امیرحسین کشانی، عضو کارگروه فرهنگ و رسانه بسیج دانشگاه صنعتی امیرکبیر با اشاره به چالشهایی که در دوران گذشته پیش روی صداوسیما بوده است و امروز باید برطرف شود، گفت: «بزرگترین چالشی که در آینده صداوسیما وجود دارد که امروز هم هست و در گذشته هم خواهد بود چالش سیاستگذاری کلان صداوسیماست. یعنی باید توجه کرد که در سیاستگذاری کلان چه پارامترهایی وجود دارد. درواقع این پارامترها نکته حائز اهمیتی است که باید به آن توجه شود. به نظر من سیاستگذاری صداوسیما شبیه یک پازل است که خواست خود سازمان یک قطعه از این پازل است و خواسته دولت و حاکمیت و نهادهای دیگر و قومیتها و... هرکدام قطعات دیگر این پازل را تشکیل میدهند. درواقع رئیس جدید صداوسیما هم وقتی بخواهد تغییر کند تا وقتی نتواند تناسب خود را با پارامترهای دیگر تنظیم کند باز همان آش و همان کاسه است. در دوره ریاست قبلی سازمان صداوسیما از نظر من، پارامترهای مختلف و قطعات مختلف پازل این سارمان که جدا از خود سازمان بودند، اهمیت بیشتری داشتند.» وی ادامه داد: «در سیاستگذاری کلان مخاطبمحوری جای خود را به حاکمیتمحوری داد؛ چراکه رئیس سابق نتوانست نقش مستقل و آزاده صداوسیما را در پازل حاکمیت تثبیت کند. همیشه در دوئلهای بین دولت و صداوسیما این سازمان صداوسیما بود که تسلیم میشد کما اینکه در تجربیات مختلفی مثل متوقف کردن برنامه گاندو، متوقف شدن جهان آرا و... شاهد این مساله بودیم و متاسفانه در تمام طول مدیریت قبلی صداوسیما نتوانست نقش خود را بهعنوان یک رسانه مستقل به درستی بازنمایی کند. البته موانعی در سرراه این موضوع بود. وقتی با این مساله روبهرو میشویم که منافع حاکمیت نسبت به منافع مردم اولویت بیشتری دارد. در سازمان هیچگاه نمیتوان در زمان به وجود آمدن بحرانهای مختلف کلان مسائل را به چالش کشید و از طرفی اهمیت مخاطب بهشدت پایین میآید.» این دانشجوی دانشگاه امیرکبیر، افزود: «متاسفانه محافظهکاری در صداوسیما زیاد شده بود که سازمان نتوانست در دوره پیش مسالهمحور بشود و تا یک بحران و مساله مهمی پیش نمیآمد که از سر اجبار بخواهد به آن بپردازد، آن را پیگیری نمیکرد. برای همین همیشه روایت اول را از دست داده است؛ چراکه دنبال مسالهسازی نیست و جایی که عملکرد مسئولان با عملکرد صداوسیما تقاطع پیدا کند همان جا فرآیند صداوسیما کات میشود.»
کشانی، بیان کرد: «صداوسیما با این روندی که در سالهای قبل در پیش گرفته است نه توانست مسالهمحور باشد، نه توانست مخاطبمحور باشد و نتوانسته با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. فقط در زمان انتخابات بوده است که تلاش کرده تا با مردم ارتباط بگیرد که آن هم در راستای اهداف دولت و نظام بوده است نه صرفا برای رسیدگی به مشکلات مردم. یعنی صداوسیما نه مخاطبمحور است و نه دیالوگی با مخاطب دارد و مسالهمحور هم نیست و صرفا باید کم و کاستها را رفع و رجوع کند. بزرگترین مشکل ما در دوره قبلی و ریاست عسگری همین برخوردهای سطحی بود. این برخورد سطحی نسبت به همه چیز وجود داشت. مثلا وقتی یک کلان مساله اجتماعی پیش میآمد به راحتی تحلیل تک خطی میدادند که اینها همه فتنهگر و منافق هستند. نازلترین و ضعیفترین کیفیت ممکن در کادر را داشتند بهطوری که شاید یک رسانه کوچک و یک خبرگزاری کوچکتر از صداوسیما کار بسیار قویتر و موثرتری نسبت به سازمان داشته باشد. خیلی وقتها گزارشهایی که خبرنگاران با تجربه تهیه میکنند مخاطب را زده میکند. اینها چالشهایی بود که در دوره قبل داشتیم و در کنار همه اینها ترس از مطالبهگری را هم داشتیم.» وی خاطرنشان کرد: «انتظاراتی که از جبلی رئیس جدید سازمان صداوسیما داریم این است که رویکرد محافظهکارانه صداوسیما را تغییر دهد و سازمان را از طیف محافظهکار بیرون بیاورد. خودش را در پازل رسانههای ملی به درستی جانمایی و بازنمایی کند و نقش مستقل صداوسیما را پس بگیرد. همچنین بتواند این دیدگاه را در حاکمیت تغییر دهد که صرفا کار رفع و رجوع ایرادات دولت و... برعهده صداوسیما نیست. رئیس جدید این را در نظر داشته باشد که اهداف انقلاب برای ما مهم است. اهداف مسئولان انقلاب و اینکه ساختار صداوسیما باید تغییر کند. اولین کاری که میکند این است که فکرکند چرا یک رسانه با ۵۰ هزار کادر اینقدر ساعت کار پایینی را برای خود رقم زده تا جایی که حتی از نظر کیفیت هم در ۱۰ سال گذشته سازمان صداوسیما افت شدیدی داشته است. به همین دلیل باید یک بار ساختار صداوسیما مجددا مورد بازنگری قرار بگیرد و مشخص شود که چرا اینقدر بازدهی پایینی دارد.»