علیرضا کمیلی، پژوهشگر مطالعات اسلامی: استاد حیدر رحیمپورازغدی، شاگرد مکتب شیخهاشم و شیخمجتبی قزوینی و از آخرین شاگردان علمای سنتی و درعین حال بهشدت عقلگرای مشهد بود. گرچه او را به مقالات عدالتخواهانه و نقدهای شجاعانهاش به عملکردهای مدیران مختلف کشور میشناسند، ولی یک مولفه در ساختار اندیشه ایشان نقش محوری داشت که شایسته تامل است.
روش فهم دین در دستگاه این مکتب، درعین اینکه مخالفت با فلسفه و آنچه به علوم عقلی معروف شده را با خود دارد، ولی اصلا به اخباریگری و ظاهرگرایی نزدیک نمیشود و برعکس کاملا اصولی، بهروز و عملگراست. نگارنده مدعی نیست که این روش فهم دین، بهخاطر دوری از فلسفه، نواقصی ندارد یا در فهم ماهیت پدیدههای مدرن نقص ندارد، ولی چیزی که عامل جلب توجه به این منش شده، عقلگرایی اجتهادی در عین پایبندی به نصوص دینی است.
حاج حیدر گرچه خود کسوت روحانیت را رها کرده بود ولی آبشخور فکری خود را به جریان اساتید خود متصل نگاه داشته و برای فهم دین مبتنیبر عقل دروندینی و اجتهاد روزآمد تلاش میکرد. وی استاد فلسفه نبود و معمولا هم به مناقشات تفکیکی فلسفیها وارد نمیشد ولی همواره در تلاش بود، شاگردان خود را نه بر اساس تحلیلهای عملگرایانه بدون مبنا و نه جزماندیشیهای غیرواقعبینانه یا بنیادگرایانه تربیت کند.
تلاش او برای همراهی با انقلاب اسلامی و مسائل آن در این چهار دهه و عدمانزوای فکری -درعین دوری از پذیرش مسئولیتهای رسمی- برخلاف عدهای از همسلکان خود که حتی دغدغهها و اولویتهایشان نسبتی با انقلاب نداشت، نشانه بارز حفظ اصالت تفکر دینی خود و درعین حال بهروز بودن و حتی سیاستورزی بود.
ورود به موضوعاتی اعم از آزاداندیشی دینی و تولید علم و نظریهپردازی تا عدالتطلبی و نقد ساختارهای غیردینی موجود در بروکراسی کشنده ادارات ما، نشانههایی از تلاش وی برای پاسخ به سوالات روز مبتنیبر مبانی متفن دینی است که اتفاقا در این رویکرد اجتهادی، فهم امروزین قرآن و حدیث نیز پررنگ است.
بهنظر من وی توانست یک اصولگرایی دینی روزآمد را به شاگردان و دوستداران خود عرضه کند و معنای عقلانیت دینی را بدون افتادن در وادی تحجر و انزوا، تمثلی نو بخشد. روحش شاد و راهش پررهرو.