درصد بوده است. ثبات قیمتها کجا بوده است؟ 2. از ابتدای دهه 80 شاهد چندین بحران در نظام بانکی بودهایم که مستقیما متغیرهای بالا را تحریک کردهاند. بانک مرکزی ناظر به سیستم بانکی نباید باشد؟ 3. سه بحران در بازار بورس در یک دهه اخیر با واکنش مناسب از طرف بانک مرکزی نبوده است. ثبات مالی زیر سوال نرفته است؟ 4. در یک دهه اخیر پایه پولی بانک مرکزی که عامل اصلی تورم است از طرقی مانند؛ تنخواهگردانی، چاپ پول برای دولت، اضافه برداشت بانکها و ... 10 برابر شده است. بانک مرکزی نباید کمکحال اقتصاد کشور باشد؟ از عملکرد سازمانی بانک مرکزی که بگذریم، عملکرد روسای قبلی مدنظر میآید که قریب به اتفاق آنها بهجز یک نفر، بله قربانگوی دولت در چاپ پول و سیاستهای صلاحدیدی بودهاند. چرا رئیس هم مهم است؟ اولا تا مادامی که اقتدار رئیس بانک مرکزی تحت دستور دولت باشد، سیاست پولی خدشهدار خواهد شد و سیاستهای مالی سلطه پیدا خواهد کرد. ثانیا اگر رئیس بانک مرکزی تخصص کافی در اقتصاد و به خصوصی نظام پولی و بانکی یک کشور نداشته باشد، تنها مامور چاپ پول خواهد بود. رئیس بانک مرکزی باید بداند حتی یک پست اینستاگرامی او در روند بازارهای مختلف تاثیر گذار است و باید سنجیده تصمیم بگیرد و سنجیده صحبت کند، بنابراین از رئیس بانک مرکزی آینده درخواست داریم تا باسیاستهای مالی دولت هماهنگ باشد و نه زیرسلطه آن و در وهله بعد به کارایی و هدفمندی هرچه بیشتر سیاستهای پولی همت کنند.
علی سعدوندی: رئیس جدید مشاوره بگیرد
علی سعدوندی، اقتصاددان و کارشناس بینالمللی بانکداری در گفتوگو با «فرهیختگان» صحبت خود در مورد رئیس جدید بانک مرکزی را اینگونه آغاز میکند: «رئیس بانک مرکزی باید صاحب علم گسترده، تجربه، جسارت و شجاعت بالایی باشد و این خصوصیاتی است که هر رئیس بانک مرکزی باید داشته باشد و اصلا براساس آن انتخاب شود. ضمنا باید رئیس بانک مرکزی اهل مماشات نباشد؛ چراکه در این صورت هرروز باید مقداری خلق پول انجام دهد و آن در را در اختیار صاحبان قدرت بگذارد. این واقعیتی است که باید موردتوجه قرار میگرفته و قرار بگیرد.» این استاد بانکداری و اقتصاد کلان در ادامه توصیهای به رئیس جدید دارد: «حالا که آقای صالحآبادی به این مهم دست پیداکردهاند، توصیه اکید بنده به ایشان این است که مشورت بگیرند. درواقع باید با افرادی خارج از حلقهای که در آن قرار دارند، مشورت کنند و بیگدار دست به تصمیمی نزنند. اگر این اتفاق بیفتد عملکرد صالحآبادی و بانک مرکزی مفید و مثبت خواهد بود.» وی در مورد اولویتهای پیشرو ادامه داد: «یک مورد بحث نظارت بر سیستم بانکی است که باید با تغییر قوانین فعلی تشدید شود و قوانین پیشرفتهتری در این مورد حاکم باشد. مورد بعدی جدا کردن بودجه ارزی و ریالی است که در این صورت رابطه بانک مرکزی با دولت قطع خواهد شد و این بانک به استقلال خواهد رسید. تشکیل شورای سیاستگذاری پولی نکته بعدی است که باید متشکل از برترین متخصصان پولی کشور باشد و در آن نرخ بهره تعیین و شاید در ادامه تورم هدفگذاری شود. بهطورکلی سیاستگذاری پولی باید به شکل پویایی انجام شود و شرایط فعلی آن تغییر کند.» وی معتقد است: «اعتبار باید به بانک مرکزی برگردد و اگر مدیریت و علم رئیس جدید موجب افزایش اعتبار بانک مرکزی شود که عالی است ولی در غیر این صورت باید از افراد دیگر استفاده کنند و این پیام به مردم مخابره شود که بانک مرکزی نهتنها مقتدر است، بلکه در اتخاذ تصمیمات نیز تبحر دارد. اگر جامعه از بانک مرکزی اطمینان نداشته باشد قطعا سیاست پولی شکست خواهد خورد.» سعدوندی در پایان تاکید کرد: «مهمترین پاشنه آشیل روسای قبلی مشورت نگرفتن و بسته بودن حلقه نزدیکان ایشان بود که موجب شکستهای سیاستی شده است، بهطور مثال رئیس قبلی بانک مرکزی عملیات بازار باز و کریدور نرخ بهره را اجرا کردند ولی درنهایت شکست بزرگی بهبار آمد. این شکست از بیاطلاعی و عدم آگاهی مجریان آن بوده که رئیس جدید باید این نقطهضعف را جبران و با دید بازتری به کارشناسان و مشورت با آنها نگاه کنند.»
بهاءالدین هاشمی: وظایف اصلی بانک مرکزی را محقق کنید
بهاءالدین حسینیهاشمی، مدیرعامل اسبق بانک صادرات و کارشناس امور بانکی در مورد انتخاب رئیس بانک مرکزی اظهار داشت: «رئیس بانک مرکزی باید اقتصاددان باشد و بهخوبی اقتصاد را بشناسد و از تجربههای داخلی و بینالمللی کافی نیز برخوردار باشد. رئیس بانک مرکزی در تمام دنیا سه وظیفه اصلی دارد که سیاستگذاری پولی بهمنظور «حفظ ارزش پول ملی» اولین مورد است. دومین وظیفه «تنظیمکننده بودن» این بانک در نظام بانکی است. درواقع بانک مرکزی باید تنظیمکننده سیاستها، دستورها و مجوزها برای اداره بانکها باشد و در اصطلاح با مقررات و ضوابط سعی در هدایت موسسات پولی و مالی داشته باشد. این بانک باید نظام بانکی را از لحاظ شاخصهای مهمی مانند کفایت سرمایه، ریسک و... ارزیابی کند و درنهایت با ابزارهای خود به تنظیمگری آنها بپردازد. وظیفه سوم «بانکداری دولت» است. این بانک درواقع خزانهدار دولت بوده و جریان نقدی وجوه دولت دست این بانک است. از همین رو نباید اجازه دهد دولت بیشتر از منابعی که در اختیار بانک مرکزی دارد، خرج کند و درواقع جلوی انتشار پول برای دولت و افزایش پایه پولی را بگیرد. این سه وظیفهای است که بانک مرکزی باید بهدرستی انجام دهد.» هاشمی معتقد است که بانک مرکزی باید نرخ رشد نقدینگی را نیز کنترل کند و توضیح میدهد: «در سیاستگذاری پولی بانک مرکزی باید دقت داشته باشد که اقتصاد در شرایط رکورد است یا تورم و بعدازاین باید سیاستهای کنترل نقدینگی را اجرا کند. برای این کار باید روی نرخ سپرده قانونی و نرخ سود سپرده دست بگذارد و با استفاده از ابزارهایی مانند عملیات بازار، تنزیل مجدد، معاملات ریپو، معاملات سلف و... این کار را محقق کند. اضافه برداشت بانکها یکی از آسیبهایی است که منجر به رشد نقدینگی شده و بانک مرکزی در اینجا هم باید جلوی اضافه برداشت بانکها را بگیرد که جز دومی از پایه پولی است و موجب افزایش آن میشود. اگر مقام پولی ویژگیهای بالا را داشته باشد بهتر میتواند از این ابزارها استفاده کرده و به اهداف مناسب پولی دست پیدا کند.» وی ادامه داد: «جزء سوم پایه پولی خالص داراییهای خارجی بانک مرکزی است که هرچقدر رشد کند درواقع پولی است که در اختیار دولت قرارگرفته است، بنابراین بانک مرکزی باید بهعنوان بانکدار دولت، نظم مالی دولت را بالاتر ببرد.» وی بیان کرد: «رئیس بانک مرکزی باید مستقل باشد و نباید زیر بلیت وزارت اقتصاد و دولت باشد. در سالهای اخیر رفتاری که با روسای مختلف بانک مرکزی شده، نشان میدهد استقلالی در کار نیست و همین چالش برای رئیس جدید خواهد بود.» این کارشناس ارشد نظام بانکی در پایان پیشنهادهایی به رئیس جدید بانک مرکزی دارد و معتقد است: «در بعضی از کشورها جدا از بانک مرکزی، سازمانی دیگر با وظیفه نظارتی تشکیل میشود که باعث منع تعارض منافع و عدم انحراف سیاستهای پولی میشود، پس بانک مرکزی باید بال نظارتی خود را تقویت کند. مورد بعدی آنکه نرخ بهره باید با توجه به شرایط فعلی اقتصاد بالا برود و همزمان جلوی اضافه برداشت بانکها گرفته شود. همچنین باید ترکیب سهامداران بانکها تغییر کند و ترکیب آنها بهصورتی باشد که عده کمی از سهامداران نتوانند فعالیتهای بانکی را به سمت خواستههای خود سوق دهند.»
حسین درودیان: صالحآبادی بهترین انتخاب ممکن بود
حسین درودیان از کارشناسان و اساتید اقتصاد ایران انتخاب رئیس بانک مرکزی را این چنین ارزیابی میکند: «ما در مورد رئیس بانک مرکزی با دو انتخاب روبهرو هستیم. اول «اقتصاددانانی» که تصویر کلان دارند و دیگری انتخاب «بروکراتهایی» است که ویژگی تصور کلان را ندارند اما بیشتر از منظر عقل سلیم نگاه میکنند. خب اقتصاددانها مبتنیبر اصول موضوعه به مسائل نگاه میکنند و بنده معتقدم که خیلی از اقتصاددانهای ما اصول موضوعی را که براساس آن اظهارنظر میکنند، صحیح نیست. در مورد بانک مرکزی بهطور خاص بروکراتهایی که در حوزه پول تجربه دارند و درواقع بانکدار بودهاند و به عقل سلیم اعتقاد دارند تا نظریهها و تئوریها، بیشتر موفق خواهند بود و از همین رو بنده نیز به چنین افرادی اعتقاد دارم. سابقه و کار اصلی آقای صالحآبادی در حوزه مالی بوده و یک تجریه دیگر هم در ریاست یک بانک توسعهای داشته است، که بنده فکر میکنم این ترکیب خوبی برای بانک مرکزی است و شخصیت ایشان به آن چیزی که باید نزدیک باشد، نزدیک است. مجموعا ریاست ایشان از بین انتخابهای موجود، بهترین انتخاب ممکن بوده و بنده ایشان را به اقتصاددانها ترجیح میدهم.» درودیان ادامه داد: « مسالهای بسیار مهم و اولویتدار، «مساله ارزی» است که بانک مرکزی باید بتواند اقداماتی انجام دهد تا شریانهای اصلی حصول ارزی فعال باشد و طوری عمل کنیم که کمتر تحریمپذیر باشیم. بنابراین اولویت بانک مرکزی باید ارز و گشایشهای ارزی باشد. در زمینه پولی نیز به نظم و انضباط در رشد نقدینگی نیاز داریم و باید آن را در پله اول به زیر 30 درصد برسانیم. در حوزه بانکی هم بسیاری معتقد به افزایش نظارت بانک مرکزی هستند که این درحالی است که تقریبا تمام آسیبهای ممکن اتفاق افتاده و خیلی جایی برای پیشگیری نمانده است. بنابراین مهمتر از نظارت در شرایط فعلی، «طرح ایجابی» یا «برنامه اقدامی» است که بدانیم نظام بانکی چه باید کند و بعد روی آن نظارت داشته باشیم. درواقع کار اصلی وجه ایجابی نظام بانکی است که کنش بانکها و اعتبارات آنها بیشتر به تولید و رشد اقتصادی برخورد کند و اینجا نظارت کنیم و اگر اینطور نبود قاطعانه برخورد کنیم.»
پرویزیان: رئیس جدید کمتر حرف بزند
فرشاد پرویزیان، فعال رسانهای و کارشناس مسائل بانکی در مورد رئیس جدید بانک مرکزی به «فرهیختگان» میگوید: «برای درستی این انتخاب باید قدرت مدیریت آقای صالحآبادی و تخصص ایشان را بررسی کنیم. قدرت مدیریت ایشان از بررسی عملکرد در بانک توسعه صادرات مشخص میشود اما در مورد تخصص باید عنوان شود که علی صالحآبادی تخصص مالی دارد و مدیریت مالی خوانده و بنابراین علم ایشان در حوزه پولی کفایت نخواهد کرد که نکته منفیای است. اما اگر بخواهیم سوابق مدیریتی و اداری را در نظر بگیریم، ایشان سالها رئیس سازمان بورس و بانک بودهاند و بانک مرکزی را نیز میتواند اداره کند که نکته مثبتی است. اما باید بدانیم تصمیماتی که در بانک مرکزی گرفته میشود بر زندگی تکتک مردم اثرگذار خواهد بود، از همین رو برای پوشش ضعف گفته شده باید از متخصصان پولی بهعنوان مشاور کمک گرفته شود.» پرویزیان معتقد است عملکرد بانک مرکزی در سالهای اخیر چندان مهم نبوده و توضیح میدهد: «بانک مرکزی در اقتصاد ما عملا بانکدار دولت بوده و سلطه مالی اجازه سیاستگذاری پولی موثر را نمیدهد. درواقع بانک مرکزی تبدیل به بانکی شده که تنها چکهای دولت و سازمان برنامهوبودجه را پاس و خلق پول میکند. حتی در مورد نرخ بهره که عدهای معتقدند بانک مرکزی آن را دستوری بالا و پایین میکند باید بگوییم که عکس این است؛ چراکه نرخهای بهره از سوی نظام بانکی تحمیل میشود و دیده شده است که بانکهای خصوصی به صورت گروهی آن را جابهجا کردهاند. بنابراین رئیس بانک مرکزی هر کسی هم که باشد خیلی عملکرد متفاوتی از روئسای قبلی نخواهد داشت؛ چراکه در کشور سیاتگذاری پولی نداریم. حالا اگر رئیس فرد سالمی باشد خب چه بهتر اما در عمل بعید است و اتفاقی نخواهد افتاد.» این کارشناس اقتصادی معتقد است: «بانک مرکزی استقلال ندارد و بهطور مثال اگر وزارت اقتصاد دستور دهد نرخ بهره کم و زیاد شود، این بانک مقاومتی نخواهد داشت و فرقی هم ندارد رئیس آن چه کسی باشد.» پرویزیان در پایان نکات و توصیهای را مطرح میکند تا بانک مرکزی بتواند نقش خود را پررنگ و موثر کند: «بانک مرکزی باید براساس قوانین بازل 3 و 4 را بر سیستم بانکی نظارت کند و با این فرمان به اصلاح ساختار بانکی اقدام کند. اما توصیه مهمی که به رئیس جدید بانک مرکزی دارم این است که ایشان دائم صحبت نکنند و بیشتر سکوت اختیار کنند؛ چراکه هرگونه کنش و واکنش بر تصمیم فعالان بازار موثر خواهد بود. درواقع صحبتهای رئیس بانک مرکزی میتواند بر نظارت قیمتی مردم تاثیر بگذارد و همین عاملی در جهت افزایش تورم شود. توصیه بعدی استفاده ایشان از مشاورانی است که تخصص پولی دارند و قطعا میتوانند موثر باشند.»