احسان زیورعالم، روزنامهنگار: در شماره نخست مجله سوره، درحالی که محمد آوینی سردبیر مجله به حساب میآید و در شناسنامه مجله نام او در برابر این سمت درج شده است، سرمقاله مجله را مرتضی آوینی مینویسد؛ سرمقالهای که شاید فراتر از یک نوشتار برای شروع مجلهای تازهنفس باشد. سرمقاله آوینی درواقع مانیفستی است برای سه دهه فعالیت بعدی گروهی از ژورنالیستها و هنرمندانی که با شیوه مرسوم آن روزگار مخالف بودند و البته با تغییر و تحولات فرهنگی پس از آن، با تکیه بر این سرمقاله پایگاه اجتماعی و فرهنگی خود را حفظ کردند. اگرچه در تمام این سه دهه این سرمقاله کمتر مورد مداقه قرار میگیرد.
همهچیز به نامهای بازمیگردد به قلم امامخمینی(ره) به تاریخ سیام شهریور 1367 که با این جمله آغاز میشود: «خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهههای عشق و شهادت و شرف و عزت سرمایه زوالناپذیر اینگونه هنری است که باید به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی همیشه مشام جان زیباپسندان طالبان جمال حق را معطر کند.»
آوینی با تکیه بر همین مقاله امامخمینی(ره) را با حضرت داوود(ع) – بهواسطه هنر آوازخوانی و صدای خوش او و خلق یک تمثیل قرآنی- مقایسه میکند که در برابر جالوت زمانه ایستاده است. آوینی در خوانش متن رهبر انقلاب هنر را امری در جهت مبارزه برمیشمارد که در این مسیر، هنرمند باید «سرباخته آستان ولایت» باشد و در همین راستا عدمتوجه به نامه را شماتت میکند. از همینرو تلاش میکند خوانشی از این نامه ارائه دهد. برای مثال آوینی مینویسد «هنر عین تعهد است.» عبارتی آشنا که هنوز مورد توجه برخی مفسران فرهنگی است. آوینی هنرمند را در مقام مبارز میداند و عملش را «جهاد» میپندارد و از آنجا که جهاد را همتراز با «تقوا» میداند، این رویه را مسیری برای تکوین انسانیت هنرمند برمیشمرد.
آوینی هنر را بهمثابه مسیری برای تکامل معنوی انسان میداند و آن را به فطرت هنرمند گره میزند. در این مسیر او باید سلوکی متعلق به اسلام را در پیش بگیرد. «انسان در اصل خلقت خویش، برحق شهادت میدهد و آنکه میخواهد خلاف تعهد باطنی خویش عمل کند، باید که این شهادت فطری را انکار کند و سرزنشهای نفس لوامه را ناشنیده انگارد.»
از همینرو آوینی باور دارد هنرمند متعهد در جهادی است که منجر به کمال او میشود و البته «در کشاکش این مبارزه به کمال هنری خویش دست مییابد.» او این مبارزه را راهی برای «تحقق اسلام» برمیشمرد که نتیجه آن «استقرار عدالت و صلح حقیقی بر سطح کره زمین» است. آوینی مبارزه هنری را جهاد اکبر میداند و این وجه مهم گفتار اوست؛ چون از منظر او هنرمند با مظاهر بیرونی صرفا مبارزه نمیکند؛ او بر سراسر وجود خویش نیز در تنازع است. مینویسد: «هنر از حیث محتوا، نوعی معرفت است و از این قرار عین حکمت و عرفان. پس چگونه میتوان مظاهر مختلف حیات انسان را، علم و حکمت و هنر و فلسفه و دین را، آنچنانکه امروز معمول است از یکدیگر جدا کرد؟»
نکته دیگری که آوینی از «منشور هنر» استخراج میکند اطلاق هنر به ساحت عقل است. باور آوینی آن است که «از منطق نمیتوان انتظار داشت که امور را از یکدیگر انتزاع نکند و اعتبارات مختلفی برای واقعیت قائل نشود. خطای کار از آنجا آغاز میشود که برای این اعتبارات و انتزاعات، مستقل از یکدیگر، قائل به اصالت و حقیقت شویم.» آوینی استدلال میکند اگرچه هنر در ساحت نظر است و فلاسفه ساحت نظر را از ساحت عمل – علم در برابر هنر- تفکیک میکنند؛ اما واقعیت آن است که نظر خود عمل است و از اینرو عمل که در سیطره عقل است، هنر را نیز عقلانی میکند و نه صرفا احساسی. البته آوینی روی این مساله نگاه دگمی ندارد. مینویسد «شکی نیست که معرفت شهودی هنرمند نسبت به عالم، با احساساتی لطیف و عارفانه نیز همراه است که در اثر هنری تجلی پیدا میکند. میان احساسات و عقل و اعتقادات انسان نیز در اصل و منشا اشتراک و اتحادی است که معالاسف در فرهنگ رایج جهانی مغفول مانده است.»
از این عبارت میتوان دریافت آوینی تلاش میکند راه خود و نگاهش را از وضعیت موجود جدا کند. او به فرمالیسم حمله میکند و مدعی میشود «هرگز در هیچیک از هنرها به تمامی محقق نشده؛ چراکه از اصل بر یک خطای حکمی یا فلسفی مبتنی است و آن اینکه هرگز امکان انتزاع قالب و محتوای هنر از یکدیگر، جز در عالم خیال و اعتبار ممکن نیست... امکان دستیابی به فرمالیسم محض وجود ندارد؛ حتی در موسیقی. ادبیات و شعر از آنجا که متوسل به کلام هستند و کلام نیز هرگز نمیتواند «بدون معنی» موجود باشد، لاجرم در بند معنی ماندهاند؛ اگرچه آثار تلاش مستمری که درجهت انکار تعهد در هنر وجود دارد، لاجرم در آنها نیز به نحوی ظاهر شده است.»
آوینی فرمالیسم را تعهدزدایی از هنر میداند. حتی وقتی پای خیال در هنر به میان میآید آن را در گرو تعهد میبیند. برای مثال میگوید «مایه اصلی هنر همین کشف ذوقی است که توسط خیال محقق میشود؛ اما در جستوجوی گریز از تعهد به این دستاویز نمیتوان توسل جست؛ چراکه خیال نیز حقیقتا آزاد نیست.» کلیدواژه او تعهد است و راهی برای سلب مسئولیت از تعهد برای هنرمند قائل نیست. از دید او سرچشمه خیال و اعتقاد بهصورت مشترک وجود و درون هنرمند است و این دو در هم جمع میشود؛ پس «تخیل آزاد» یک توهم است.
آوینی جایی از متن خود برای نقد به هنرمند غیرمبارز مینویسد چطور هنرمند برای تبلیغ صابون آفیش سینمایی میشود؛ اما «چون سخن از صدور انقلاب یا پشتیبانی از رزمآوران میدان مبارزه با استکبار جهانی به میان میآید، روی ترش میکنند که نه آقا، قبول سفارش هنر را میخشکاند!» شاید این جملات یکی از دلایل انقطاع آوینی از معاصران خویش باشد. آوینی در پایان گفتارش چیزی مینویسد که شاید ملاک قضاوتهای تمام این سالها باشد، «هنرمند مومن متعهد است و معتقدیم هنر بهمعنای حقیقی خویش، جز در آینه مصفای روح مومنین تجلی نخواهد یافت و جز هنر متعهد به اسلام، هرچه هست، نهتنها هنر نیست؛ بلکه عین بیهنری است.»
آوینی برای هنر حقیقتی ثابت در نظر میگیرد. باورش بر «ذات مبارزهجو»ی هنر است و برای هنر بهمثابه سرگرمی یا امر زیبا – آنگونه که ایمانوئل کانت مدنظر قرار دارد – تره خرد نمیکند. او جایی در همین باره مینویسد «از همان آغاز سخن، حضرت امام جعلت فداه لفظ هنر را از این تنگنظری مرسوم که گرفتار آن است خلاص کردهاند و آن را در معنی وسعتی بخشیدهاند که شایسته آن است.» در اینجا «تنگنظری» معنایی است که مخالفان آوینی در نظر داشتند و آوینی آن را «انتزاع از سایر مظاهر حقیقت» میخواند. از همینرو طبق عبارت «هنرمندان فرزانه» در بطن نامه امام، آوینی میگوید همانا این عبارت اشاره به شهدا دارد. او برای اثبات حرف خویش به جمله مشهور «شهادت هنر مردان خداست» بسنده میکند. هرچند آوینی میان معنای باستانی واژه «هنر» به معنای نیک و خوب و فرزانه و معنای مدرن آن مرزی پدید نمیآورد. او حتی به نظر فردوسی در شاهنامه، در بهکارگیری واژه هنر به معنای مهارت جنگآوری نیز نظری نمیاندازد. این فقدان مرزبندی به خواست آوینی برای بازتعریف هنر کمک میکند.
درمجموع مقاله مرتضی آوینی، مقالهای است ثقیل. خواندن آن سخت است و او در کثرت مطالب، اقدام به صورتبندی نکرده است. همین موضوع این احساس را پدید میآورد که او متأثر از اندیشمندان آن دهه دست به قلم شده است. برای مثال میشود خط فکری مرحوم فردید و علاقه وافر او به هایدگر را جستوجو کرد، جاییکه مدام طبیعت و پدیده و مواجهه انسان با معرفتشناسی هنر روایت میشود؛ اما در دل چنین وضعیتی آوینی به سنت چپگرای هنر متعهد نیز رجوع میکند که به نظر در تضاد با نگرش پدیدارشناسانه است. به نظر این مقاله و این دوگانگی تصویری جذاب از وضعیت فکری دهه شصت باشد، جاییکه متفکران جوان آن روزها باید دست به انتخابی مهم میزدند. با این حال آنچه قابل توجه است توقف بحث آوینی در همان شماره یک است و دیگر منشور هنر بهطور جدی، به موضوعی برای مناظره و مباحثه قرار نمیگیرد.
امامخمینی در سیام شهریورماه سال 1367 و پس از پذیرش قطعنامه 598 در پیامی خطاب به هنرمندان و خانواده شهدا به تجلیل از هنر و هنرمندان متعهد پرداختند. ایشان با برشمردن ابعاد هنر اصیل به تقدیر از هنرمندانی پرداختند که هنرشان را در راه مبارزه با استکبار و دشمنان اسلام به کار بستند و خود در جبهه نبرد حق علیه باطل به فیض شهادت نائل آمدند. متن پیام رهبرکبیر انقلاب اسلامی به شرح ذیل است:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهههاى عشق و شهادت و شرف و عزتْ سرمایه زوالناپذیر آنگونه هنرى است که باید، به تناسب عظمت و زیبایى انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیباپسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند. تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقلدهنده اسلام ناب محمدى- صلىاللَّه علیهوآلهوسلم- اسلام ائمههدى-علیهمالسلام- اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانهخوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایهدارى مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بىدرد و در یک کلمه «اسلام آمریکایى» باشد.
هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، نظامى است. هنر در عرفان اسلامى ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامى گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است.
هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا، لذت مىبرند. تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و شوروى را بیاموزد.
هنرمندان ما تنها زمانى مىتوانند بىدغدغه کولهبار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیدهاند.
و هنرمندان ما در جبهههاى دفاع مقدسمان اینگونه بودند، تا به ملأ اعلا شتافتند. و براى خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزى اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بىدرد را رسوا کردند.
خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.
67/6/30
روحاللَّه الموسویالخمینى
(صحیفه امام، ج21، ص: 145 و146)