یادمان کلنل وزیری به بهانه 18 شهریور سالگرد درگذشت او
بهار آرام لابه لای شاخه های سپید اسفند جا می گرفت و نوای افسونگرعندلیبان چمن، شوکت زاغان فرومایه را در هم می شکست. زمستان اما همچنان کلاه سروری بر بلندای البرز به سر نهاد بود و بر مصبطه با شکوه دماوند تکیه بر سریر قدرت و رستاخیز زمین را می نگریست.
  • ۱۴۰۰-۰۶-۱۷ - ۱۹:۳۸
  • 00
یادمان کلنل وزیری به بهانه 18 شهریور سالگرد درگذشت او
همه عالم صدای نغمه اوست
همه عالم صدای نغمه اوست

سعید نیاکوثری، مدیر کانون فرهنگی هنری صبا: بهار آرام لابه لای شاخه های سپید اسفند جا می گرفت و نوای افسونگرعندلیبان چمن، شوکت زاغان فرومایه را در هم می شکست. زمستان اما همچنان کلاه سروری  بر بلندای البرز به سر نهاد بود و بر مصبطه با شکوه دماوند تکیه بر سریر قدرت و رستاخیز زمین را می نگریست.

تهران ،حوت 1302....خیابان نادری، مسحور گردش ایام، دریچه های امید را بر دربار بهار دیگری گشوده بود.بهاری طرب انگیز که روزنامه شفق سرخ نوید طلوعش را در شمارگان 79 دلو همان سال داده  بود و اینک  با ترنم باران هنر بر شاخه های بالنده موسیقی ملی  می شکفت. نسیم فرح بخش چون  پیکی خوش خبر   از کوچه شیروانی بر می خاست  و  عروس موسیقی ملی را بر ارابه پنج خط کلید معنا می نشاند .شاهین چنگ دست افشان و غزلخوان  و صراحی  در دست،  از یمین و یسارش نوای طرب می افشاند...باران می بارید و برگهای نورسته درختان را صفا می بخشید... حیاط وسیع مدرسه با درختان خوش قامت، از پشت شیشه باران خورده  و مه گرفته کلاس تصویری مبهم پیش دیدگان نافذ استاد ترسیم می کرد.

سیمای جدی وزیری ، ،تخته سیاه آراسته با خطوط حامل موسیقی ،نظم و تفکیک کلاسها ،مشق موسیقی ،تقدم نت خوانی ، وزن  و  سرایش بر نواختن ، حکایت آغاز روزگاری نوین در تعلیم موسیقی ملی ایران داشت که برخی را شهدی در جان و البته بسیاری را شرنگی تلخ در کام ...  اما صلابت  قدم و  صراحت  قلم او که چشمه کوچکی از آن در دیباچه نخستین کتابش به وضوح دیده میشد،  گواهی بر عزم راسخ او در شکستن زنجیرهای کهن و  رهایی همای موسیقی از دام تکرارهای ملال آوری بود  که ردیف  ملی را در محیط  معسور خویش به رکود می کشید. شیوه ای که برخی را شکیب  نبود و جمعی را منیب، تا مغیلان طریق  به بوی  شکنج زلف یار مبیع شوند و سعدِ راهِ صعب بر رخیصِ وصولِ سهل برگزینند.اما آنانکه دل به بحر بیکران موسیقی داده و  رعیبی از عسیر  راه نداشتند ، دیده غمض بر صعیب کار دوختند، و جد ُ جهد پیشه  نمودند.  سختی ها به جان  خریدند، تا  اخگر امل به شعله آذر برافروزند و  شراره شوق در  جام  ذوق  ریختند و تا مستی هنر  فزایند و خون لخت افسرده در رگها را به جوشش آرَد و بر این  برین مقصود، بی آنکه  اندیشه مجازی با رقیب  در سر بپروراند،عزم بر تعالی کار هنر نمود و  به مدد تجربتی که از موسیقی نظام داشت و عشق نهانی  به ملک جم  ،مارش های زیبایی بر سروده های ملی بنهاد که ترحیب  دوستان و تحسین همگان برانگیخت  و مهابت آنکه اصالت ردیف ملی به غرقاب موسیقی غرب فانی شود از اندیشه های پریشان بر گرفت. ارکسترهای موسیقی جان گرفت و آواز شور ،گریلی،قطعه نیم شب،نوای دلتنگ ،گوشه  نشین ، چون سرو سهی بر بوستان موسیقی ملی پدیدار شدند تا خاطر دوستان از سلامت و صیانت موسیقی ملی آسوده گردد و ملامتگران دست از بداهت بردارند ملاهت کنار بگذارند.

کنسرت‌های چهارگانه مدرسه موسیقی هر چند نگاه برخی  مخالفان را نسبت به وزیری تغییر داد و تیغ خشمها را  نرمتر نمود  اما  زبان نقدها در کام نماند و   نشتر قلمها نیز در نیام نرفت. آفرینش های هنری او  خیانت به روحیات ملی  و خزان آمال تازه رسته یک ملت دانستند و معتقد بدان بودند که موسیقی یک ملت تغییر پذیر و تلفیق پذیر با زبان بین الملل نیست. از آن جمله مقاله  عارف قزوینی است که در نشریه ستاره صبح در اعتراض به سبک موسیقی وزیری  ،موسیقی نوظهور او را تحریم نمود. با این وجود دیگرانی بودند که  اقدامات او را انقلابی در موسیقی ملی برآورد کردند که همچون دیباچه کتاب از نغمه های آینده سخن می گوید...
 اما  جدیت وزیری و اهتمام او فراتر از آن که  کار را در میانه رها نماید و می دانست کارهای بدیع و سنت شکنی ها،عاری از تعنت نخواهد بود و رسم معمول  کنار نهادن را جرات خار مفارقت به جان خریدن باید بود. از اینرو وقتی عمارت مدرسه بدون رخصت اجاره دادند و اپرت گلرخ جایگزین  لغو  جبری کنسرت او شد،بی آنکه تردیدی به خود راه دهد و هراسی از قاطعان طریق در دل داشته باشد، بعد از چند ماه تعطیلی تحمیلی، دیگربار مدرسه عالی موسیقی را با نام عمارت فرهنگ باز نمود و  اندک صباحی پس از آن با نشر صفحات موسیقی با عناوین حسن عهد،موسم گل، جور فلک و ای وطن، بهار  دوباره خود را در فصل خزان پیش چشم رقیب ترسیم کرد و اراده خویش در صیانت از گلستانی که  به امید بهارانش جور خزان و خار جفای رقیبان به جان خریده بود  و در آن پاییز ،دولت وردش بر دمیده بود، پیش چشم ذوات هنر،نقاب از رخ آن گلچهره برداشت  و عمارت موسیقی را به مدد شارع  تاریخ به روزگاری قدیم پیوند داد .آنجا که به تعبیر کفیل وزارت معارف،گام موسیقی را به هفت پرده و هر پرده را به 24 جز تقسیم (تمپروره) می  نمودند و موسیقی علم الاصواتی بود از فروع ریاضی  و نسبت های عددی با خواص امواج صوتو بدان علم الحان متناسب از مکنونات ضمیر و اسرار قلب منیع هنرمندان بر می خاست و اینک  او می خواست با سرودهایی از نغمات همایونی سرور رفته را باز گرداند و دیگر بار ایران مادر هنرهای زیبای شرق باشد و البته نماینده اخلاق و ذوق ایران .... به دیگر سخن والس همیشه بهار ... .

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰