طرفداران گلزار یا همان «گلزاری‌ها» در این سال‌ها با سرعت معروف‌شدن سلبریتی‌شان قد کشیده‌ و به‌روز شده‌اند. ما در وضعیتی با این گروه از هواداران متعصب روبه‌رو هستیم که هیچ رقیبی برای بازیگر دست‌چندمی خودشان در سینما قائل نیستند و تعدد دیدار چنددقیقه‌ای یا چندثانیه‌ای با او را افتخار بزرگ زندگیشان می‌دانند و با تعدادش به یکدیگر فخر می‌فروشند.
  • ۱۴۰۰-۰۷-۱۲ - ۰۰:۳۱
  • 00
درباره دنیای بدون گلزار!
درباره دنیای بدون گلزار!

نرگس علیخانی، پژوهشگر حوزه رسانه: واژه «هوادار» در لغت‌نامه دهخدا، دوست و طرفدار معنا شده ‌است. اما در عصر جدید، با پیشرفت تکنولوژی و ظهور و بروز هرچه بیشتر ستاره‌ها در قاب تلویزیون یا پرده نقره‌ای و درنهایت صفحه‌های موبایل، این کلمه فراتر از «طرفدار» معنا شد.

داستان طرفداری نوجوانان و جوانان دهه 80 و سال‌های منتهی به آن از محمدرضا گلزار، سوپراستار سینمای ایران، در آستانه 20 سالگی است. این داستان طولانی از حوالی سال 1378 و از روی سِن با پسری خوش‌قیافه و چشم‌رنگی که گیتاریست گروه پرسر و صدای آریان بود شروع شد، با نقش اول بودن در فیلم‌های بوتیک و سام و نرگس و شام آخر ادامه پیدا کرد و دست آخر هم به خوانندگی و اجرا و بازی در سریال‌های زرد شبکه خانگی رسید. طرفداران گلزار یا همان «گلزاری‌ها» در این سال‌ها با سرعت معروف‌شدن سلبریتی‌شان قد کشیده‌ و به‌روز شده‌اند. اما امسال، در آخرین سال از قرن حاضر برای اولین‌بار جلوی دوربین آمدند تا از عشق‌شان به گلزار بگویند.

چندی پیش رسانه تی‌وی‌پلاس که یک رسانه اینترنتی است، در یوتیوب و صفحه اینستاگرامی خود فیلمی منتشر کرد که در آن جمعی از نوجوانان و جوانان طرفدار گلزار را جمع کرده‌اند و از آنها سوال‌هایی درباره عشق و علاقه وافرشان به این سلبریتی می‌پرسند. داستان ویدئو از یک سوال عجیب اما مشخص‌کننده برای میزان هواداری باتعصب و بدون فکر شروع می‌شود؛ «محمدرضا گلزار اگر نیاز به قلب داشته‌ باشه، کیا حاضرن قلبشونو بهش بدن؟» و خیل عظیمی از جمعیت طرفدار با پوسترهایی از عکس‌های گلزار، دست‌های خود را به نشانه داوطلب‌بودن بالا می‌برند. اما بعد، وضعیت ظاهری این افراد داستان را برای ما روایت می‌کند؛ یکی با کلاه امضاشده گلزار، دیگری با پیراهنی با عکس گلزار و آن یکی هم با دستبندی از لوگوی اختصاصی‌اش یا پوستر عکسش. ظاهر همه‌چیز به یک هواداری اغراق‌شده اشاره می‌کند. داستان ورای از یک طرفداری یا علاقه‌مندی به یک چهره معروف است که تمام ابعاد زندگی این افراد را تحت‌الشعاع قرار داده‌.

هرکدام‌شان برای یک داستان و یک هدف او را با این غلظت دنبال می‌کنند؛ یکی برای درمان افسردگی‌اش، یکی برای اعتمادبه‌نفسش و آن دیگری هم به خودش قول داده تا گلزار را از نزدیک نبیند، دست از تلاش شبانه‌روزی کشیک‌کشیدن پشت در رستوران برندارد. اما بعد وضعیت بدتر می‌شود. این افراد که در اول مصاحبه جان‌شان را دودستی تقدیم کرده‌ بودند، حال از آینده‌‌شان هم می‌گذرند. «بین اینکه خودت موفق شی یا آقا رضا، کدومو انتخاب می‌کنی؟» و همه آنها معتقدند آینده گلزار بر آینده خودشان ارجحیت دارد و درحقیقت آینده خودشان بدون گلزار معنای خاصی نخواهد‌ داشت. این اولویت‌بندی بر هر اساسی قرار بود باشد نمی‌توانست به حذف زندگی و آینده خودشان برای یک سلبریتی ختم شود. از بین تمام استدلال‌ها، یک استدلال بیشتر از همه می‌تواند نظر ما را به خودش جلب کند؛ «وقتی ایشون جایزه می‌گیره، افتخار منه و افتخار منم، موفقیت منه.» بعد از پایان این سوال مجری درحالی که سرش را به نشانه تایید حرف مصاحبه‌شونده تکان می‌دهد گویی می‌خواهد از میزان سادگی او مطمئن شود، سوالش را مجددا اما به‌صورتی دیگر تکرار می‌کند: «یعنی اگر بگوییم محمدرضا گلزار جایزه نگیرد اما تو به همه آرزوهایت می‌رسی باز هم موفقیت گلزار را انتخاب می‌کنی؟» که جواب در‌عین ناباوری قابل پیش‌بینی است؛ بله.

سوال کلیدی و اساسی مصاحبه که در شبکه‌های مجازی هم وایرال شد، دقیقا در میانه این برنامه پرسیده ‌شد. «دنیای بدون محمدرضا گلزار چه جوریه؟» واکنشی که بعد از پرسیدن این سوال با آن روبه‌رو هستیم، واکنشی طبیعی برای حذف یک سلبریتی یا الگوی اجتماعی نیست، یک واکنش برای حذف یک بت یا یک اسطوره ماورایی است. گریه بی‌امان هواداران و ناتوانی در ادامه صحبت‌کردن واکنش‌های ظاهری‌شان بود اما در جواب می‌گفتند حاضرند همه‌چیز تمام شود و این دنیای بی‌معنی را برای همیشه ترک کنند چون حتی نمی‌توانند تصور کنند بعد از او چه اتفاقی می‌افتد. در ادامه مصاحبه هم مجری، میزان تسلط آنها بر تکیه‌کلام‌های رضا گلزار و حتی دیالوگ‌های فیلم‌هایش را می‌سنجد که همگی سربلند بیرون می‌آیند.

ما در وضعیتی با این گروه از هواداران متعصب روبه‌رو هستیم که هیچ رقیبی برای بازیگر دست‌چندمی خودشان در سینما قائل نیستند و تعدد دیدار چنددقیقه‌ای یا چندثانیه‌ای با او را افتخار بزرگ زندگیشان می‌دانند و با تعدادش به یکدیگر فخر می‌فروشند. اما چیزی که از ورای این سوالات و جواب‌ها می‌تواند ما را بترساند و از طرفی به فکر فرو ببرد، این است که با رصدکردن زندگی این ستاره‌های توخالی تا چه حد استعداد این نوجوانان و جوانان را به انحراف کشیده یا کور می‌شود؟ حذف این ستاره‌ها با علم به آنکه نامیرا نیستند، چه تاثیری در زندگی این افراد خواهد گذاشت؟

اصولا بت ساختن جوانان از سلبریتی‌ها و افراد مشهور می‌تواند در زندگی آنها تاثیر بسیار زیادی بگذارد؛ چراکه این افراد نه‌تنها بی‌عیب و نقص نیستند بلکه میرا هستند و هر لحظه امکان حذف فیزیکی آنها وجود دارد. اما زمانی که کسی را به‌عنوان بت می‌پرستیم نه می‌توانیم عیب و نقصش را بپذیریم و نه حتی باور کنیم می‌تواند یک روز نباشد. همان‌طور که مصاحبه‌شوندگان تاکید کردند باور نمی‌کردند گلزار کرونا گرفته باشد و مطمئن بودند آسیب جدی‌ای در کار نخواهد بود؛ نه چون بیماری در سطح ضعیفی در بدن او ظاهر شده، چون او گلزار است. این سطح از طرفداری‌ها، نه‌تنها مربوط به ایران است و نه گلزار، تنها بتِ عده‌ای از نوجوانان است. اما اینکه کدام بستر فرهنگی یا تربیت رسانه‌ای چنین نتایجی را تولید کرده‌ است، همواره جای سوال بوده و هست.

بعد از آن مصاحبه، در هفته گذشته، گلزار میهمان ایونت رونمایی از بزرگ‌ترین فروشگاه سامسونگ ایران در چارسو بود. برای این برنامه که از قبل اطلاع‌رسانی شده بود برای چند ساعت دسترسی به فروشگاه‌های پاساژ امکان‌پذیر نبود و جمعیت زیادی هم در خیابان جمهوری منتظر تشریف‌فرمایی این ستاره بودند و اما نتیجه آن، بریدن یک روبان و دیدن نوجوانان و جوانانی که پشت شیشه‌ها در دوران همه‌گیری کرونا به هم چسبیده بودند تا تنها چند ثانیه او را ببینند و اگر بخت با آنها یار باشد، بتوانند با گلزار عکس بگیرند و تا روزها از اینکه در فاصله پنج سانتیمتری با او بودند، برای یکدیگر داستان بگویند. اما حضور گلزار در این مراسم، یک حاشیه دیگر را هم ایجاد کرد؛ حاشیه‌ای که نشان می‌دهد سلبریتی‌ها در هر دوران، در هر حوزه و به هر نحوی که بخواهند، می‌توانند وارد شوند و اظهارنظر کنند. می‌توانند یک روز به خاطر دیده‌شدن در میهمانی‌های شبانه از انجام هیچ‌کاری دست نکشند و ناله ممنوع‌الکاری سر دهند و یک روز هم به همه نوجوانان و جوانان توصیه کنند که نماز بخوانند و هر روز ذکر بگویند تا زندگی بهتری داشته باشند و دست آخر هم به قول رسانه‌های آن‌ور آبی امربه‌معروف کنند تا دختر بی‌حجابی که می‌خواهد با او عکس بگیرد، حجاب اسلامی‌اش را رعایت کند. اما داستان اینجا برای ما مشخص می‌شود که همه این کارها چه در آن دوران که شبکه‌های اجتماعی وجود نداشتند و فیلم‌ها بلوتوث می‌شد و چه در این زمان که در کسری از ثانیه، فیلم‌ها منتشر می‌شوند و هر تحلیل مثبت و منفی‌ای در کسری از ثانیه صورت می‌گیرد، همه‌اش برای جلب‌توجه بیشتر و سوارشدن روی موجی چند روزه است تا به کمک آن، شهرت حبابی‌شان را بیشتر کنند و اما سوال اساسی همچنان باقی می‌ماند که این بت‌پرستی چه بر سر نوجوانان و جوانان خواهد آورد؟

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

والدگری آموختنی‌ است! (لینک)

نوجوان را از هواداری سلبریتی محبوبش منع نکنیم! (لینک)

چالش‌های آموزش آنلاین و بازگشت به مدرسه (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱