علی بهادریجهرمی، عضو هیاتعلمی دانشکده حقوق دانشگاه تربیتمدرس: اتفاقات این روزهای افغانستان دو روی متعارض دارد: وقایعی نگرانکننده، رخدادهایی گیرا. تحلیل سیاسی اوضاع افغانستان بماند برای صاحبنظران و اهل فن؛ من در ادامه برداشت شخصی خودم را که مبتنیبر همین دو روی متعارض است، مینویسم.
1- روی نگرانکننده و اندوهبار این روزهای کشور همسایه و دوست، افغانستان، پسزدن خواست و اراده مردم، کنارنهادن روند مردمسالارانه و غلبه زور بر دموکراسی است. همان ابتدا هم مشاهده تصرف ولایات افغانستان با لشکرکشی نیروهای موسوم به طالب، دل هر دوستدار الزامات حقوقی حکمرانی را میرنجاند. نگاه دردناک مردم افغانستان به مردم تفنگبهدست درحال جولان در خیابانهای شهرهای افغانستان، غمبار بود و تاملبرانگیز. افغانستان که روزگاری مهد تمدنهای بزرگی بوده است، حالا برای ستاندن حقوق خودش مظلومانه تقلا میکند و حتی نظارهگر بودن همین تلاشها هم بغضآور است. درماندگی افغانستانیهای همزبان، انگار درماندگی خود ماست و بدتر از همه آنکه به جبر مرزها و خطهای جغرافیایی امکان اقدام عملی برای برونرفت از وضعیت افغانستان برای ما میسور نیست. خیابانهای هر شهر نماد و نمود مدنیت و فرهنگ آن شهر است، اما خیابانهای افغانستان در چندماه گذشته جلوهگاه اضمحلال حق تعیین سرنوشت مردمی رنجور بود که یا به دلایلی چون خستگی از جنگهای چندینساله یا بهخاطر کمبود امکانات مقابله و دفاع، یا به هر دلیل دیگری توان و یارای مقابله با نیروهای تفنگبهدست را نداشتند. روی نچسب و غمبار این روزهای افغانستان، برآمده از سالها خستگی از استعمار خارجی و استثمار داخلی است. اتفاقات این روزهای افغانستان بار دیگر ثابت کرد تکیه بر خارج، خصوصا آمریکا، نهتنها آوردهای ندارد بلکه به تاراج سرمایههای داخلی میانجامد. نسخه نهایی برای رهایی ملتها، مقاومت مقابل زیادهخواهیها و دستدرازیها است.
2- افغانستان اما این روزها رخدادهایی گیرا و دلچسب هم دارد: پنجشیر. حتی اگر افغانستانیهای مقاوم پنجشیر درنهایت بهطور کامل مغلوب نیروهای طالب شوند، یک نکته ثابت شد و آن اینکه «مقاومت» و دفاع از ارزشهای عقلی و وطنی، یک مفهوم دوستداشتنی، هر زمانی و هر مکانی، فراسرزمینی و مبتنیبر فطرت انسانهای آزاده است. واکنشهای مردم در سراسر جهان نشان داد که فارغ از نتیجه، نفس مقاومت ممدوح شرق و غرب است؛ حتی اگر کارتلهای رسانهای و بنگاههای وابسته خبری با تیغ سانسور، مقاومت را پوشش ندهند، این عنصر پویا راه خودش را در دلها باز میکند و اگرچه ممکن است در کوتاهمدت و بهظاهر شکست رقم بخورد، در درازمدت همگان از مقاومت و مقاومان به نیکی و تفاخر یاد میکنند. همانقدر که رئیس بهاصطلاح جمهور پیشین و فراری افغانستان نزد همه، رسوا و قابل نکوهش است، افغانستانیها به رهبران مقاوم در پنجشیر تفاخر میکنند و غیرافغانستانیها هم در ستایش ایشان کم نمیگذارند.
3- وقتی دولت دستنشانده باشد و خودباخته، حتی کاری از دست نزدیکان و همسایگان هم برنمیآید. دولت حاکم در افغانستان برخلاف دولت در سوریه، زود قافیه را باخت و نخواست با درخواست رسمی از کشورهای همسایه و دوستان واقعی در برابر گروههای بیتفاوت به حقوق انسانی مقاومت کند. وقتی دولت تمام نگاهش به غرب باشد فرار را بر قرار ترجیح میدهد و حتی امکان کمک دولتهای همسایه به مردم بیپناه خود را هم فراهم نمیکند.
4- حالا و در اثر تقابل این دو اتفاق متعارض در افغانستان، باید منتظر رخدادهای جدیدی در این کشور بود. آنگونه که مرور تحولات این کشور خصوصا اعتراضات، شعارها و مطالبات خیابانی مردم نشان میدهد، ساختار حکومتی در افغانستان نمیتواند بدون توجه به الزامات مردمسالارانه بنا شود و قوام هم داشته باشد. گویا حتی اگر بناست طالبان زمام امور را در افغانستان به دست بگیرد، توجه به خواست مردم و اجرای اراده ایشان باید در مرکز تصمیمگیریها باشد.