• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۰۷-۰۱ - ۰۰:۲۴
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
بررسی سیاست‌های تلویزیون در حوزه کودک و نوجوان به مناسبت بازگشایی مدارس

باز آمد بوی تکرار برنامه‌ها!

درست است که مدیران سازمان صداوسیما اواخر سال، آمار و اعداد شگفت‌انگیزی از میزان مخاطبان کودکان و نوجوان و صدها ساعت برنامه‌های آموزشی ارائه می‌دهند اما واقعیت را می‌توان در بزنگاه‌ها جست و یافت. جایی که آمار میلیونی از تعداد پلیرهای دهه هشتادی منتشر می‌شود یا رد پای آنها را در سایت‌های شرط‌بندی یا بازی‌های آنلاین آشکارا می‌توانی پیدا کنی.

باز آمد بوی  تکرار برنامه‌ها!

سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار: اگر تا همین اواسط دهه هشتاد می‌شد بین بچه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی یک رابطه منطقی پیدا کرد، اما الان چند سالی است که انگار نه تلویزیون می‌داند که چه می‌سازد و برای چه کسانی برنامه می‌سازد و نه بچه‌ها دل و مغز خودشان را دربست در اختیار مجریان و برنامه‌سازان قرار می‌دهند. تلویزیون از سال 58 و 59 سعی کرد که با جذب نیروهای همسو در بدنه خود، به‌سمت ایجاد یک ساختار رسانه‌ای قوی و منطبق بر اصول انقلاب اسلامی قدم بردارد.

یکی از این بخش‌ها که اتفاقا در دهه شصت محبوبیت بالایی داشت و تعداد مخاطبانش قابل توجه بودند، کودک و نوجوان بود. بچه‌هایی که در دل جنگ و بدون درصدی از امکانات حال حاضر، تمام وجودشان را می‌سپردند به برنامه‌های تلویزیونی و مجریانش و آنقدر به آنها اعتماد داشتند که به‌خاطر حرف آنها از تلویزیون فاصله می‌گرفتند و عقب‌تر می‌نشستند تا چشمان‌شان آسیب نبیند و حرف‌های مجریان و حتی کاراکترهای برنامه‌ها هم‌اندازه با صحبت‌های پدر و مادرشان اثر داشت. چند سال گذشت، جنگ تمام شده بود و زمانه هم تغییر کرده بود.

نسل‌های جدید با تفکرات جدید از راه رسیدند و فرم برنامه‌ها کمی تغییر کرد. دیگر مجریان و برنامه‌ها متکلم وحده نبودند و مخاطبان تاثیر و دخالت بیشتری داشتند. تلویزیون هم سعی می‌کرد که خودش را به اندازه همین تغییرات، اصلاح و به‌روز کند. این روند ادامه داشت تا جایی که تلویزیون به‌طرز آشکاری از مخاطبان تازه‌اش عقب افتاد. مجریان تاثیرگذار جای خودشان را به «عمو»ها و «خاله»‌های متعدد داد و برنامه‌هایی که سعی می‌کردند در کنار وجه پررنگ «سرگرمی» سراغ «آموزش» هم بروند، تبدیل به برنامه‌هایی شدند که صرفا کنداکتور شبکه‌ها را پر می‌کردند و نه سرگرم‌کننده بودند و نه آموزش خاصی می‌دادند. یکی از مهم‌ترین مقاطعی که تاثیر تلویزیون روی نوجوانان و جوانان حس می‌شد و به اندازه «نوروز» یا «تابستان» برای صداوسیما اهمیت داشت، اول مهر بود. پخش گزارش‌های جذاب، سریال‌های تازه و مرتبط و همچنین مسابقات و برنامه‌های ترکیبی، نمونه‌هایی از تلاش رسانه ملی برای بزرگداشت و یادآوری اهمیت زمان بازگشایی مدارس و تاثیر آموزش بر کودکان و نوجوانان بود. تلویزیون درواقع به کمک سیستم آموزشی کشور می‌آمد و بار سنگینی از تلطیف و حتی روشنگری فضای پیش‌روی دانش‌آموزان را برعهده می‌گرفت. حالا اما چند سالی می‌شود که خبری از آن برنامه‌ها و تاثیرگذاری‌ها نیست. با اینکه تعداد برنامه‌های آموزشی و حتی معلم‌های تلویزیونی بیشتر شده، اما آموزش‌ها شکل مکانیکی به خود گرفته و اکثر معلم‌ها نیز، قاب تلویزیون را فرصت مناسبی برای تقویت و شهرت برند خودشان می‌بینند و جای دیگری از این معروفیت استفاده می‌برند.

مرجعیتی که سلب شد

تلویزیون یکی از ابزار مهم آموزشی در کشور بود. با اینکه تکنولوژی و امکانات به اندازه امروز نبود، اما نفوذ کلام این رسانه مهم، هم برای دانش‌آموزان و هم برای معلمان فوق‌العاده زیاد و عمیق بود. به گفته مجریان وقت، پیش از آمدن مهر و فصل پاییز، اتاق‌های فکری ظاهرا تشکیل می‌شده و در آنجا برای دو شبکه، تصمیم‌گیری می‌شده است. کودک و نوجوان برای رسانه ملی مهم بود و طبق همین نگاه، برای مخاطبان کم‌سن‌وسال، برنامه‌ریزی می‌شد. با وجود اینکه در دهه هشتاد و نود، مدت زمان و تنوع برنامه‌ها بیشتر شد، اما کمتر از برنامه‌ریزی و تحلیل کودک و نوجوان خبری بود و انگار عده‌ای در سازمان بودند که کمیت را به‌مراتب بالاتر از کیفیت می‌دانستند و بر همین مبنا، تلویزیون را جلو بردند. آنقدر این روش را جلو بردند که هزینه‌های برنامه‌سازی بیشتر شد و پای اسپانسرها هم به برنامه‌های کودک و نوجوان باز شد. سازمانی که اصلا اراده‌ای نداشت تا برای کودک و نوجوان، نگاه جامع و مدت‌دار داشته باشد. از وجود ماکارونی و سس و برندهای اسباب بازی کنار برنامه‌ها و بچه‌ها، خطری حس نمی‌کرد و اتفاقا مهرماه برایش زمان مناسبی برای کسب درآمد بیشتر بود. حالا اسپانسرها هم مجری‌ها و نویسنده‌های خودشان را داشتند و این همان چیزی بود که بچه‌ها و احتمالا خانواده‌هایشان اصلا نمی‌خواستند. متن‌های عمیق و آموزنده جای خودشان را به شعارهای مستقیم و گل‌درشت دادند. مجریان محبوب و مسلط برنامه‌های کودک هم با آدم‌هایی تعویض شدند که فقط می‌توانستند صدایشان را بچه‌گانه کنند یا داخل استودیو بالا و پایین بپرند. این اتفاق همزمان شد با تولیدات انبوه جذاب خارجی و تاسیس قارچ‌گونه سایت‌های فیلم و بازی کودکان و شبکه‌های ماهواره‌ای مخصوص بچه‌ها. کارتون‌ها و فیلم‌های جذاب خارجی، به‌سرعت و خارج از نظارت سازمان صداوسیما دوبله می‌شدند و رسانه ملی هم چند صباحی پس از اینکه متوجه شد کارتون‌های محبوب بچه‌ها کدام‌ها هستند آنها را با جرح و تعدیل و البته صداهای ماندگار باقی‌مانده دوبله و پخش می‌کرد و آنهایی که اصلش را دیده بودند با اغماض، یکبار دیگر پای کارتون‌ها می‌نشستند. این اتفاق فقط در بخش کارتون نیفتاد. شبکه نمایش خانگی سراغ ساختن برنامه‌های کودک و نوجوان با چهره‌های محبوب بچه‌ها رفت و با این امید که دستش بازتر از تلویزیون است، سرمایه‌گذاری خوبی در این حوزه کرد و توانست مخاطبان خوبی را هم جذب کند. به همین راحتی و طی کمتر از یک‌دهه، مرجعیت رسانه‌ای تلویزیون برای کودک و نوجوان از بین رفت و دیگر مهر و اسفند و تیر، نه برای تلویزیون مهم بود و نه برای کودکان و نوجوانان تازه‌وارد. دوره عوض شده بود و دهه هفتادی‌ها و دهه هشتادی‌ها که یک دست‌شان گوشی و تبلت بود و یک دست‌شان هم احتمالا کتاب‌های درسی، وقتی برای تماشای برنامه‌های تلویزیون نداشتند. برنامه‌های تلویزیون هم که هنوز از متد دهه‌های شصت و هفتاد استفاده می‌کرد، برای این نسل، بیشتر مضحک بود تا آموزنده. این فرآیند تا الان هم ادامه داشته است و برای مثال کمتر مجری موفق و مولفی را در دهه نود می‌توانید معرفی کنید. تلویزیون گاهی به سرش می‌زند که قید نیروهای قدیمی و گرانقیمت خودش را بزند و برود سراغ چهره‌های تازه و ارزان که اتفاقا اسپانسر هم دارند، اما بعد از اینکه شکست فاحش خود را می‌بیند، مجددا سراغ چهره‌های امتحان پس‌داده خود می‌رود و این‌بار با صرف هزینه بیشتر با آنها قرارداد می‌بندد.       

ساسی، تلویزیون، بچه‌ها و دیگران

در ابتدای دهه 90، مدیران تلویزیون به یک تصمیم کلی رسیدند. اولویت را دادند به بزرگسالان و کودکان و نوجوانان را به حاشیه راندند. آنها رسانه را به یک خانه تشبیه کردند و پذیرایی و اتاق‌ها را به بزرگ‌ترها دادند و بچه‌ها را فرستادند به حیاط خلوت و برایشان شبکه «نهال» و «امید» هم ساختند تا مزاحم میهمان‌های پذیرایی نشوند. این تصمیم، اثرش را در مهرماه و شروع مدارس به خوبی نشان می‌دهد. جایی که مخصوصا در دوره کرونا نیاز به یک رسانه قوی و موثر حس می‌شود و خبری از صداوسیما نیست. درست است که مدیران این سازمان اواخر سال، آمار و اعداد شگفت‌انگیزی از میزان مخاطبان کودکان و نوجوان و صدها ساعت برنامه‌های آموزشی ارائه می‌دهند اما واقعیت را می‌توان در بزنگاه‌ها جست و یافت. جایی که آمار میلیونی از تعداد پلیرهای دهه هشتادی منتشر می‌شود یا رد پای آنها را در سایت‌های شرط‌بندی یا بازی‌های آنلاین آشکارا می‌توانی پیدا کنی. یا آنجایی که یک خواننده رده چندمی مانند «ساسی مانکن»، اسفندماه هر سال یک قطعه کمتر از 5 دقیقه‌ای منتشر می‌کند و تمام سیستم آموزشی کشور را درگیر خودش می‌کند.  چیزی که مشخص است نداشتن یک برنامه مشخص و شفاف برای کودکان و نوجوانان از طرف سازمان صداوسیما و مدیرانش است؛ برنامه‌ای که هر چند سال یا دست‌کم، هر دهه به روز شود و براساس آن، برنامه‌های مرتبط و متناسب ساخته شود و از آن‌سو هم سنجشی باشد برای تشخیص میزان اثرگذاری این برنامه‌ها. اگر برنامه‌های دهه 60 و 70 به بچه‌ها «نگاه» و رویه می‌داد، هرچند محدود و در چارچوب، اما در کل یک جهت‌گیری مشخص در قبال آنها داشت که به مرور زمان و بدون دلیل مشخصی از بین رفت.  در برنامه‌های کنونی تلویزیون و به‌طور خاص در شبکه‌های امید و پویا، مشخص نیست که قرار است یک جوان یا نوجوان ایرانی ساخته شود یا یک نوجوان و جوان اسلامی. حال آنکه شعار اصلی تصمیم‌گیران فرهنگی کشور، ارائه یک الگوی ایرانی- اسلامی در ساخت فضای ذهنی افراد است. الگویی که از یک طرف مبتنی‌بر ارزش‌های اسلامی است و از طرف دیگر ریشه در مفاهیم ایرانی و ملی دارد. حالا و با عنایت به این دو پایه و الگوی شاخص و نسبتا کامل، چیزی که در عمل می‌بینیم بسیار متفاوت است. سوال ساده از مدیران تلویزیون این است که آیا کودکی که مثلا یک سال یا دو سال پای برنامه‌های شبکه نهال یا امید می‌نشیند درنهایت چه خواهد بود و چه خواهد شد؟ آیا تمام آنچه که نیاز فکری و عملی یک کودک یا نوجوان است به آن داده می‌شود؟ این کودک با دیدن برنامه‌های داخلی و خارجی پشت سر هم، اصطلاحا سرد و گرم نمی‌شود. اثر برنامه‌ای که در آن توصیه مستقیم به مقاومت می‌شود با تماشای بخش بعدی که در آن قهرمان داستان، با رقیبانش سر یک میز می‌نشیند و در انتها دست‌دردست هم از قاب خارج می‌شوند از بین نمی‌رود؟ یا آنچه درباره خانواده و اصالت آن گفته می‌شود با نمایش قهرمانانی که تک و تنها به همه چیز می‌رسند سنخیتی دارد؟ مگر نه این است که مخاطب برنامه‌های کودکان و نوجوانان باید با آن برنامه‌ها ارتباط برقرار کنند پس دلیل اینکه مدیرهای دهه 30 و چهلی برای این بچه‌ها برنامه می‌نویسند و الگوسازی می‌کنند، چیست؟ در اتاق‌های فکر احتمالی چه می‌گذرد که خروجی‌هایش نمی‌تواند کمترین جذابیت را برای آنها ایجاد کند؟ تلویزیون از یک کودک دهه هشتادی یا نودی چه چیزی می‌سازد؟ او به کمک آموزه‌های تلویزیونی قرار است چه کمکی به کشورش بکند؟ تلویزیون نه اندیشمند تربیت می‌کند و نه کاسب(به معنای مثبتش) و نه اقتصاددان. حتی در راستای چشم‌اندازهای نظام هم رفتار نمی‌کند. باری به هر جهت برای خودش می‌رود و شاید این هوش بچه‌ها باشد که به فرمان تلویزیون‌شان راه و مقصدشان را انتخاب نمی‌کنند. می‌توانید یک آزمایش بکنید که البته وقت‌گیر است. برنامه‌های مهرماه 10 سال اخیر شبکه‌های تلویزیونی را با هم مقایسه کنید تا بهتر متوجه بشوید که نداشتن استراتژی و برنامه یعنی چه. دو رئیس‌جمهور با دو تفکر کاملا متفاوت در این دو دهه حضور داشته‌اند و دو سیاست کاملا متضاد هم پیروی می‌شده است. اگر توانستید یک درصد از این تغییرات که در اندازه‌های بزرگ‌تر هم اعماال شده، در برنامه‌های تلویزیونی و مخصوصا اول مهرماه ببینید به ما هم بگویید. حتی در شرایط متفاوت اقتصادی هم شاهد رفتارهای متفاوت از تلویزیون در موسم بازگشایی مدارس نبودیم.   تا وقتی که نگاه تلویزیون به مسائل، محدود به چند نفر و پشت اتاق‌های بسته باشد همین روند مدام تکرار می‌شود. مهرماه 1400 که هیچ، صدها مهرماه دیگر هم بیاید حرف و طرح جدیدی را شاهد نیستیم و کودکان و نوجوانان هم دورتر از رسانه ملی و نزدیک‌تر به گیم‌نت‌ها و سایت‌های شرط‌بندی و انبوه کارتون‌های هدفمند می‌شوند. ماه مهر اگر برای بچه‌ها یادآور بوی مدرسه است برای تلویزیون زمان رفتن یک راه تکراری است.

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

«ثبت با سند برابر نیست» گامی نو در بیان جزئیات تاریخی پهلوی اول (لینک)

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با وحید کاظمی، تهیه‌کننده مستند «ثبت با سند برابر نیست» / اجازه ندهیم بیگانگان برای مخاطبان ما تاریخ بسازند (لینک)

گفت‌وگوی «فرهیختگان» با الهه رضایی، مجری کودک و نوجوان/ رسانه، بچه‌ها را فراموش کرده است (لینک)

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

روزنامه فرهیختگاننظرسنجی

مناظره‌های دور دوم، چقدر شما و اطرافیانتان را به مشارکت در انتخابات ترغیب کرده است؟



مشاهده نتایج

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟