فاطمه جباری: نظام سرمایهداری در خارج از غرب در بحران به سر میبرد؛ نه به این دلیل که فرآیند جهانی شدن درحال شکست است، بلکه بهدلیل ناتوانی کشورهای درحال توسعه برای جهانی کردن سرمایه در داخل کشورهای خود. بیشتر مردم در آن کشورها به این نظام بهعنوان یک باشگاه خصوصی نگاه میکنند، یک نظام تبعیضی که فقط به غرب و طبقات ممتازی که در داخل حباب بلورین در کشورهای فقیر زندگی میکنند، فایده میرساند.
در سرتاسر جهان، بیشتر مردم ممکن است کفشهای نایک بپوشند و ساعتهای دیجیتالی پرزرقوبرق خود را تکان بدهند، اما حتی درحالیکه کالاهای غربی را مصرف میکنند، کاملا آگاه هستند که هنوز در پیرامون بازی سرمایهداران معطل ماندهاند و در آن هیچ سهمی ندارند. با تمام این تفاسیر، تنها کشورهای غربی و نواحی ثروتمندنشین کوچک در میان کشورهای درحال توسعه و کمونیستی سابق، ظرفیت بازنمایی داراییها و بنابراین توانایی تولید و استفاده کارآمد از سرمایه را دارند. آنها سرمایهداری در خارج از غرب را با خصومت فزایندهای، بهعنوان یک رژیم آپارتاید که بیشتر کشورها نمیتوانند وارد آن بشوند، میشناسند. این احساس حتی در بین برخی طبقات ممتاز، درحال رشد است که اگر مجبور باشند تنها و برای همیشه، به لطف سرمایه خارجی وابسته باشند، هرگز بازیگران مولدی در بازی سرمایهداری جهانی نخواهند شد و از اینکه نمیتوانند سرنوشت خود را خود تعیین کنند فوقالعاده دلسرد میشوند. روی همین حساب طی سالهای اخیر فیلمها و سریالهای متعددی راجعبه نظام سرمایهداری و وابستگی کشورها به بلوک غرب با رهبری جهانی آمریکا ساخته شده است که سهم کرهجنوبی در این میان واقعا چشمگیر به نظر میرسد. آندسته از این محصولات را که نظم موجود نگاهی انتقادی دارند به هیچوجه نمیتوان با آثاری مقایسه کرد که در فضای چپگرای جهان دوقطبی ساخته میشدند و مثلا مضمون کلی آنها اتحاد مردم یک روستا یا کارگران یک کارخانه علیه ارباب زورگو بود یا موضوع کودتاهای آمریکایی در کشورهای مختلف جهان را دراماتیزه میکرد. حالا پرداختن به این موضوعات قدری پیچیدهتر شده و گاهی درمورد یک فیلم یا سریال، بحثهای ناتمامی درمیگیرند راجعبه اینکه آیا آن اثر ضدسرمایهداری بوده یا مدافع آن. از آنسو آثار بسیاری هم تولید میشوند که ظاهر ضدسرمایهداری دارند یا ژست انتقاد از غربزدگی یا رفتارهای دولت آمریکا را میگیرند اما بهواقع ارزشهای لیبرال را تبلیغ میکنند. حتی در بعضی از این آثار جبهه مقاومت تبلیغ میشود اما میتوان بر سر اینکه معنای مقاومت چطور در ادبیات لیبرال قلب شده، به بحث نشست. دلیل بعضی بدبینیها به آثاری که طبق قالبهای قدیمی چپگرایی ساخته نشدهاند تا حدی هم این نوع فیلمها و سریالهاست. درحالیکه فیلمها و سریالهای ایرانی ابدا به این نوع مضامین نمیپردازند و درحالیکه درامهای کرهای بدون حضور جدی در مطبوعات و رسانههای رسمی ایران، حتی به عقیده عدهای بیشتر از سریالهای ایرانی، بین مخاطبان ایرانی جا باز کردهاند، بخش قابلتوجهی از موضوعاتی که در آنها طرح میشود، به نوعی با نظام سرمایهداری از یکسو و وابستگی به غرب از سوی دیگر ارتباط دارند. در بازه زمانی سالهای 2020 و 2021 و همزمان با فراگیری ویروس کرونا، صنعت سرگرمی کرهجنوبی همچنان پرقدرت به ساخت سریالهای تلویزیونی پرداخته و آثار شاخصی را در این حوزه تولید کرده است. سال 2021 برای کیدرامرها سالی پر از محصولات رنگارنگ و سرگرمکننده بوده و رضایت آنها را بهدنبال داشته است. در اینجا قصد داریم به معرفی و بررسی چهار سریال با محتوای سرمایهداری، کاپیتالیسم و بازار تحت رهبری آمریکا در کره بپردازیم. نظام سلطهای که در آن پایههای یک سیستم اقتصادی روی مالکیت خصوصی ابزارهای تولید اقتصادی است و در دست مالکان خصوصی قرار دارد. شاید بهمحض اینکه نام کرهجنوبی در کنار عباراتی مثل نظام سرمایهداری یا وابستگی به رهبری جهانی آمریکا بیاید، ذهنهای بسیاری سمت فیلم «انگل» ساخته بونگ جونهو برود اما درام کرهجنوبی همیشه یکجور به این قضیه نگاه نکرده است و نکتهای که نهتنها در کره، بلکه در سراسر جهان، وقتی فیلمها یا سریالها سراغ موضوعاتی از ایندست میروند، جلبتوجه میکند، مخفی شدن پشت ژستهای ضدسرمایهداری، برای دفاع از ارزشهای لیبرال است.
چهار سریالی که در اینجا مورد بررسی قرار میگیرند عبارتاند از:
1. پنتهاوس Penthouse: War in Life
2. کلاس ایتهوون Itaewon Class
3. استارتاپ Start-Up
و 4. مال من MINE باید توجه داشت که نگاه هرکدام از این مجموعهها به چنین موضوعی، ممکن است متفاوت باشد.
این چهار مجموعه در طول سالهای 2020 و 2021 توسط سه شبکه مطرح کرهایTVN ، SBS و JTBC تولید و پخش شدند. کلاسایتهوون، استارتاپ و مال من، سه مجموعه با ریت بالا هستند که توسط پلتفرم نتفلیکس و دفتر مشترک آن در کرهجنوبی انتشار یافتند و موردتوجه مخاطبان کیدرامر قرار گرفتند. موضوع مشترکی که در بین این چهار اثر میتوان مورد بررسی قرار داد، بحث نظام طبقاتی، بازار و فضای سرمایهداری حاکم بر محتواست. سریال پنتهاوس و مال من، دو سریالی هستند که بهصورت واضح و خارج از اشارات پنهانی، حول محور اقتصاد سرمایهداری برای اقلیتی مرفه میگردند. اقلیتی که میتوانند حقوق مالکیت خود را تحکیم بخشند و با اتحاد سرمایه، جایگاه و طبقه اقتصادی خود را ترفیع دهند.
پنتهاوس
سریال «پنتهاوس» داستان زندگی قشر طبقه بالای جامعه است که در لوکسترین برج گانگنام به نام کاخ هرا زندگی میکنند. داستان خانوادههای ثروتمند و متمولی که صاحبان کاخ هِرا هستند و فرزندانشان در بنیاد هنری چئونگها درس میخوانند. شیم سو ریون در ناز و نعمت بزرگ شده و اکنون زنی برازنده و جزء افراد مرفه بهحساب میآید و همسرش نیز صاحب جایگاهی تعیینکننده در تجارت است. بهطورکلی میشود گفت که پنتهاوس در طول یک سال و نیم گذشته از محبوبترین مجموعههای پخششده در تلویزیون کره بوده و مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. این مجموعه همچنین در جشنوارههای سالیانه کره موفق به دریافت 10 جایزه شد. تابهحال سه فصل از این سریال توسط شبکه SBS منتشر شده و اکنون بالاترین ریتینگ را بین سریالهای کرهای 2021 به دست آورده است.
کشمکش و درگیریهای داستانی که روی اسکلتی از سرمایهداری و حفرههای فقر موجود در این نظام بنا شده، تیتر اصلی پنتهاوس است. بحث تجارت و تاکید بر موثر بودن تجارتی که در آمریکا ریشه داشته باشد موضوع اصلی و قابل بررسی این سریال را پرورش داده است. مرفهانی که بهوسیله یک شبکه ارتباطی، فضای بازار را در دست دارند و نقش تعیینکنندهای را در بازی ایفا میکنند. در حاشیه قرار داشتن فقرا و سپس پله پرش به دنیای سرمایهداری و مقابله با آن ضلع دیگر این سریال است. همسر چئون سو جین پزشکی است که بهتازگی تجارتی را از مبدا آمریکا آغاز کرده و فردی مورد احترام با شخصیتی پروتاگونیستی است که نظر مخاطب را به خود جلب میکند. این ارتباط مثبت با آمریکا در زوایای مختلفی از زندگی کاراکترها دخیل است. امروزه آمریکاییها سهامداران عمده شرکتهای کرهای هستند و تکنولوژی روز انتقالیافته از آمریکا منجر به پیشرفت صنعتی کرهجنوبی شده است. شرکتهای مطرح و مشهور کرهجنوبی اغلب توسط مدیران آمریکایی اداره میشوند و سهام این شرکتها در بازار بورس نیویورک و سایر بورسهای آمریکا جزء سهام جذاب برای خریداران آمریکایی به حساب میآیند. ویژگیهای شخصیتی و ژنتیکی مردم کره سالهاست که ذهنیت تلاشگر و سختکوشی از مردمش ارائه کرده است. آنها نیرویهای آماده بهکار پروژههای آمریکایی هستند که میتوانند اهرمهای بزرگی را برای بازار تحت تکلف آمریکا جابهجا کنند.
استارتاپ
تمام پروژههای تحقیقاتی در دانشگاههای کرهجنوبی به سفارش دانشگاههای آمریکا درحال اجرا هستند. بهعبارتی دانشجویان و محققان کرهجنوبی برای مقاصد دانشگاههای آمریکایی درحال تحقیق و اجرای پروژه هستند. سریال «استارتاپ» هم حاصل همین تفکر ارائه تحقیقات و اطلاعات علمی برای مقاصد بازاریابی و سرمایهداری در آمریکا ساخته شده است؛ گروهی از جوانان نخبه برنامهنویس که نتیجه تلاش خود را برای پیشرفت زندگی شخصی و فقر در اختیار رابط کرهای-آمریکایی شرکتهای مطرح انفورماتیک در دره سیلیکونولی قرار میدهند. ایجاد طرز تفکر و قانون رشد و پیشرفت در سایه آمریکا، مهمترین نکته این سریال است که از قضا تحت حمایت رسمی نتفلیکس هم واقع است. اولین لایه داستانی این سریال، زندگی دختر سختکوش و پرتلاشی به نام سو دالمی را روایت میکند. دو خواهری که پس از جدایی و طلاق پدر و مادرشان از یکدیگر جدا میشوند و هرکدام تحت کفالت یکی از والدین درمیآیند. مادر آنها با یک تاجر و سرمایهدار موفق ازدواج مجدد میکند و باعث ایجاد نوعی رقابت میان دو خواهر میشود. داستان قرار است در کشمکش بین دو خواهر فضای بازاریابی و سرمایهداری موفق را ترسیم کند. موفقیت در گرو هر نوع ارتباط با رابطان و استادان تحصیلکرده در آمریکا شناسانده میشود. نام دوسان به همراه هان جیپیونگ که یک سرمایهگذار موفق تحصیلکرده در آمریکاست به سو دالمی کمک میکند تا بتواند به رویای خود و پدرش جامه عمل بپوشاند. در این سریال به نوعی رویای کرهای را به رویای آمریکایی پیوند دادهاند، اما یک نکته جالب در کار، این است که موضوعی مثل استارتاپ تا این حد توانسته برای عامه مردم به شکلی جذاب ارائه شود که آنها را پای تماشای یک سریال بنشاند.
کلاسایتهوون
سریال «کلاسایتهوون» درحقیقت روبهرو شدن با شبح مارکس است. کلاس ایتهوون با بازی پارک سئوجون، ریت بالایی را هم در میان آثار سال 2020 کسب کرد. داستان پسری از قشر متوسط که به زندان میرود و پس از آزادی و جمعکردن سرمایهاش به جنگ با نظام سرمایهداری و کسب جایگاهی موثر میرود. با دقیق شدن در این سریال میتوان به نظریه مارکس رسید. درواقع تضاد بزرگ نظام سرمایهداری این است که خودش، خودش را نابود میکند، زیرا نمیتواند از تمرکز سرمایه در دست عده قلیلی اجتناب کند. با محروم کردن اکثریت از دسترسی به بازارهای توسعهیافته، این اصلاحات زمینهای قوی برای برخورد طبقاتی ایجاد میکنند. اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد بازار آزاد برای اقلیتی مرفه که میتوانند حقوق مالکیت خود را تحکیم بخشند و فقر نسبی برای یک بخش بزرگ با سرمایه ناکافی که قادر نیستند داراییهای خود را بهکار گیرند؛ این محور اصلی داستانی است که در قالب تلاش یک جوان جویای نام، فرهنگ و سبک تجارت وابسته به آمریکا را برای مخاطب تصویر میکند. محله ایتهوون کره، سمبل تنوع شناخته میشود. منطقهای که برای فستیوالهای خارجی نظیر هالووین و دیدن مسابقات ورزشی جهان مانند فوتبالهای کشورهای مختلف، موردتوجه است. میتوان گفت که مهمترین رویداد آن، فستیوال جهانی ایتهوون است که سنتهای کرهای را با فرهنگ خارجی از طریق غذا و موسیقی ترکیب کرده است. همین موضوعات باعث شده که این محله بهعنوان نماد آزادی در این فیلم شمرده شود. سبک آزادی متمایل به غربی که با نشان دادن جشن هالووین مهر تاییدی بر آن زده میشود. کلاس ایتهوون از سری مجموعههایی است که نتفلیکس کره توانست برای مخاطبان قشر جوان بهخوبی زاویهپردازی سیاسی و فرهنگی کند.
مال من
سریال «مال من»، چهارمین سریال از این دستهبندی است که بیشترین شباهت را از نظر محتوایی به سریال پنتهاوس دارد. سریال جدید کرهای ۲۰۲۱ به نام مال من، که نگاهی اجمالی به سبک زندگی اقشار مرفه جامعه دارد و داستانی با رگههای فمینیسمی از زنان قوی و جاهطلبی را روایت میکند که در تلاش برای پیدا کردن ماهیت واقعی خود و رهایی از تعصبات زندگی روزمرهشان هستند. مهمترین کاراکتر این سریال سو هیسو (Lee Bo Young) عروس این خانواده است که در گذشته بازیگری سرشناس بوده و با پسر دوم گروه هیون وون از حرفه خود ازدواج کرده است. او درواقع به جامعه کوچک فئودالمحوری وارد شده و تمام تلاش خود را میکند تا بهعنوان عروس آن خانواده جا بیفتد. در محیط ارباب-رعیتی ساختهشده در این سریال او به نوعی سعی دارد فضای باز فکری به دور از چارچوبهای قشر مرفه را بسازد. این سریال مانند سه سریال قبل در موضع دفاع از نظام سرمایهداری وابسته به غرب و آمریکاست که بازار را به دست گرفته و شرط موفقیت را در این میداند. ساختار اقتصادی و سیاسی در این مجموعهها به شکلی است که مخاطب نسبت به غرب اعتماد اساسیتری به دست میآورد و دلگرم روابط در حوزههای مختلف میشود. بیننده فارغ از طبقه اقتصادیاش در زندگی حقیقی به این نتیجه میرسد که تنها چاره برای رشد و ترقی، پذیرش ارتباط استعمارگونه با کشورهای غربی بهخصوص ایالاتمتحده است.