بررسی ساختاری فضا و شخصیت‌پردازی سریال خانه سبز و جایگاه آن در فرهنگ اجتماعی و شهری دهه هفتاد ایران
خانه سبز نقطه اوج سریال‌های مثبت‌اندیشانه تلویزیون بود که در مقام توصیف جامعه باقی نماند و لایه‌های تجویزی هم داشت و البته نیروبخشی قابل‌توجهی برای ذهن مخاطبانش به ارمغان می‌آورد. خانه سبز از لحاظ دراماتیک هم قوی بود و سلیقه هنری مخاطبان را بالا می‌برد.
  • ۱۴۰۰-۰۶-۱۷ - ۰۳:۲۰
  • 00
بررسی ساختاری فضا و شخصیت‌پردازی سریال خانه سبز و جایگاه آن در فرهنگ اجتماعی و شهری دهه هفتاد ایران
شجره‌نامه خانه سبز
شجره‌نامه خانه سبز
میلاد جلیل زادهخبرنگار

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌نگار: یکی از مناقشه‌برانگیزترین مباحث در علم جامعه‌شناسی، طبقه متوسط شهری یا اصطلاحا طبقه متوسط مدرن است؛ چون به راحتی از طبقات دیگر اجتماع قابل‌تفکیک نیست. برای آسان کردن موضوع و توضیح این مورد پیچیده، از یک ترم جامعه‌شناختی با عنوان عادت‌واره‌های فرهنگی استفاده می‌کنند. به‌عبارتی طبقه متوسط شهری را می‌شود با عادت‌واره‌های فرهنگی مخصوص به خودش شناخت تا در دام طبقه‌بندی‌های صرفا اقتصادی نیفتیم. دقیقا معلوم نیست در ایران تاریخ تولد طبقه متوسط شهری مدرن، چه روزی بوده و این قطعا به سال‌های دور برمی‌گردد اما جلوه‌گری آن به شکلی که امروز می‌شناسیم، از دهه ۷۰ شمسی آغاز شد. سریال‌های بیژن بیرنگ، خصوصا دو مجموعه همسران و خانه سبز مربوط به همین دوران هستند؛ مجموعه‌هایی بانشاط و پر از مهر و دوستی و امید و تفاهم. به مرور اما روند مجموعه‌سازی تلویزیون درباره طبقه متوسط و به طور خاص سریال‌های طنز آپارتمانی، درونمایه و فضای دیگری پیدا کرد. فضاسازی‌ها پر شد از دورویی، زیرآب‌زنی و در یک کلام ارجحیت دادن موذیانه نفع شخصی بر هر چیز دیگر. آیا طبقه متوسط تغییر کرده و این سریال‌ها چیزی نیستند جز آینه‌ای که در برابر جامعه قرار می‌گیرد؟ این عموما توجیهی است که از طرف سازندگان یا مدافعان مخرب‌ترین کالاهای فرهنگی عنوان می‌شود؛ چه اینکه این مجموعه‌ها حتی این فضای مسموم سودجو را نقد هم نمی‌کنند، بلکه به عنوان چیزی بانمک یا هنجار جدیدی که باید پذیرفت، نمایش می‌دهند. جامعه ما امروز از این فضای مسموم هم خسته شده اما تلویزیون کالای جدیدی ندارد که جایگزین کند یا به‌عبارتی تصمیم ندارد سراغ همان کالاهای قدیمی برود و در فضای خانه سبز یا همسران مجموعه بسازد. مدتی هم با تاک‌شوهای زرد و مسابقات تلویزیونی توانستند آنتن را پر کنند اما این تب هم به زودی سرد شد. مجموعه‌های همسران و خانه سبز شخصیت منفی نداشتند، شخصیت‌ها خطا می‌کردند اما به کلی بدذات و منفی نبودند، درحالی که سیت‌کام‌های آپارتمانی جدید، تقریبا به جز یک کاراکتر استثنا که همیشه تو‌سری‌خور و بازنده هم هست، شخصیت مثبت ندارند و کلیشه کلی‌شان این است که هرچه بدجنس‌تر، موفق‌تر و بانمک‌تر. شاید تعدادی از مخاطبان ایرانی که در اوایل دهه هفتاد متولد نشده بودند یا سن بسیار پایینی داشتند، مجموعه‌هایی مثل خانه سبز و همسران را به یاد نمی‌آورند و چیزی که از جامعه ایرانی در فضاهای نمایشی آن دیده‌اند، صرفا همین بدجنس‌سالاری کمدی‌های تلویزیون و سینما از یک طرف و پوچی و یأس ناتمام آثار روشنفکری از طرف دیگر باشد. آنها ممکن است چاره‌ای نداشته باشند جز اینکه یک زندگی اجتماعی بانشاط را در سریال‌های ترکی یا کره‌ای جست‌وجو کنند که البته آنها هم همه‌چیزشان با ما هماهنگ نیست. خانه سبز نقطه اوج سریال‌های مثبت‌اندیشانه تلویزیون بود که در مقام توصیف جامعه باقی نماند و لایه‌های تجویزی هم داشت و البته نیروبخشی قابل‌توجهی برای ذهن مخاطبانش به ارمغان می‌آورد. خانه سبز از لحاظ دراماتیک هم قوی بود و سلیقه هنری مخاطبان را بالا می‌برد. در اینجا نگاهی انداخته‌ایم به شجره‌نامه این درخت. خانه سبز خانه‌ای است که یک‌جورهایی به درخت تشبیه شده و ساختار آپارتمانی آن نه تمثیلی برای طبقاتی شدن جامعه یا دورشدن افراد از هم، بلکه تمثیلی از درخت و ارتباط شاخه‌ها و ساقه‌ها با ریشه است.

جد بزرگ و ریشه‌های سنتی‌ خانواده

جد بزرگ خانواده صباحی، یک نقاشی در دیوار است که جان می‌گیرد و با فرزندانش صحبت می‌کند. البته تنها اولاد ذکور خانواده، توانایی مشاهده او را دارند. این شخصیت را رامبد جوان بازی می‌کرد که همزمان بازیگر نقش فرید، معروف به فرید جینگلبرد هم بود و به عبارتی با این شیوه به شباهت میان جد بزرگ و جوان‌ترین عضو خانواده صباحی اشاره می‌شد. مکالمات دوبه‌دوی جد بزرگ با رضا که خسرو شکیبایی بازی‌اش می‌کرد، بخش‌های شیرین و خاطره‌انگیزی از سریال خانه سبز را تشکیل می‌دادند و به‌علاوه، این بخش‌ها معنای نمادین خاصی هم دال بر ارتباط جامعه امروز با ریشه‌های سنتی‌اش داشت.

پدربزرگی مهربان؛ بدون کلیشه‌های مردسالارانه

داریوش اسدزاده، مرد صدساله سینمای ایران که در سوم شهریور ۹۸ از دنیا رفت، در مجموعه خانه سبز نقش آقاجون یا همان فرزند جد بزرگ را بازی می‌کرد. مردی متین و خوش‌مشرب و نوه‌دوست که تا آخر مجموعه، نام کوچک او معلوم نشد و به رسم ادب ایرانی، با نام آقاجون صدایش می‌کردند. در شخصیت آقاجون خبری از کلیشه‌های مردسالارانه ایرانی که بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها آن را نقد می‌کردند و بسیاری دیگر به عنوان عنصری از جذبه نمایش می‌دادند، نبود. او به‌واقع در رفتارش نشان می‌داد که بزرگ‌تر از بقیه است اما با همه رفاقت داشت.

مادربزرگ کلاسیک ایرانی

حمیده خیرآبادی تا وقتی زنده بود، به‌عنوان یک مادر یا مادربزرگ کلاسیک ایرانی در تعداد قابل‌توجهی از فیلم‌های سینمایی یا سریال‌های تلویزیون بازی کرد. طریقه‌ای که او چادر اندرونی یا همان چادر رنگی را سر می‌کرد و دور کمر می‌بست، یا تکیه‌کلام‌های همیشگی‌اش، تعجب و نگرانی‌هایش و خلاصه تمام چیزهایی که داشت، هرچقدر هم در مجموعه‌های مختلف تکرار می‌شد، اما تکراری نمی‌شد. او در خانه سبز نقش خانم‌جون یعنی مادربزرگ خانواده را بازی می‌کرد و به شکل طبیعی، این‌بار هم تمام آن ویژگی‌های همیشگی‌، با فضای این مجموعه همخوان بودند.

قلب سریال خانه سبز

قلب سریال خانه سبز رضا صباحی بود که خسرو شکیبایی آن را بازی می‌کرد و راوی داستان هم بود. رضا وکیل دادگستری است و البته همسرش هم همین شغل را دارد. او بدون اینکه در داستان به عنوان شاعر معرفی شود، شخصیتی شاعرمسلک داشت و مردی خانواده‌دوست و باعاطفه بود. حتی اینکه نام همسرش عاطفه بود، به این باعاطفه بودن کنایه می‌زد. رضا با اینکه راوی داستان است، عقل کل یا شخصیتی خالی از اشتباهات نیست اما ذات پاک و باطنی نیکو دارد. بازی خسرو شکیبایی توانسته بود در مجموعه خانه سبز ثقیل‌ترین دیالوگ‌های شاعرانه را روان و قابل‌فهم به نظر برساند.

مستقل اما همراه و یاور و همقدم

عاطفه صدر، وکیل دادگستری و همسر رضا صباحی، شخصیت مقابل خسرو شکیبایی است که مهرانه مهین‌ترابی آن را بازی می‌کرد. مهین‌ترابی در مجموعه همسران هم مقابل فردوس کاویانی قرار گرفت و در نقش مهین، یک شخصیت زن امروزی که تو‌سری‌خور نبود اما همراه و یاور و همقدم همسرش بود را ایفا کرد. اما عاطفه صدر با مهین این تفاوت را داشت که یک زن شاغل بود و اتفاقا از حقوق قانونی‌اش به طور کامل خبر داشت و در عین استقلال شخصیت، در دام انحرافات فمنیستی نیفتاده بود. عاطفه مادری مهربان و دلسوز بود که در یکی از قسمت‌های خانه سبز به فرید گفت هیچ‌وقت اجازه نداده است محبت فرزند، روی محبتی که به همسرش داشته، سایه بیندازد.

فرید جینگلبرد؛ شور جوانی

یک مجموعه گمنام به نام «صرفه‌جویی آب» و پس از آن مجموعه طنز «نوروز ۷۴» و سریال «فروشگاه»، بازی‌های رامبد جوان تا قبل از خانه سبز بودند؛ اما شاید بیشتر از اینها بازی بسیار کوتاهش در سریال همسران به چشم آمد؛ جایی که در نقش یک کفاش خیابانی، با سوت دهان، موزیک فیلم «از کرخه تا راین» ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌نواخت. پس از آن بود که خانه سبز برای او یک سکوی پرتاب شد. رامبد جوان که آن روزها واقعا هم جوان بود، در نقش فرید جینگلبرد، با انرژی تمام ظاهر شد و به نمادی از جوانان نسل خودش و البته آنها که تقریبا سنی از او کمتر داشتند تبدیل شد.

هم همسر، هم رفیق

آتنه فقیه‌نصیری، نقش لیلی، همسر فرید جینگلبرد را بازی می‌کرد و غیر از همسر، رفیق او هم بود. عروس خانه سبز با مادرشوهرش و مادربزرگ همسرش رابطه‌ا‌ی صمیمانه و موضعی برابر داشت و این اتفاقا از جذابیت‌های طبقه متوسط شهری در آن دوران به‌حساب می‌آمد که شکلی مدرن پیدا کرده بود و بعضی از عادت‌های غلط سنتی را کم‌کم کنار می‌گذاشت. ماندگارترین بازی فقیه‌نصیری در مجموعه خانه سبز به قسمتی بر می‌گشت که به او و همسرش ۱۰۰میلیون تومان واگذار می‌شد به شرط اینکه بتوانند آن را یک‌روزه خرج کنند و کسی که در انتها توانست سرانجام شوم چنین وضعی را بفهمد، لیلی بود.

کودک طلاق و پذیرش نرم واقعیات

آرش نادری بازیگری که در پنج‌سالگی برای نقش علی در سریال خانه سبز انتخاب شد و با وجود سن بسیار پایینش همه را متعجب کرده بود که چطور می‌تواند دیالوگ‌های به این سختی را تا آن حد روان بیان کند، سه سال بعد در سریال «کاشانه» به کارگردانی قاسم جعفری بازی کرد و بعد از آن نه تنها از بازیگری دور شد، بلکه کاملا غیبش زد و هیچ‌کس خبری از او ندارد. علی یک کودک طلاق است که با مادرش و در کنار خانواده مادری زندگی می‌کند و در بخش‌های آخر مجموعه طعم زندگی با ناپدری را هم می‌چشد. البته این تجربیات در زندگی او به شکلی نرم و قابل‌پذیرش اتفاق می‌افتند.

شکست‌خورده اما همچنان امیدوار

نرگس باید در این خانه سبز قرار می‌گرفت تا فقط کسانی که در زندگی‌شان هیچ شکستی نخورده‌اند، آنهایی نباشند که می‌توانند با خانه سبز همذات‌پنداری کنند. نرگس خواهر رضاست و از همسرش که نقش او را فرخ‌نعمتی بازی می‌کند و تنها در چند قسمت به صورت میهمان حضور داشت، جدا شده است. در اواخر مجموعه، او با معلم مدرسه علی، با بازی اسماعیل محرابی، ازدواج می‌کند. البته در این میان ماجرای خواستگارهای نرگس هم بخش‌هایی از مجموعه خانه سبز را تشکیل می‌دادند. اکرم محمدی قبل از خانه سبز هم چندین بازی در سینما و تلویزیون انجام داده بود که شاخص‌ترین آنها حضور در فیلم «مادر» به کارگردانی علی حاتمی بود.

معلم، رفیق و مظهر امید مجدد

اســــماعیل محرابــــی، بازیگر مجموعه‌های تاریخی بزرگی مثل «سربداران» و «هزاردستان»، درست بعد از بازی در مجموعه تاریخی «تنهاترین سردار»، در بخش‌های پایانی خانه سبز به این جمع پیوست. او در اوایل دهه ۷۰ با بازی در مجموعه پلیسی «مزد ترس» که بسیار پرمخاطب بود، چهره محبوبی پیدا کرد؛ اما خانه سبز چندان فرصتی برای نمایش توانایی‌های این بازیگر نشد. البته شخصیت معلم و ناپدری علی کوچولو بدون اینکه فرصت چندانی برای بروز و ظهور پیدا کند، به لحاظ وجودی، نمادی از یک امید مجدد بود. این شخصیت تازه داشت جا می‌افتاد که مجموعه تمام شد اما در آخرین قسمت از سریال، کسی که فهمید رضا باید فریاد بزند تا دق نکند، همو بود.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰