یکی از قدیمیترین مجریان برنامه کودک و نوجوان بیشک خانم الهه رضایی است. کسی که از 16 سالگی وارد این حوزه شده و خاطرات یکی، دو نسل را دستکم رقم زده است. با او درباره وجود اتاق فکر و تغییرات مدیریتی و استراتژیک در فصول مهم تلویزیون صحبت کردیم و همچنین ایشان از تفاوت نسلها و لزوم ضرورت توجه به این نکته مهم گفت.
در آستانه اول مهر هستیم، معمولا تلویزیون برای اول مهر و پاییز برنامههای ویژهای داشته و دارد. تعدادی از این برنامههای ویژه مخصوص بزرگسالان و مابقی متعلق به کودک و نوجوان و دانشآموزان بود. اساسا در گذشته و قبل از فرارسیدن اول مهر جلساتی در تلویزیون برگزار میشد؟ اتاق فکری وجود داشت که بگوید برای اول مهر قرار است چه کنیم و چه برنامههایی را برای پخش درخواست بدهیم؟ یا شرایطی که موجود بود را مدیریت میکردند؟
به هرحال اتاق فکر بود. کسانی که دستاندرکار بودند آدمهای متخصصی بودند و با توجه به نیازهای بچهها آموزشهایی داده میشد تا بچهها که به مدرسه میروند بدانند چه شرایطی پیش میآید و با استفاده از همفکری و علاقهمندی بچهها توامان برنامههایی را برنامهریزی و آماده میکردند.
محوریت این جلسات به شرایط روز ربط داشت؛ اینکه مثلا در جنگ باشد یا بعد از جنگ باشد؟ این دورهها با هم متفاوت بود؟
جنگ یک دورهای بود که در کشور وجود داشت و به این شکل که بخواهد مساله جنگ به صورت جدید و مجزا باشد، نبود ولیکن درمجموع در دورهای که جنگ بود برنامهها مشخص بود یعنی وضعیت کشور و دانشآموزان، مناطق جنگی و... با توجه به این نکته که شرایط سختتر و آرامتر و شدیدتر بود، برنامهریزی میشد. اما اگر کل فضای کشور را در نظر بگیریم برنامههایی که صداوسیما تدارک میدید بهطور کلی نظر میکرد و ویژگی کلی داشت چون جنگ در یک سال تمام نشد، از سال 59 تا 67 ادامه داشت و هرسال برنامههایی مربوط به جنگ میشد یا اگر برنامهریزی خاصی آموزش و پرورش داشت آن مساله جداگانهای بود. تلویزیون صرفا برنامهای کلی برای بچهها با ویژگیهای اول مهر داشت. وضعیت و شرایط جنگی را هم قطعا لحاظ میکردند ولی از یک سال تا سال بعد متفاوت نبود.
جنس بچهها نیز فرق میکند. سرعت تغییر نسل زمانه فعلی بسیار زیاد شده است ولی در آن زمان هم شرایط کودک پایتخت با کودک شهرستانی متفاوت بود، فاصلهها به اندازه الان نبود ولی این فاصله باز هم وجود داشت. چنین ملاحظاتی نیز وجود داشت؟ از چند تهیهکننده شنیدم نوع غذاهایی که در سریالها در دهه شصت استفاده میشد هم باید منطبق بر وضعیت اقتصادی آن روزها میبود. درباره دانشآموزان هم چنین ملاحظاتی وجود داشت؟
اینکه مختص آن روزها باشد تا اینکه مختص مناطق مختلف باشد فرق میکند. احتمالا آن برنامههایی که تهیهکنندهها در بخش سریالسازی بیان میکنند، برنامههای بزرگسال بوده باشد. برنامه کودک در آن زمان در بحث جزئیات اینچنین نمیپرداخت. اگر هم بود چون در این مملکت اتفاقاتی افتاده بود و شرایطی داشت، شرایط کلی سنجیده میشد، نه اینکه برای بچههای شهرهای مختلف برنامههای متفاوت تدارک ببینند. این به نظر من انجام نمیشد چون آنچه باید در آموزش رسانهای انجام میشد برای کل بچهها با توجه به ویژگیهای زمان بود، نه ویژگیهای مکان!
یکی از جذابترین بخشهای برنامههای کودک، کارتونها بودند. برای کارتونها قدرت انتخاب داشتیم یا از بین آنچه برای ما میآمد باید دوبله میکردیم؟ براساس شرایط کارتونها را میخریدیم یا آنچه بود را مدیریت میکردیم؟
یک گروه مسئول خرید و کسانی که در گروه کودک و مسئولان و متخصصان این امر بودند، این کارتونها را خریداری میکردند. شرایط خاصی بود و بیشتر از کشورهای خاصی خریداری میشد. این معامله با کشورهایی که میتوانستیم تعامل داشته باشیم و با توجه به آنچه ویژگیهای فیزیکی و شرایط اجتماعی ما میطلبید و از نظر مسئولان مناسب بود، انجام میشد. اینکه بچهها بخواهند کارتون خاصی را انتخاب کنند، نبود. شاید بچهها کارتونهای دیگری هم دوست داشتند. البته کارتونهایی که خریداری میشد را بچههای آن نسل دوست داشتند، کمااینکه هنوز درباره آن صحبت میشود و بحث مقایسه پیش میآید، بیشتر کارتونها و انیمیشنها را دوست دارند.
بهطور خاص خریداری میشد یا کنار لوازم دیگری که برای مردم وارد میشد کارتونها را نیز میدادند؟
اینچنین نیست. من تا جایی که به یاد دارم مسئولان گروه کودک و متخصصان در این حوزه میرفتند و این کارتونها را یا خریداری میکردند یا برای دورهای اجازه پخش میگرفتند. من چون جزء آن گروه نبودم اطلاعات جزئی را ندارم. به یاد دارم میرفتند و از کشورها بهطور خاص برنامه کودک میآوردند. اینکه درکنار یک چیزهایی این کارتونها بیاید، درست نیست.
برنامههای تلویزیون چقدر در علاقهمند کردن بچهها به مدرسه و فضای درس خواندن موثر بود؟ در مقایسه با الان وضعیت به چه صورت بود؟
برنامهها آموزشی بود و بیشتر از آموزش سرگرمی بود. بهعبارت دیگر سرگرمیهای آموزشی بود. بچهها برنامههای آن دوره را دوست داشتند، هیچ امکانات دیگری نداشتند. نمیخواهم بگویم به دلیل نداشتن امکانات کار دیگری نمیتوانستند انجام دهند و مجبور بودند این برنامهها را تماشا کنند. یک بخش این بود که فقط این رسانه در اختیار بچهها بود و اگر برنامهای را دوست نداشتند تماشا نمیکردند ولی عموما بچهها برنامهها را دوست داشتند و یک بخش دیگر به دلیل این بود که امکانات دیگری نبود که بخواهند قیاس کنند که خوب یا بد است. درکل واقعیت این است برنامههایی که تولیدات داخلی بود یا خریداری میشد را دوست داشتند. فضای الان را نمیتوان با آن زمان مقایسه کرد. الان فضای مجازی به حدی گسترده شده و امکاناتی همچون کامپیوتر و لپتاپ و... آمده و بازیهای مختلف در موبایلها وجود دارد که بچهها برای دیدن یک کارتون وقت کمتری میگذارند و بیشتر برای بازی و ارتباط با فضای مجازی و اطلاعاتی که میخواهند از طریق نت دریافت کنند، وقت میگذارند. کوچکتر باشند سراغ بازی میروند و بزرگتر باشند غیر از بازی ممکن است اطلاعات دیگری اعم از اطلاعات عمومی یا اطلاعات تخصصی درخصوص درسهای خود دریافت کنند. فضای الان قابلمقایسه با فضای آن زمان نیست. نه در ایران که اگر در تمام دنیا هم بخواهید نگاه کنید الان شرایط تغییر کرده است. انفجاری اتفاق افتاده که دسترسی بچهها به اطلاعات افزایش یافته است. اطلاعات هم شامل برنامههای تلویزیونی و رسانهای و همچنین اطلاعات عمومی است. در کشور ما بهخاطر اینکه امکانات دیگری در دورهای نبوده و بعد از آن دوره هم قدری دسترسیها زیاد شده و قدری خانوادهها هم رها کردند بچهها بیشازحد لازم که برای ذهن و جسم آنها نیاز باشد، سراغ بازیهای کامپیوتری، تماشای کارتون، ماهواره و... میروند. اگر خانوادهها وقت کافی بگذارند و اجازه ندهند بچهها هر زمان که میخواهند دنبال کار خود بروند که آنها به زندگی خود برسند، این اتفاق کمتر میافتد. نمیتوان فقط بچهها یا رسانه را مقصر دانست. خانوادهها نیز در این میان تقصیر دارند.
در این دو سال کرونایی تلویزیون و برنامههای کودک توانستهاند بچهها را جذب کنند؟
من بعید میدانم. یکی از اشکالات عمده این است که رسانه بچهها را فراموش کرده است. بارها به دوستان در رسانه بیان کردم. به صورت حضوری، در مصاحبهها و... بیان کردم. برنامههایی که واقعا میتواند بچهها را جذب کند از طریق تلویزیون بینهایت کم است و این کم بودن خیلی بد است.
این مطلب را در گفتوگو با چند مدیر تلویزیون مطرح کردم و متاسفانه جوابی دادند که مغلطه بود. گفتند زمان کودکی و نوجوانی شما دو شبکه با دو برنامه چندساعته بود، الان برای نوجوان و کودک دو شبکه مستقل داریم. این واقعا مغلطه بود. به این توجه ندارند که زمانه عوض شده یا چقدر تاثیرگذار هستند. احساس شد نمیخواهند تغییری در رویکرد خود دهند. نگاه آماری وجود دارد که بگویند اگر زمان ما چهار، پنج ساعت برنامه بود الان دو شبکه مستقل است.
از این تعداد شبکهها چه تعدادی تکراری پخش میکند؟ تکرار به چه دردی میخورد؟ شبکهای به نام سلامت داریم که برنامههای مرتبط با این حوزه را پخش میکند و خیلی خوب است، شبکهای به اسم نسیم داریم که سعی میکند تفریح و سرگرمی باشد. ولیکن شبکه یک و دو و سه برنامههای خود را دارند. 24ساعته کردن تکرار است. در تمام دنیا یک تعداد ساعتی دارد.
8 ساعت پخش میکنند و 16 ساعت تکرار میکنند.
من میگویم در این میان در تمام دنیا چقدر برنامههای رسانه خود را نگاه میکنند و چقدر در ایران تلویزیون ما را تماشا میکنند؟ آیا برنامههایی که پخش میشود درخور تماشاچی است؟ آیا وقت برای برنامهها گذاشته میشود؟ الان شبکههای اینترنتی همچون فیلیمو و نماوا و... را راهاندازی کردند و اگر برنامه خوب باشد مردم استقبال میکنند. مردم چند سریال تلویزیون را تماشا میکنند؟ به من چند سال پیش اعلام کردند مدل کاری که انجام میدهید حرفهای و تخصصی نیست. از آنها خواستم برای بچهها دل بسوزانند ولی فایدهای نداشت. شبکه دو در زمانی شبکه کودک بود، نمیگویم اصلا برنامه خوب ندارد ولی نیازهای بچهها را بهطور کامل برطرف نمیکند. اگر برنامهها کاملا خوب بود بچهها سراغ برنامههای غیررسانه نمیرفتند. باباسفنجی شاید از نظر آموزشی بار مثبتی نداشته باشد و دیالوگهای آن آموزش نامناسب داشته باشد، ولیکن بچهها نگاه میکنند چون بچهها عاشق رنگ هستند، عاشق حرکت هستند. در تلویزیون الان برنامهای با این ویژگیها داریم؟ درحالی که در کشور انیماتورهایی داریم که بسیار عالی کار میکنند. بودجه برای این بخش هزینه نمیشود.