مجتبی اردشیری، روزنامهنگار: ویدئویی که چند روز پیش یکی از رسانههای نزدیک به محمدرضا گلزار با مدیران پیچهای طرفدار این بازیگر منتشر کرد، با واکنشهای گستردهای مواجه شده است. در این ویدئو، سوالی مشترک از تمامی این ادمینها پرسیده میشود که طی آن، جهان بدون گلزار برای آنها چگونه خواهد بود؟ پاسخها البته جالب بود؛ از اعتراف به اینکه «انگیزه زندگیام را از دست میدهم» و «نمیتوانیم دوام بیاوریم» تا گریهوزاریهای بیامانی که «خدایا زندگی من را بگیر و آن را خراب کن اما حال گلزار که کرونا گرفته، خوب شود.» سوالشوندگان، محدوده سنی 15 تا 20 سال دارند، یعنی دهه هشتادی هستند و درواقع، شاید انتظار دیگری از آنها نمیرفت که در برابر این سوال هیجانی، رفتار غیرهیجانی از خود نمایش دهند. واکنش رسانهها و فضای مجازی به این ویدئو، گسترده بود؛ از تحلیلهایی که در برابر این پاسخها منتشر شد تا آنهایی که نفس این حرکت را کوبیدند و آن را پروژه تازه طراحیشده از سوی گلزار معرفی کردند که حالا درصدد است تا از این طریق، پس از یک دوره فراموشی، دوباره به خبر اول فضای مجازی تبدیل شود. با این حال اما، مشاهده این نمونه واکنشها از سوی نوجوانان و جوانان، برای بار اول نیست که منتشر شده و کسانی که در اکرانهای عمومی فیلمهای این بازیگر یا مسابقات ورزشی او حضور داشتهاند، دیدهاند که میزان استقبال و نوع رفتار مخاطبان با این سلبریتی، تا چه اندازه، حتی فراتر از حرفها و واکنشهای به تصویر کشیدهشده در آن ویدئوی جنجالی است.
سینمای ایران قبل از محمدرضا گلزار چگونه بود
اگر علاقهمندی مردم سایر جهان به ستارگان سینمایی کشورشان را امری مرسوم و طبیعی لحاظ کنیم، این عادت در میان ما ایرانیها، چگالی بیشتری دارد. از همان زمان که تولیدات سینمایی در ایران رونق گرفت و مردم برای تماشای بازیگران، بلیت میخریدند و به سالنها میرفتند، اشتیاق آنها برای دیدن بازیگر محبوبشان از نزدیک ملموس بود؛ اشتیاقی که در زمان مواجهه مستقیم آنها با بازیگر محبوبشان، به رفتارهای غیرقابل حدس و ناگهانی ختم میشد. این اتفاق، در دهه 40، نمود بیشتری به خود گرفت و در دهه 50 که هم سینما فراگیرتر شده بود و هم تنوع بازیگر در این سینما به اوج خود رسید، به یک هنجار عام در میان دوستداران هنر هفتم تبدیل شد. البته که سروشکل دوست داشتن سلبریتیهای آن زمان به نسبت امروز، تفاوتهای چشمگیری داشت. عمده کسانی که در آن سالها، به بازیگران ابراز احساسات میکردند، با توجه به فرهنگ غالب آن سالها، جوانان و افراد میانسال بودند و کمتر خبری مبنی بر اشتیاق نوجوانان برای سلبریتی محبوب خود منتشر شده است. سیستم رهاشده سینمایی در آن سالها در نتیجه یک وادادگی به سمتی رفت که «star system»بر کلیت آن برتری پیدا کرد. چنانکه امروز هم وقتی از سینمای پیش از انقلاب نام برده میشود، در میان قاطبه مردم، آنچه بیشتر از نام فیلمها و کارگردانان آن دوران به گوش میرسد، اسامی چند سلبریتی است که مردم، سینما را با آنها به یاد آورده و گاهی دیالوگهایشان را در فیلمهای مختلفی که حتی نام آن اثر را هم به یاد نمیآورند، از حفظ بوده و در مکالمات روزمره خود به کار میبرند. این چرخه که بهشکلی اجتنابناپذیر بر سینمای ایران مستولی یافته بود، تا انقلاب ادامه یافت. پس از انقلاب، مدیریت سینمایی، با یک ریلگذاری جدید که از آن به «سینمای گلخانهای» تعبیر میشود، تلاش کرد تا به جای این جریان غالب و مرسوم در سینمای جهان، در لفافه «anti star system» را پیگیری کرده و در این مسیر، به تمامی نشانههایی که حاکی از تمایل مردم به یک ستاره سینمایی است، خاتمه دهد. نمونه واضحش اتفاقاتی بود که در پی موفقیت و حضور «جمشید هاشمپور» در چند فیلم به وجود آمده بود. هاشمپور که به ستاره بیچونوچرای سینمای ایران در میان مردم تبدیل شده بود، حتی موی تراشیده سر او در میان مردم، طرفدارانی داشت. او مانند چند بازیگر و کارگردانی که تمایلاتی را در مردم رقم زده بودند، چند سال ممنوعالکار شده و بعدها هم که اجازه کار پیدا کرد با محدودیتهای شدیدی ازجمله عدم تراشیدن موی سر مواجه شد. در همین دوران ریلگذاری و با وجود خفقان عجیبی که مدیران سینمایی در مسیر محبوبیت بازیگران در میان طیفهای جامعه رقم زده بودند، برخی علاقهمندیها به سلبریتیهای آن زمان که چندان هم جوان نبودند، مشاهده شد. مثلا کسی نمیتواند منکر تبعیت ظاهری برخی دانشجویان و فرهیختگان اواخر دهه 60 و ابتدای دهه 70 از تیپ، نوع بیان و طریقه لباس پوشیدن کاراکتر «خسرو شکیبایی» در فیلم «هامون» باشد. در همان سالها حتی اخباری مبنی بر استفاده بسیاری از جوانان این طیف از نوع فریم عینک «حمید هامون» در برخی رسانهها منتشر شد. سینمایی که حالا، سن طیف بازخورد مخاطبانش در مواجهه با سلبریتیها را از آن حرکات هیجانی جوانان بالای 30 سال پیش از انقلاب، به دانشجویان و جوانان فرهیخته سالهای ابتدایی انقلاب تقلیل داده بود.
و ناگهان «محمدرضا گلزار» از راه رسید
از ابتدای دهه 70 که ممنوعیتهای عجیب سلبریتیهای دهه 60، بهتدریج با تغییر مدیران سینمایی رفع شد و اوج آن به نیمه دوم این دهه رسید، سینمای ایران شاهد ظهور بازیگران چهرهای شد که قرار بود گیشه و مضمون تغییریافته سینما را پررونق کنند؛ جوانانی که برخی از آنها بلافاصله در سالهای 76 و 77 معرفی شدند و گروه دوم در فاصله سالهای 79 و 80 به سینما آمدند. محمدرضا گلزار مربوط به گروه دوم این بازیگران است. البته که او در سال 77 بهعنوان گیتاریست گروه آریان حضور داشت و تا پیش از ورود به سینما، چند کنسرت در شهرستانها و یک کنسرت در تهران به همراه این گروه برگزار کرد. البته که برخی رفتارهای گلزار در این گروه با مخالفتهایی مواجه میشد. مثلا یکی از اعضای این گروه همان سالها در گفتوگویی اعلام کرد گلزار بهواسطه اینکه گیتاریست گروه بود، باید خیلی زودتر از «علی پهلوان» و «پیام صالحی» بهعنوان خوانندگان گروه، روی سن حاضر میشد اما هربار به دلایلی، برخلاف این شیوه رفتار میکرد. مثلا وقتی قرار بود روی سن برود میگفت، گیتارم را نیاوردهام و به این ترتیب زمینه را جوری طراحی میکرد که خود بهعنوان آخرین نفر روی سن حاضر شود و اینچنین بیشتر مورد تشویق مخاطبان حاضر در سالن قرار گرفته و توجهات بیشتری به سمت او جلب میشد. یکبار در خزرشهر، «ایرج قادری» را میبیند و از وی دعوت میکند تا در اولین کنسرت تهران گروه آریان، میهمان افتخاری آنها باشد. قادری به کنسرت 16 فروردین 79 این گروه میرود و چند روز بعد، گلزار در دفتر این کارگردان باتجربه حضور مییابد. نقلقولها از ورود گلزار به سینما متفاوت است: یک دسته میگویند آقای قادری به گلزار پیشنهاد میدهد در ازای پرداخت 100 میلیون تومان، او را برای 100 سال به سوپراستار سینمای ایران تبدیل میکند. خود گلزار اما از دعوت قادری سخن میگوید و اینکه وی در همان دیدار اول در خزرشهر وی را برای بازی در «سام و نرگس» پسندیده و حتی به او اعلام کرده که این بازیگر با این تقاضا مخالفت میکند اما وقتی بعد از کنسرت، قادری دوباره این پیشنهاد را به وی میدهد، او دیگر نتوانسته آن را رد کند و به این ترتیب پایش به سینما باز میشود. در 23 مرداد 79، گلزار برای بازی در فیلم «سام و نرگس» قراردادی با دفتر هدایت فیلم میبندد که طی آن برای بازی در این کار، یکمیلیون تومان دستمزد میگیرد. این فیلم با استقبال قابلتوجهی از سوی مخاطبان مواجه شده و به همین سادگی، زمینه حضور و تداوم این بازیگر در پروژههای سینمایی فراهم میشود.
وقتی پای شکلگیری شخصیت در میان است
آنچه طی روزهای گذشته تحتعنوان واکنش ادمینهای پیچ هواداری گلزار، دستبهدست در فضای مجازی میچرخد، نکته تازهای برای مخاطبان امروز سینمای ایران و کسانی که اخبار سلبریتیها را دنبال میکنند، ندارد. قطعا اگر این پرسش از ادمینهای صفحههای هواداران فلان بازیگر درجه دو نیز پرسیده میشد، آنها نیز پاسخهای مشابه اینچنین را تحویل مجری میدادند اما این فیلم هیچ چیز که نداشت، باز گلزار را در دورهای که مسابقه «هفتخان» او با کمترین اقبال مواجه شده و ماههاست که فیلمی به روی پرده ندارد، به تیتر اول بسیاری از رسانهها تبدیل کرده است. از همان ابتدا نیز گلزار یکتنه توانست سن طرفداری در سینمای ایران را از دانشجویان در دهه 60 و 70، به نوجوانها در دهه 80 و 90 برساند؛ نوجوانهایی که در سن تعیینکنندهای قرار داشته و مشاهده هرگونه هیجانی در آنها، کاملا طبیعی و هدایتشونده تلقی میشود. تقریبا تمام انسانها در دوران نوجوانی، اساطیری برای خود دارند که در زمینه هویتبخشی به خود و شکلگیری شخصیتشان، از آنها بهره میجویند. در چنین پارادایمی، گاهی خانواده، اجتماع و نظام آموزشی چنان ناهمگون و بد رفتار میکنند که نوجوان با گذر از خود و خواستههایش، چنان در لاک فربهکردن اسطورههایش فرو میرود که وارد یک نظام رفتاری دیگری که برخلاف مناسبات و روحیه خودش و خانوادهاش است، قرار میگیرد. برخی نوجوانان بهدلیل اقتضائات سنی و البته روحیات متفاوتی که دارند، از این اهرم بهعنوان وسیلهای برای بیشتر دیده شدن استفاده میکنند. آنها میتوانند با رفتن زیر پرچم یک سلبریتی، خواستهها و علاقهمندیهای خود را برای دیگران واضح کرده و مرزی برای خودی و ناخودی تشکیل داده و به این ترتیب، بخش عمدهای از شخصیت ابدی آنها شکل بگیرد. به همین دلیل است که تاکید روانشناسان روی بهورزی «عزتنفس» در کودکان است تا در سنین حساس نوجوانی، اسطورههایشان نتوانند شخصیت آنها را شکل دهند. طبیعتا در چنین مسیری است که دنیای بسیاری از سلبریتیها، بدون آنکه هیچ ویژگی و قابلیت متمایزی داشته باشند، مرجعیت اجتماعی پیدا کرده و در دید بسیاری از مردم جامعه برجسته میشوند. همچنانکه میتوان نقش آنها را در پناه همین مرجعیت اجتماعی، در بزنگاههایی چون انتخابات یا تزریق واکسن، بهعینه مشاهده کرد. حال آنکه دنیای خود آنها، هیچگاه زرقوبرقی که طرفداران وی تصور میکنند، نیست. بسیار دیده شده که این سلبریتیها در پشتصحنه کارهایشان یا وقتی که روبهروی یک روزنامهنگار برای مصاحبه مینشینند، یک آدم معمولی میشوند مانند تمام انسانهای جامعه که از باد و ورمی که طرفدارانشان برایشان درست کردهاند، خالی هستند.
چرا گلزار برجسته شد
گلزار از همان زمانی که در آریان بود، به واسطه کارهایی که انجام داد و تمایلی که در مصاحبه از خود نشان میداد، خیلی زود توانست طرفدارانی دستوپا کند. البته هنر مرحوم «ایرج قادری» در ستارهسازی هم بود که توانست با درام عاشقانه «سام و نرگس»، هواداران این بازیگر را در بدو ورودش به سینما، به چندین برابر برساند. حال آنکه سابقه نداشته هیچیک از سلبریتیهای سینما، مانند گلزار، با فیلم اولشان، تا این اندازه با اقبال مخاطب مواجه شده و به ستاره برجسته سینمای ایران تبدیل شوند. در ادامه، گلزار، مسیر معقولتری به نسبت آنچه از یک بازیگر سینمای تجاری در نظر داشتیم را پیمود. شاید هم خوششانس بود که کارگردانان خوبی در ابتدای مسیرش، به او پیشنهاد کار دادند. بهواسطه تربیت خانوادگی خوبی که داشت و «ادب» پررنگترین خصلت آن است، توانست از هژمونی حاشیههایی که معمولا برای بازیگران چهره به وجود میآید، جلوگیری کند تا روزهای خوبی را در دهه 80 سپری کند. هرچند او تا همین امروز نیز با وجود آنکه از دریچهای، پراقبالترین ستاره تاریخ سینمای ایران است، با حاشیههای متعددی مواجه نبوده و فرآیند خوبی را در این مسیر پیموده است. آن هم در شرایطی که مطمئنا او با این حجم محبوبیت پس از دو دهه و با وجود طرفداران دوآتشه نوجوان، مسیر برای شعلهور شدن حاشیه برایش، به خوبی فراهم بود اما مهندسی درست او، در این زمینه اجازه نداد تا اتفاق ناگواری برای وی رخ دهد. بخشی از این مدیریتهای درست او، شامل ابعاد تبلیغاتی میشود که خیلیها معتقدند خود او یا مشاورانش، ترتیب آن را میدهند. همچنانکه حضور بهعنوان آخرین نفر روی سن کنسرت گروه آریان، حکم تبلیغاتی بسیار خوبی را برای او داشت، مانور رسانهای روی دستمزد او که چندبار دستمایه رسانهها شده و حتی برخی رسانههای آمریکایی نیز بدان پرداختند، در همین زمره شناخته میشوند. رفت وآمدهای او با برخی ستارههای جهان و تصاویر یادگاری که با آنها منتشر میکند، فعالیتهای ورزشی او و آگاه کردن مخاطب از این فعالیتها، عدمتمایل این سالهای او به گفتوگوهای مطبوعاتی و حتی همین پروژه سوال پرسیدن از ادمینهای پیج طرفداری او یا خواستگاری کردن یک دختر از گلزار که هردوی این موارد توسط یک رسانه نزدیک به او صورت گرفت، در هر برههای، نقش بسزایی در برجسته نگهداشتن گلزار داشته است. حال چه وقتی که با این قبیل حواشی در صدر اخبار قرار گرفت و چه در زمانهایی که برای جایزه گرفتن در جشن حافظ مورد توجه رسانهها قرار داشت، گلزار تقریبا در هر سال، خواسته یا ناخواسته، یک بمب برای فرآیند برجستهسازی رسانهای خود ترتیب میدهد و بدینترتیب اجازه نمیدهد که عدمحضور او در سینما (حال به هر دلیلی)، منجر به فراموشی تدریجی او یا گمنام شدنش برای مخاطبان نوجوان و جدید سینما و موسیقی ایران شود. اینطور به نظر میرسد که مهندس گلزار و مشاورانش که عمدتا دوستانش هستند، برنامهریزیهای خوبی برای حضور در تمامی دورانهای او کردهاند. این مهم را هم نباید فراموش کنیم که گلزار، اطمینان قابلتوجهی به مشاورانش دارد. در یک دهه ابتدایی حضورش در سینما، نقش این مشاورهها، بسیار تاثیرگذار نشان میداد تا جایی که برخی رسانهها، از تغییر تصمیمهای گلزار، پس از مشورت با دوستانش خبر میدادند. اینکه گلزار در آغاز سومین دهه فعالیت حرفهایاش، تا چه اندازه تحتتاثیر مشاوره دوستانش قرار دارد، بر ما نامعلوم است اما قدرمسلم آنکه او امروز تجربیات بسیاری دارد که شاید این اجازه را به وی ندهد تا از مشاوره دوستانش که خارج از سینما هستند، بهره جوید. هرچند همان مشورتها، اگر چیزی برای گلزار نداشت، لااقل به برجستهتر شدن نقش او در سینما و دنیای سلبریتیایی وی کمک شایانتوجهی کرد.
سلبریتیهای بینالمللی مانند گلزار با کارکردهای متفاوت
البته که این پدیده، منحصر به سینما و اجتماع ایران و شخص «محمدرضا گلزار» نیست. هالیوود و جامعه آمریکا نیز مانند بسیاری از جوامع اروپایی، آسیایی و حتی آفریقایی، چنین مواردی را به خود دیده است. مانند زمانی که از «جنیفر لوپز» و «مایکل جکسون» تا «مدونا» و «شکیرا»، نبض جوانان 25 سال به بالا را در دست داشتند و همین که کمی پا به سن گذاشتند، چهرههایی چون «سلنا گومز» یا «جاستین بیبر» و حتی «آریانا گرانده» و «تیلور سوییفت» توانستند میانگین سنی طرفداران خود را به نوجوانی بکشانند. در آنجا هم اتفاقهای عجیبی از مخاطبان سر میزند مانند خودکشی برای سلبریتی محبوب یا درخواست ازدواج و... که برای مدتی نام آن سلبریتی را بر صدر اخبار مینشاند. اما قدرمسلم آنکه این سلبریتیها، هر یک در اقتصادی آزاد، هنرمندانی بفروش لحاظ میشوند که هم فیلمهایشان با انبوه مخاطب مواجه میشود و هم آلبومهایشان در چند روز به فروشهای چندمیلیونی دست پیدا میکند و همین، خط پررنگی است که اجازه نمیدهد یک سلبریتی مانند «محمدرضا گلزار» را در ردیف این هنرمندان قرار دهیم. گلزار به استثنای فیلمهایی که در دهه 80 بازی کرد، دیگر نتوانست در فیلمهای دهه 90 خود با اقبال چندانی مواجه شود و این گزاره که مخاطبان مشتاق او که چندمیلیون نفر در صفحههای مجازی هستند به دلیل حضور او به تماشای فیلمهایش بیایند را محقق نکرده است. درمورد گلزار اینطور به نظر میرسد که وی هیچگاه ستارهای صرفا برای مدیوم سینما یا موسیقی نبوده است. او در سینما نقش خاطرهانگیزی نداشته که مردم با آن، خاطرهبازی کرده و به سمتش هجوم بیاورند. در موسیقی یا ورزش هم افتخار و رکوردشکنی خاصی نداشته که بخواهیم وی را منتسب به آن دنیاها بدانیم. او از ابتدا بهواسطه تیپ و قیافهای که داشت، مورد توجه مخاطبانش که نوجوانان و تا حدودی جوانان بودند، قرار گرفت و این قاعده را تا امروز نیز حفظ کرد. بنابراین نمیتوانیم وی را در کلیت و تراز سینما مورد ارزیابی قرار دهم یا در نقد او بخواهیم به این نکات فرعی استناد کنیم که چرا آثارش در جشنواره فجر پذیرفته نمیشوند یا چرا تاکنون نتوانسته سیمرغ بگیرد؟! بلکه خدمات سینما به او بسیار بیشتر از همان صدها نفری است که وی برای تماشای آثارش به سینماها گسیل داشته. سینما به شکلگیری شخصیت و محبوبیت کنونی او خدمت بیمنتی را انجام داد، حال آنکه گلزار در این دو دهه، نخواسته و بهتر بگوییم نتوانسته دینی که سینما در قبال او به دوش کشیده را به درستی ادا کرده و لااقل گیشه پررونقی را همچنانکه از وی انتظار میرفت، برای آثارش فراهم کند. گلزار در دهه 90، هشت فیلم روی پرده داشت که هرچه به انتهای این دهه نزدیکتر شدیم، از فروش فیلمهایش هم کمتر شد. تکترانههایی منتشر کرد که آن کارها نیز با استقبال چندانی مواجه نشد. او این روزها مسابقه «هفتخان» را در ویاودیهای اینترنتی دارد که شاید کماقبالترین کاری است که وی تاکنون به عهده گرفته است. طبیعی است که در چنین فرآیندی، وی بیشتر به سمت مدلینگ یا حضور در تبلیغات گرایش پیدا کند. سهم او در عرصه هنر این مملکت و بهخصوص سینما کاملا مشخص است و بعید است در ادامه تکان چندانی بخورد. همچنانکه در تمامی این سالها، سینما، موسیقی، تلویزیون، اینترنت، مدلینگ، تبلیغات و ورزش، تنها مدیومهایی برای عرضه گلزار بودهاند. کیفیت هیچیک از این کارها برای طرفداران چندمیلیونی این سلبریتی مهم نیست بلکه آنچه بیش از کیفیت برای طرفداران مهم است آنکه گلزار را فقط ببینند حال میخواهد از دریچه سینما باشد یا از قاب ورزش. گلزار در همین تراز و اندازه برای هوادارانش مهم است و گویا او نیز به همین مقدار قانع است که تلاش میکند همواره نامش برجسته باشد. گفتیم که، او خیلی خوب به قواعد بازی آشناست.