مدیران کشور شرایط جنگ ایران و عراق را در آغاز و پایان آن چگونه ارزیابی می‌کردند؟
با وجود گذشت چندین دهه از جنگ تحمیلی اما مسائل مرتبط با جنگ همچنان میان رسانه‌ای‌ها و بعضا عموم جامعه مطرح است.
  • ۱۴۰۰-۰۷-۰۳ - ۰۱:۵۰
  • 00
مدیران کشور شرایط جنگ ایران و عراق را در آغاز و پایان آن چگونه ارزیابی می‌کردند؟
۳ روایت از یک جنگ ۸ ساله
۳ روایت از یک جنگ ۸ ساله

محسن تاجیک، روزنامه‌نگار: 41 سال از هجوم سراسری عراق به ایران می‌گذرد؛ هجومی که با پاره‌کردن قرارداد 1975 الجزایر توسط صدام درمقابل دوربین‌های تلویزیونی کلید خورد. رئیس حزب بعث عراق تصور می‌کرد سه‌روزه تهران را فتح می‌کند اما هجوم سراسری و جنگ دیکتاتور عراق علیه ایران بیش از 1100 روز به طول انجامید و سرانجام 27 تیر 67 و با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران و بازگشت دو کشور به خطوط مرزی قرارداد الجزایر خاتمه یافت.

با وجود گذشت چندین دهه از جنگ تحمیلی اما مسائل مرتبط با جنگ همچنان میان رسانه‌ای‌ها و بعضا عموم جامعه مطرح است. شرایط داخلی ایران در سال‌های ابتدایی جنگ، مواجهه نظام بین‌الملل و کشورهای مختلف نسبت به جنگ، چرایی ادامه پیداکردن جنگ پس از فتح خرمشهر، هدف غایی و نهایی ایران از جنگیدن با صدام و درنهایت چرایی پذیرش قطعنامه همه ازجمله مسائلی است که سال‌هاست مناقشات فراوانی بر سر آن است و روایات متعددی درباره این مسائل می‌شود.

هرچند در سال‌های پس از جنگ کتاب‌ها، مقالات، مستند‌ها و روایات مختلفی از جنگ ایران و عراق از سوی پژوهشگران و مدیران لشگری و کشوری وقت در پاسخ به سوالات بالا ارائه شده اما در شماره امروز حافظه سعی می‌کنیم برای یافتن پاسخ پرسش‌های بالا به سال‌های دهه 60 برویم و با توجه به بافت زمانی آن دوران به این دست از سوالات پاسخ دهیم. درست است که بسیاری از سخنرانی‌ها، خطابه‌ها، نامه‌ها و پیام‌های صادرشده مسئولان کشور در دوران جنگ هشت‌ساله بیشتر درباره تقویت روحیه رزمندگان، رجزخوانی‌ و تهدید دشمن بعثی و پشتیبانان جهانی آن و ذکر حماسه‌های جنگ است اما در این میان مصاحبه‌‌ها و نکات تحلیلی و ناگفته‌هایی هم وجود دارد که بازخوانی آنها خالی از لطف نیست. به همین‌ منظور سه گفت‌وگوی مدیران و مسئولان وقت کشور که به صورت اختصاصی با نشریات آن دوران صورت گرفته را بررسی می‌کنیم. دو مصاحبه اول مربوط به سال 61 است و به چرایی آغاز جنگ و تداوم آن و همچنین شرایط و معضلات کشور در دو سال ابتدایی جنگ می‌پردازد و مصاحبه سوم مربوط به بهمن 67 و چند ماه پس از پذیرش قطعنامه است.

پاسخ بهزاد نبوی به 3 «چرا» پیرامون جنگ

بهزاد نبوی که از او به‌عنوان چریک پیر یاد می‌شود، ازجمله مسئولان پرکار کشور در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب است. او در دولت‌ شهید رجایی و سال اول دولت میرحسین موسوی، وزیر مشاور و سخنگوی دولت بود و بعد از آن نیز در جایگاه وزارت صنایع سنگین قرار گرفت و در سال‌های پایانی جنگ از سوی هاشمی‌رفسنجانی (جانشین فرماندهی کل قوا)، به‌عنوان مسئول پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا منصوب شد. نبوی ازجمله چهره‌های رسانه‌ای دولت در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب است و از آنجایی که دو سال اول جنگ سخنگوی دولت بود، دیدگاه‌ها و نظرات او به‌عنوان نظر دولت تلقی می‌شد. ویژه‌نامه روزنامه کیهان اول مهر 61 و به مناسبت دومین سالگرد آغاز جنگ گفت‌وگوی تفضیلی با بهزاد نبوی در رابطه با ابعاد مختلف جنگ انجام می‌دهد که در ادامه گزیده‌ای از آن آورده می‌شود.

  چرا جنگ ایران و عراق آغاز شد؟

پاسخ نبوی به این سوال کیهان صریح است. او ازدست‌رفتن ایران به‌عنوان ژاندارم منطقه و بازار پرسود نفت برای آمریکا‌یی‌ها و همچنین جلوگیری از ثبات در ایران را عامل اصلی شروع جنگ می‌داند: «ایران برای آمریکا زمانی (قبل از انقلاب) ژاندارم منطقه بوده است و آمریکا این را از دست داد. ایران بزرگ‌ترین بازار کارهای غرب و آمریکایی بود که این بازار اکنون از دست رفته است. ایران روزانه 6 میلیون بشکه نفت دراختیار انحصارات و کارتل‌های نفتی می‌گذاشت که با پیروزی انقلاب اسلامی از دست رفت. واضح است که درمورد یک چنین انقلابی توطئه‌های وسیع و همه‌جانبه خواهد بود. این توطئه‌ها در ابتدای امر به‌صورت حرکت‌های ضدانقلابی توسط عوامل نفوذی و منافق در درون حکومت از چپ و راست نظیر بنی‌صدرها، قطب‌زاده‌ها، لیبرال‌ها و منافقین و امثالهم، توسط جنگ‌‌های تجزیه‌طلبان داخلی شروع شد و چون هیچ‌کدام از اینها نتوانست نتایج موردنظر ابرقدرت‌ها خصوصا آمریکای جهانخوار را به بار بیاورد و کم‌کم با روی کار آمدن دولت شهید رجایی و ثبات جامعه، عملا امکان مانور عوامل نفوذی آمریکا و غرب هم در انقلاب ما تنزل پیدا می‌کرد و امیدها ناامید می‌شد. پس ابرقدرت‌ها و در راس آنان آمریکا به یکی از آخرین حربه‌های خود متوسل شدند و آن‌ هم حمله نظامی صدام علیه ایران بود.»

  چرا صدام؟

نبوی در ادامه به چرایی انتخاب صدام به‌عنوان عامل حمله به ایران می‌پردازد. او معتقد است هیچ‌کدام از کشورهای منطقه به اندازه صدام قدرت نظامی و سیاسی نداشت و همین باعث شد گزینه آمریکایی‌ها برای حمله به ایران باشد: «کشورهای مرتجع هیچ‌کدام از نظر نظامی و سیاسی و ثبات رژیم به اندازه قدرت صدام نبودند، به همین دلیل نمی‌توانستند حمله را آغاز کنند و صدام بیش از هر قدرت دیگر ارتجاعی منطقه توان داشت به همین دلیل صدام انتخاب شد.»

  چرا پس از فتح خرمشهر، جنگ ادامه پیدا کرد؟

نکته‌ دیگری که نبوی در این گفت‌وگو به آن می‌پردازد، چرایی ادامه و تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر است. نبوی معتقد است صدام بعد از فتح خرمشهر به قدرت ایران پی‌ برد و به‌دنبال سناریویی برای پایان جنگ آن‌ هم با متهم کردن ایران به تجاوز و تبرئه خود از آغازگری جنگ بوده است: «صدام از مدتی قبل احساس کرده بود در این جنگ نه‌تنها پیروز نیست بلکه شکست محتومی را پیش‌بینی می‌کند و لذا روشی می‌خواست اتخاذ کند که خود را از این مهلکه نجات بدهد. بهترین روش این بود که یک روز نیروهای خود را عقب بکشد و با حالت صلح‌طلبی از ایران برود و ایران را متجاوز قرار بدهد، این بهانه را با هماهنگی آمریکا و قدرت‌های وابسته به آمریکا نظیر صهیونیست‌ها و وابستگان غرب در منطقه به‌ دست آورد و فرصت مزبور حمله صهیونیست‌ها به لبنان [شهریور 61] بود و عراق به بهانه حمایت از فلسطینی‌ها (که هرگز به عمل درنیامد و حتی یک سربازشان را هم به لبنان نفرستاد) قوای خودش را به پشت مرزها[ی ایران] کشید، جز در ارتفاعات استراتژیک که هنوز هم دست آنهاست و خیالش این بود که دولت جمهوری اسلامی ایران هم دیگر خلع‌سلاح بشود و وقتی صحبت از این هست که [ایرانی‌ها] بگویند شما تجاوز کرده‌‌اید، [غربی‌ها و حامیان صدام] بگویند نه اینها خودشان عقب‌نشینی کرده‌اند. آن وقت که [از سوی ایران] اعتراض بشود چرا صدام به خاک ما تجاوز کرده، [از سوی حامیان صدام] گفته شود که تجاوزی در کار نیست. اگر دولت جمهوری اسلامی این وضع را می‌پذیرفت، یعنی [عراق] صدها میلیارد دلار خسارت به ما وارد کرده، ده‌ها هزار شهید و مجروح در این جنگ تحمیل کرد و خسارت‌های مادی و معنوی فراوانی که به ما خورده همگی فراموش شده و این یعنی پذیرش بقای یک رژیم تجاوزگر در منطقه بدون مجازات. اگر می‌خواست جمهوری اسلامی ایران نظیر بعضی از کشورهای دیگر عمل کند و کار را به شورای امنیت و سازمان ملل و اینها احاله کند، بر جمهوری اسلامی ایران همان می‌رفت که بر کشورهای عربی در رابطه با اشغال فلسطین رفت و هرگز هیچ دادرسی به داد جمهوری اسلامی نمی‌رسید، لذا جمهوری اسلامی یا باید شرایط عادلانه خود را می‌توانست به رژیم متجاوز صدام تحمیل کند، یا با نفوذ در خاک عراق، در عمل وادار می‌کرد که صدام این شرایط را بپذیرد.»

قطعنامه 598 از منظر هاشمی‌رفسنجانی

مرحوم هاشمی‌رفسنجانی شاید مشهورترین چهره سیاسی انقلاب باشد که تفکرات و دیدگاه‌هایش به مرور زمان دچار تغییراتی شد. خطبه‌های عدالت اجتماعی، نگاه‌های آمریکاستیزی و استکبارستیزی و تهدیدهای همیشگی عراق در طول دوران جنگ کم‌کم رو به افول رفت. هاشمی دهه‌های بعد از پایان جنگ می‌گفت به امام پیشنهاد داده قطعنامه و آتش‌بس جنگ را خودش بپذیرد تا هزینه‌ای برای رهبر انقلاب نداشته باشد اما امام مخالفت می‌کند. بهمن‌ماه 67 هاشمی‌رفسنجانی یک مصاحبه صریح و چالشی با ویژه‌نامه 10 سالگی انقلاب انجام می‌دهد. مصاحبه‌کننده که مدیرکل مطبوعاتی وقت وزارت ارشاد بود، به‌دنبال عملکرد 10 ساله جمهوری اسلامی بود و نظرات هاشمی را در این‌باره جویا می‌شود. هاشمی که در دوران جنگ جانشین فرمانده کل قوا بود در این گفت‌وگو نظرات جالبی دارد که برای افکار عمومی در آن مقطع زمانی تازگی داشت و کمتر چنین حرف‌هایی از زبان وی شنیده بودند. در ادامه بخشی از آن گفت‌وگو که به ماجرای پذیرش قطعنامه 598 پرداخته را بازخوانی می‌کنیم.

  چرا ایران قطعنامه 598 را پذیرفت؟

مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در این گفت‌وگو درباره چرایی قبول قطعنامه ملاحظات اقتصادی و نظامی را مهم‌ترین دلیل می‌داند و می‌گوید: «جنگ مسیری داشت. در این مسیر ما دیدیم عمر جنگ طولانی می‌شود و این مساله‌ای است که ما را وادار کرد جنگ را قطع کنیم، ما بررسی نظامی و اقتصادی کردیم. دیدیم اگر بخواهیم که به جایی برسیم حداقل باید پنج تا 6 سال دیگر بجنگیم، مصلحت ندیدیم که دوباره چند سال دو ملت را به این حالت نگه داریم.»

  به عقب برگردیم، نمی‌گذاریم جنگ شروع شود

مرحوم هاشمی‌رفسنجانی در این گفت‌وگو با اشاره به تجربه 10 سال کشورداری و کار اجرایی معتقد است: «اگر با تجربه‌های امروز بخواهیم انقلاب را شروع کنیم، شاید تلاش کنیم که نگذاریم جنگ شروع شود. وقتی می‌بینیم آثاری از درگیری وجود دارد و می‌خواهند جنگ را به ما تحمیل کنند، تلاش بیشتری می‌کردیم که جنگ آغاز نشود.» البته او در ادامه معترف است ابتکار عمل در این زمینه در اختیار ایران نبوده و وقتی هم که جنگ آغاز شد، جمهوری اسلامی راه صحیحی را پیش رفته است: «وقتی [جنگ] آغاز شد راه منحصر به همان راهی بود که ما رفتیم. ما باید دفاع می‌کردیم و منافع زیادی هم در طول جنگ از آن بردیم. با اینکه خسارت‌های سنگین جانی و مالی هم دادیم ولی درمجموع اگر جنگ را بر ما تحمیل نکرده بودند و ما با امکانات ایران سازندگی را در آن زمان شروع می‌کردیم، شاید امروز شرایط مادی کشور خیلی بهتر بود. گرچه ممکن هم بود که از لحاظ انقلابی و روحی چیزهایی را از دست می‌دادیم، یعنی آنچه در جنگ به‌دست آوردیم اعم از تجربیات جنگی و اثر سازنده شهادت‌ها و فداکاری‌ها. اما درکل جمع‌بندی این است که شاید ما با تجربه امروز می‌توانستیم از بروز جنگ جلوگیری کنیم. البته این هم قضاوت قاطعی نیست، چون کسانی که جنگ را شروع کردند، ابتکار عمل دست‌شان بود. ما که نمی‌خواستیم جنگ شروع شود. ما هم امکانات جنگیدن نداشتیم ولی آنها هم هنوز ما را نشناخته بودند و فکر می‌کردند این جنگ به‌زودی انقلاب را از پا در می‌آورد. اگر ما بعد از هشت سال می‌بینیم به محض اینکه تصمیم گرفتیم جنگ را متوقف کنیم، این کار را در ظرف دو هفته انجام دادیم، معلوم نیست که این کار را آن موقع هم می‌توانستیم بکنیم، چون دشمن ما را باور نداشت. دشمن فکر می‌کرد انقلاب را با جنگ می‌شکند و از بین می‌برد. اگر هم ما می‌خواستیم از آن جلوگیری کنیم حمل بر ضعف می‌شد و چیزهایی را آنها به ما تحمیل می‌کردند، به این دلیل که من می‌گویم نمی‌شود قضاوت مطلق کرد.»

  جنگ جنگ تا پیروزی شعار انقلاب نبود!

هاشمی همچنین در این گفت‌وگو گریزی به مساله آرمان‌ها و واقعیت‌ها در جنگ می‌زند و می‌گوید: «جنگ جنگ تا پیروزی گرچه شعار انقلاب نبود ولی شروع جنگ هم با ما نبود. جنگ شروع شده بود و ما باید دفاع می‌کردیم. گفتیم ما می‌جنگیم تا دشمن را از پا دربیاوریم. این را امام گفتند. یعنی امام گفتند ما این‌جوری می‌جنگیم. مردم هم تایید کردند. در یک وقتی هم دیدیم مصلحت این است که این جنگ را ختم کنیم. خلاف این تصمیم دیگر انقلابی‌گری نبود. دیگر این می‌شد یک نوع یک‌دندگی، تعصب و لجاج که من حرفی زده‌ام باید حرفم را تا آخر پیش ببرم. پیروزی نظامی هیچ‌وقت جزء آرمان‌های انقلاب هم نبوده است. فقط غرور ملی و انقلابی به ما می‌گفت دشمنی که این گستاخی را کرده و به ما حمله کرده است باید تنبیه شود. ما هم تنبیه کرده‌ایم ولی ما به‌گونه‌ای نه‌فقط عراق را که کل منطقه و استکبار را هم به وضعی تنبیه کرده‌ایم که با جمهوری اسلامی نجنگند.» او در ادامه در پاسخ به این سوال که جمهوری اسلامی با پذیرش قطعنامه 598 نشان داد تافته جدابافته‌ای در جهان نیست و به‌نوعی از آرمان‌های خود عقب‌نشینی کرده، گفت: «مگر ما ضمانت داده بودیم اگر جنگ به‌نفع ما هم نبود آن را ادامه دهیم؟ چنین چیزی در قانونمندی دنیا هم نیست. آدم وقتی می‌جنگد که نمی‌تواند به سرباز بگوید شما یک‌سال دیگر بجنگ. بله در جنگ این‌جوری می‌گفتیم و صحیح هم همین است. اصلا آن شعارهایی که در جنگ داده می‌شود، حتی اگر ما بنا داشتیم که در فلان تاریخ جنگ را ختم کنیم تا می‌جنگیدیم هم باید همان را می‌گفتیم و ما شاید، یکی دو ماهی بود که تصمیم داشتیم، فکر می‌کردیم و مقدمات را درست می‌کردیم. برای اینکه دیگر جنگ تمام بشود، خوب اگر به سرباز بگویید تا فردا بجنگیم سرباز دیگر نمی‌رود بجنگد، آماده نمی‌شود، بنابراین اینکه قطعنامه را پذیرفتیم دلیل بر هیچی نمی‌شود، جز اینکه آدم عاقل کسی است که وقتی مصلحت ملت و نظام را چیزی تشخیص داد، به آن عمل کند حتی اگر اشتباه کرده باشد. وقتی تشخیص داد باید عمل کند.»

آیت‌الله خامنه‌ای از معضلات روزهای ابتدایی جنگ می‌گوید

آیت‌الله خامنه‌ای که در مقاطع مختلفی از جنگ در خط‌مقدم و کنار رزمنده‌ها بود، در ابتدای شروع جنگ تحمیلی درکنار شهید چمران به‌عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع حضور داشت و از ابتدای پاییز سال 60 در کسوت ریاست‌جمهوری و ریاست شورای عالی دفاع بر موضوع جنگ نظارت می‌کرد. ایشان نیز اول مهر 61 گفت‌وگوی مفصلی با ویژه‌نامه روزنامه «جمهوری اسلامی» به مناسبت دومین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی انجام می‌دهد و به ابعاد مختلف جنگ ایران و عراق از قبل از هجوم سراسری صدام تا معضلات گرفتاری‌های نظامی و سیاسی کشور در دو سال 59 تا 61 می‌پردازد.

  صدام پیش از شروع جنگ 289 تجاوز به خاک‌ ایران انجام داد

ایشان در ابتدای مصاحبه با اشاره به اینکه آغاز ظاهری جنگ 31 شهریور 59 است، در رابطه با اقدامات صدام پس از پیروزی انقلاب می‌گوید: «جنگ رژیم عراق با ایران از اوایل پیروزی انقلاب شروع شده بود. ما از اوایل فروردین ۱۳۵۸ تا ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ که یک‌سال‌ونیم طول کشید، حدود ۲۸۹ تجاوز مرزی عراق به ایران را ثبت کردیم که همان وقت نیروهای انتظامی این مساله را به وزارت خارجه منعکس کرده و این وزارتخانه یادداشت‌های اعتراض‌آمیزی را برای دولت عراق فرستاده و به ‌وسیله سفارتخانه ما به رژیم مزدور ارسال داشته است.» طبق آماری که آیت‌الله خامنه‌ای ارائه می‌دهد در سال 58، رژیم بعث عراق 84 تجاوز، در سه‌ماهه ابتدایی سال 59، تعداد 88 تجاوز و در سه ماه منتهی به شروع رسمی جنگ 117 تجاوز به سرزمین‌های ایران داشته است. ایشان در ادامه می‌گویند: «اگر این موارد تفکیک شوند، نشان می‌دهد در طول سال 58 تعدادی تجاوز، در سه ماهه اول سال ۵۹ تعدادی بیشتر و سه ماه قبل از آغاز تجاوز عمومی تعداد تجاوز به‌مراتب بیشتر می‌شود که همه این مسائل حاکی از آن است که دولت عراق از بدو پیروزی انقلاب، مقدمات یک درگیری مرزی با ما را شرع کرده و باید گفته شود که همه این تجاوزات به‌طور موذیانه و به‌صورت پرتاب توپ، موشک، خمپاره، حمله به پاسگاه‌های مرزی و رگبار بستن آنها، حمله به کشاورزان درحال کار، ربودن قایق افراد مستضعف یا ربودن خود افراد و شکنجه آنها، آتش‌زدن چاه‌های نفتی و بالاخره بمباران مناطق مسکونی بوده‌اند... از حدود ۱۵روز به حمله بزرگ [حمله 31 شهریور]، یک حمله مهم دیگری در غرب شروع شد و نیروهای عراقی وارد خاک کشورمان شدند، منتها چون همه‌جانبه و گسترده نبود، لذا ما آن را شروع جنگ به حساب نمی‌آوریم و به‌ قول نظامی‌ها به این‌گونه عملیات حمله پشتیبانی گفته می‌شود. این حمله پشتیبانی بدان جهت صورت می‌گیرد که مثلا وقتی یک نیروی نظامی می‌خواهد حمله‌ای نسبتا گسترده را در جایی شروع کند، قبلا برای رد گم‌کردن طرف مقابل یک حمله نه‌چندان وسیع را شروع و بعد از آن حمله گسترده خود را شروع می‌کند و عراق نیز با حمله به غرب کشورمان تقریبا در اواسط شهریورماه چنین قصدی داشت و بعد از آن حمله اصلی را در جنوب و در قسمت خوزستان آغاز کرد. بنابراین، برای کسانی‌ که مقداری از مسائل آگاهی داشتند، مساله تجاوز عراق به خاک کشور ما به‌طور صددرصد هم غیرمترقبه نبود. البته قصوری هم متوجه کسانی هست که نشانه‌های حمله قریب‌الوقوع رژیم عراق به مرزهای کشورمان را ندیده می‌گرفتند. ازجمله هستند برخی سران نظامی آن موقع که بنی‌صدر هم عقاید آنها را تایید می‌کرد. مثلا گزارش سپاه مبنی‌بر تقویت نیروهای عراقی در آن‌ سوی مرزها و سنگرکنی‌های آنها که معتقد بودند این آمادگی دلیلی جز برای تجاوز به خاک ما ندارد، ولی بنی‌صدر حتی به کسانی که معتقد به حمله قریب‌الوقوع عراق بودند، تشر می‌زد و می‌گفت هیچ حمله‌ای ما را تهدید نمی‌کند.»

  فرماندهان جدید ارتش بعضا تا یک‌سال از برخی امکانات ارتش مطلع نبودند!

آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه این گفت‌وگو گریزی به شرایط ارتش در ابتدای پیروزی انقلاب و آغاز جنگ می‌زند و عدم‌اطلاع مسئولان کشور از شرایط و فرماندهان ارتش و عدم‌اطلاع فرماندهان ارتش از امکانات خود را از بزرگ‌ترین معضلات آغاز جنگ می‌دانند: «مسئولان کشور از وضع ارتش به‌طور دقیق اطلاع نداشتند، نه ارتشی‌ها را می‌شناختند و نه توان رزمی و امکانات لجستیکی و جنگی آنها را می‌دانستند و نه اصلا می‌دانستند که جنگ چگونه انجام می‌گیرد. وقتی برای اولین‌بار در ستاد مشترک جمع شدیم، اغلب مسئولان نمی‌دانستند دولت و نظامیان باید چه‌کار کنند؟ همه در یک حالت سردرگمی به سر می‌بردند. جالب آنکه در آن روز حتی فرماندهان نظامی هم ارتش را درست نمی‌شناختند و این بدان دلیل بود که فرماندهان نظامی که برخی از آنها شهید شده و به رحمت ایزدی پیوسته‌اند و برخی دیگر به خدمات صادقانه مشغول هستند، از رتبه‌های نسبتا پایین‌تری به مقام فرماندهی رسیده بودند. فرض کنید معاون فرمانده یکی از مراکز نظامی درفلان گوشه کشور، یک پست خیلی حساس را در ستاد مشترک داشت یا فرمانده نیروی زمینی در زمان انقلاب فرمانده یک لشکر بود. قبل از انقلاب هم که خیلی پایین‌تر از این رتبه‌ها بودند. بنابراین، این افراد امکانات عظیم این ارتش بزرگ را نمی‌شناختند، از شمار سلاح‌ها و نفرات اطلاعی نداشتند، حتی از وجود برخی سلاح‌های موجود در ارتش تا ۱۰ الی ۱۱ ماه بعد از آغاز جنگ خبر نداشتند که مثلا ازجمله این سلاح‌ها یک توپخانه بسیار سنگین و ارزنده نیز در ارتش ما وجود دارد.»

  سپاه جدی گرفته نمی‌شد

آیت‌الله خامنه‌ای یکی از عیوب کشور در ابتدای جنگ را جانیفتادن سپاه در کشور می‌دانست و ادامه می‌دهد: «ما چقدر خون دل می‌خوردیم که حتی یک تفنگ 106 برای سپاه بگیریم. حتی از تحویل تفنگ برنو که از رده خارج شده بود نیز به آنها مضایقه می‌شد و اگر توجه امام در درجه اول و اصرار ما نبود، این سلاح‌های جزئی نیز به سپاه داده نمی‌شد که البته غالبا سوءنیتی در کار نبود. در ارتش روال و قانونی وجود نداشت که مثلا بشود یک قبضه توپ یا تفنگ 106 را از انبار فلان واحد درآورده و به سپاه که جزء ارتش نبود، تحویل داد. یک روزی لیستی آوردند که سپاه باید یک مبلغ خیلی گزافی بابت سلاح‌های تحویلی خود به ارتش بپردازد چون سپاه آن موقع جا نیفتاده بود و پولی هم نداشت که بپردازد، سپاه را جدی نمی‌گرفتند.»

  جلسات شورای عالی دفاع جنگ اعصاب بود

آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به فضای سیاسی کشور در ابتدای پیروزی انقلاب، درگیری‌های بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت با دولت شهید رجایی را تضاد روزافزون می‌داند که به تمامی ارکان کشور سرایت کرده بود: «یک وضع بحرانی به‌شمار می‌رفت. جلسات شورای عالی دفاع یک جلسات جنگ اعصاب بود. شورای عالی دفاع یک ارگان رسمی است که در قانون اساسی پیش‌بینی شده است و درعین‌حال با اینکه شورای دفاع همه ارکان آن جمع شده بود و نماینده امام هم تعیین شده بود، بنی‌صدر آن را تشکیل نمی‌داد تا اینکه جنگ شروع شد و باز هم به خاطر زیاده‌طلبی بنی‌صدر در فرماندهی، خود این شورا تشکیل نشد، چون شورای دفاع، برایش مزاحمت ایجاد می‌کرد. درحدود شاید یک ماه بعد از آغاز جنگ امام دستور دادند شورای عالی دفاع تشکیل شود.»

  چند نظامی به‌عنوان مشاور دور بنی‌صدر را گرفته بودند و به او خط می‌دادند

آیت‌الله خامنه‌ای در این مصاحبه بنی‌صدر را یک عنصر اخلالگر در سال ابتدایی جنگ می‌داند و می‌گوید: «چند نظامی به‌عنوان مشاور دورش را گرفته بودند و به او خط می‌دادند که او در جلسات شورای عالی دفاع آن خط را تعقیب می‌کرد و برادران نظامی به این علت که چون او فرمانده کل بود، با او در نمی‌افتادند و ما هم که مخالفت می‌کردیم اولا متهم می‌شدیم که نظامی نیستیم و حق دخالت نداریم و در ثانی در روزنامه‌اش تحت‌عناوینی چون «کارنامه» که ما آن را «بیکارنامه» می‌خواندیم یک جو مخالف سیاسی ایجاد می‌کرد و از من و آقای هاشمی‌رفسنجانی و... به این عنوان که مطلع در مسائل نیستند، مطالبی می‌نوشت.»

  مجاهدین خلق اولویت کشور را از جنگ به مناقشات سیاسی تغییر می‌دادند

آیت‌الله خامنه‌ای می‌گوید: «همان روز جنگ یا فردای آن روز همه تلاش ما در راه جنگ مصرف می‌شد، خواب و استراحت نداشتیم. من غالبا شب‌ها به منزل نمی‌رفتم و اغلب با فرماندهان در ستاد می‌ماندیم و به‌طور خلاصه تمام کارهای مملکت تحت‌الشعاع جنگ قرار گرفته بود. در آن روزها سازمان منافقین جوان‌های کم‌سن و سال 15، 16ساله را با دادن پلاکاردهایی در سر چهاررا‌ه‌ها قرار داده بود و روی آنها شعارهایی که مردم را به کلی از جنگ غافل می‌کرد، نوشته بود. از آن جمله راجع به مجلس، شهید بهشتی، دادگاه انقلاب و راجع به افرادی از منافقین که در زندان بودند. برای اینکه مردم را از جنگ محرف کنند.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۲