سن نوجوانی، ذاتا و ماهیتا با سنین کودکی متفاوت است. یک گذر جدی از انفعال کودکی به فعال بودن در نوجوانی است که سند به استقلال رسیدن نوجوان است! خصوصا اینکه، نوجوانان در این بازه سنی، به‌شدت نسبت به اینکه ناآگاه، خام، ساده و کودک تلقی شوند، حساس‌‌‌ هستند و حاضرند برای نمایش بزرگی‌شان دست به اقدامات خطرناکی بزنند!
  • ۱۴۰۰-۰۶-۲۳ - ۰۰:۴۳
  • 10
مائده و میثم؛ کشته‌‌‌های شب!
مائده و میثم؛ کشته‌‌‌های شب!

مهدیه نامداری، پژوهشگر حوزه نوجوان: در بازی مافیا، شهروندان به دست گروه مافیا، در شب، تیرخورده و از بازی خارج می‌شوند! هنوز زمان زیادی از شروع سریال پرمخاطب «زخم‌کاری» نگذشته بود که مخاطبان و متخصصان نقدهای خود را به این سریال شروع کردند. دعوا عمدتا بر سر این مطلب بود که این‌‌‌ کار تا چه اندازه در اقتباس از یک اثر داخلی یعنی رمان بیست‌ویک زخم‌‌‌کاری و بعد از مکبث شکسپیر موفق عمل کرده است. اما داستان سریال، به شکلی پیش رفت که هیچ قسمتی از آن، بدون جنجال و یک روایت هیجانی که مخاطب را وادار به دیدن قسمت بعد کند، نبود. این سریال 15 قسمتی، در هر قسمت خود، دست‌کم یک نقطه اوج داشت و یک نفر قربانی آن قسمت بود!

اما آنچه در بازی مافیا و این سریال مشترک و قابل‌توجه است، قدرت و آگاهی مافیا درمقابل ضعف و درماندگی شهروندان است! دقیقا در همان زمانی که مافیا اعضای گروه خود را می‌‌‌شناسد، برای آینده برنامه دارد و قدرت را در دست می‌‌‌گیرد، شهروندان برای پیدا کردن دیگر شهروندان بازی، دست و پا می‌‌‌زنند و با یکدیگر کلنجار می‌روند، گاهی پشت همدیگر را خالی می‌‌‌کنند، به هم شک می‌‌‌کنند، علیه هم بازی می‌‌‌کنند و گول مافیا را می‌خورند! این سناریو دقیقا مطابق همان چیزی است که بر سر میثم و مائده داستان سریال آمد؛ بارها و در قسمت‌‌‌های مختلف، شاهد جنجال میان این دونفر بودیم؛ جنجال بر سر مواضع والدین‌شان. بارها این دیالوگ را از شخصیت میثم و در پایان هریک از این دعواها شنیدیم: «مائده! ما تا کی باید سر باباهامون باهم دعوا کنیم؟ مگه خودمون زندگی نداریم؟!» و این دقیقا همان چیزی بود که بزرگ‌ترهایشان از آنها می‌خواستند، سوءاستفاده از آنها درجهت جنگ با طرف مقابل! مصادیق زیادی از این سوءاستفاده را می‌‌‌توان نام برد: زمانی که سمیرا، مادر میثم، برای اینکه به قول خودش هوای مائده از سر میثم بیفتد، به دروغ ادعا می‌‌‌کند که آنها به هم محرم هستند و نمی‌‌‌توانند با هم ازدواج کنند یا زمانی که منصوره، عمه مائده، به مادر او می‌‌‌گوید: «میثم برات داماد خوبی میشه‌‌‌ها، این‌طوری مالک همه‌چیزش رو از دست میده، حتی پسرش رو!»

در این میان، بزرگ‌ترها، مافیای این بازی‌‌‌اند، باهم دشمنی دارند و می‌دانند دقیقا قرار است چه بلایی بر سر هم بیاورند. اما میثم و مائده یک قدم به سمت هم برمی‌دارند و 10 قدم از هم دور می‌شوند، چون ملعبه‌ دست بزرگ‌تر‌‌‌ها شده‌‌‌اند! بزرگ‌ترها در بازی دادن این دو نفر، آنقدر پیش می‌روند که در آخر داستان یکی از آنها خودکشی کرده و یکی‌دیگر، باتوجه به شرایطی که دارد تا خودکشی فاصله‌‌‌ای ندارد. تیرشب مافیا نشسته و شهروندان را به خاک و خون کشیده‌‌‌اند!

مطابق همین داستان در زندگی واقعی بسیاری از آدم‌ها اتفاق می‌‌‌افتد، بزرگ‌ترها که عاملیت و قدرت بیشتری در دست دارند، برای مقابله با یکدیگر از فرزندان‌شان مایه می‌‌‌گذارند! برای رسیدن به سودهای مالی هنگفت، برای خاتمه دادن به قتل‌‌‌های عشیره‌‌‌ای، برای رسیدن به عقده‌‌‌های فروخورده‌ خودشان، از فرزندان‌شان هزینه می‌کنند و با جمله‌ کلیشه‌‌‌ای «ما برای خوشبختی خودت این کارو کردیم!» مساله را فیصله می‌دهند!

دوران بزن در‌ رو تمام شده!

این داستانِ «نخودسیاه» سابقه‌‌‌ای طولانی دارد. از زمان مادرها و شاید مادربزرگ‌‌‌های ما، وقتی قرار بود بچه‌‌‌ها در جریان چیزی قرار نگیرند یا سر از چندوچون ماجرایی درنیاورند، به وعده گرفتن نخود سیاه از فلانی، بچه را پی کاری می‌‌‌فرستادند که قرار نبود انجام بشود و سرش را گرم می‌‌‌کردند؛ رفته‌رفته که بچه‌‌‌ها بزرگ می‌‌‌شدند، دیگر این بهانه‌‌‌ها کارساز نبود و راه به جایی نمی‌‌‌برد! در سریال زخم‌‌‌کاری هم دقیقا چیزی شبیه به این سناریو رقم می‌‌‌خورد، میثم در پی سر درآوردن از کارهای پدر و مادرش است، پدرش را زیرنظر می‌گیرد، او را تعقیب می‌‌‌کند و مدام با او بگومگو می‌‌‌کند تا اصل ماجرا را از خودش بشنود؛ اما پدرش هربار به بهانه‌‌‌ای، سر او را به اصطلاح به طاق می‌‌‌زند و به او دروغ می‌‌‌گوید! غافل از اینکه سن میثم از دست به سرکردن گذشته و اگر از راه مستقیم به خواسته‌‌‌هایش نرسد، راه را عوض می‌کند!

سن نوجوانی، ذاتا و ماهیتا با سنین کودکی متفاوت است. یک گذر جدی از انفعال کودکی به فعال بودن در نوجوانی است که سند به استقلال رسیدن نوجوان است! خصوصا اینکه، نوجوانان در این بازه سنی، به‌شدت نسبت به اینکه ناآگاه، خام، ساده و کودک تلقی شوند، حساس‌‌‌ هستند و حاضرند برای نمایش بزرگی‌شان دست به اقدامات خطرناکی بزنند! برای مثال، در جریان سریال، آن زمان که مائده برای خلاصی از این داستان‌ها و همچنین برای گرفتن انتقام از بزرگ‌ترها، دست به کشتن خودش و میثم می‌زند، نمونه بارزی از اقدامات خطرناک آنها برای اثبات توانمند بودن‌شان است! همچنین در قسمت آخر فیلم، به خوبی نشان داده می‌شود که آن همه ثروت و اختیارات و همچنین سرنوشت زنی مثل سمیرا، به دست‌‌‌های میثم تازه بالغ‌‌‌شده می‌‌‌افتد!

نوجوانی، راه‌رفتن بر لبه تیغ است!

البته دقت‌نظر و هشدار این سریال، مبنی بر مراقبت از روحیه و روان نوجوانان هم قابل‌توجه است. دقت به این نکته که افراد در این سن، حساس، زودرنج و آسیب‌‌‌پذیر می‌‌‌شوند و البته یکی از هزاران بلایی که در جریان سریال بر سر مائده آمد، اعم از دیدن صحنه قتل و غارت در خانه، فرار و ورشکستگی پدر و از دست دادن عشقی آتشین، برای یک نوجوان کافی است تا در آستانه متلاشی‌‌‌شدن قرار گیرد. خصوصا نوجوانانی که تجربه خودکشی دارند، چندین برابر بیشتر درمعرض تکرار این عمل قرار دارند و باید آنها را از هرگونه تنش و فشار روحی دور نگه‌‌‌ داشت.

ختم عشقش!

وقتی در قسمت سیزدهم سریال، مائده دست به خودکشی زد، همان شب، اینستاگرام پر شده بود از ویدئوهای یک دقیقه‌‌‌ای که تیتر بزرگ قرمزرنگ‌شان نوشته بود: «ختم عشقش بود امشب!» و اگر ویدئو را باز می‌کردید، صحنه‌‌‌های معاشرت میثم و مائده با میکس آهنگ «کجا باید برم» را شاهد بودید. اما نکته اینجاست که مهدویان، برخلاف سریال‌‌‌های تلویزیونی آبکی، که شرط حضور نوجوانان در آنها، داشتن یک عشق نافرجام ممنوعه است، نوجوان را عضوی اصلی از این پرفورمنس می‌‌‌داند، برای او هویت، عقلانیت و کنش مستقل قائل است؛ تا جایی که محوریت قسمت‌‌‌های پایانی سریال، اکت‌‌‌ها و کنش‌‌‌های میثم است! و البته باید اعتراف کنیم حضور نوجوان را به استفاده از تعدادی واژه‌‌‌های کلیشه‌‌‌ای از جانب آنها، تقلیل نداده و برایشان، به‌عنوان افراد حاضر در فیلمنامه، نقشی مهم و استراتژیک قائل است! به‌نحوی که اگر نوجوان‌‌‌های کار، یعنی میثم و مائده را از آن حذف کنیم، بخش قابل‌توجهی از جذابیت اثر، از بین می‌رود!

بازنمایی نوجوان در این سریال و نگاه متفاوت به آنها، این امید را در پی دارد که نوجوانی را نه سن ابتذال و کنش‌‌‌های بچگانه بلکه سنی حساس، مهم و سرنوشت‌‌‌ساز بدانیم!

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

عاشقانه‌ها در صدر محبوبیت (لینک)

برای نوجوان‌هایم گوشی هوشمند نمی‌خرم! (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰