مروری بر عاشوراشناسی ‌علامه مصباح یزدی در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با فرزندش، علی مصباح یزدی(بخش دوم)
ما در یک جهانی زندگی می‌کنیم که از همه جهت به وسیله دشمنان احاطه شده‌ایم و آنها علنا از ابزارهای مختلف اعم از سخت و نرم استفاده می‌کنند تا با اسلام مبارزه کنند، آنها علیه حکومت اسلامی و علیه فکر مردم و ایمان آنها توطئه می‌کنند و یک دستگاه عظیم شبهه‌پراکنی و انحراف در جهان ایجاد می‌کنند و عزم این را دارند که مسلمانان را از ایمان خود تهی کنند.
  • ۱۴۰۰-۰۶-۱۵ - ۰۲:۰۶
  • 00
مروری بر عاشوراشناسی ‌علامه مصباح یزدی در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با فرزندش، علی مصباح یزدی(بخش دوم)
اصلاح یعنی احیای روح حماسی و آگاهی اجتماعی
اصلاح یعنی احیای روح حماسی و آگاهی اجتماعی

عباس بنشاسته، روزنامه‌نگار: در بخش قبلی گفت‌وگوی «فرهیختگان» با علی مصباح‌یزدی درباره عاشوراشناسی علامه مصباح‌یزدی، با نگاهی به 3 کتاب «در پرتو آذرخش»، «آذرخش کربلا» و «آذرخش دیگر از آسمان کربلا» وجوه تمایز تحلیل آیت‌الله مصباح از عاشورا با دیگر متفکران مورد اشاره قرار گرفت. علی مصباح یزدی ضمن ارائه تقریری از نگاه آیت‌الله مصباح به عاشورا بر این نکته اذعان داشت که ایشان از رهگذر تحلیل عاشورا به دنبال اصلاح اجتماعی است. با توجه به این نکته در قسمت دوم از این گفت‌وگو بر این نکته تاکید داشیم که طرحی که آیت‌الله مصباح با استفاده از عاشورا، برای امروز ما ارائه می‌کند چیست؟ علی مصباح یزدی معتقد است باید با سیره ائمه(ع) و با تحلیل آن سیره بتوانیم شرایط امروز خود را تطبیق دهیم و بفهمیم وظیفه ما در زمینه‌های مختلف چیست. وی انگیزه‌های الهی را لازمه این امر برمی‌شمارد و ادامه می‌دهد بسیاری از کسانی که در مقابل سیدالشهدا(ع) ایستادند و آن فاجعه عظیم را به بار آوردند، کسانی بودند که می‌دانستند حضرت بر حق است، در معرفت سیدالشهدا(ع) شکی نداشتند ولی عدم خودسازی و انگیزه‌های شیطانی و ترس و حسد و طمع و... باعث شد در مقابل حضرت بایستند. بخش دوم گفت‌وگوی «فرهیختگان» با علی مصباح‌یزدی را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

در قسمت قبل به توصیف و تبیین آیت‌الله مصباح نسبت به واقعه عاشورا اشاره داشتید؛ بحث عاشورا در نگاه آقای مصباح چگونه ادامه پیدا می‌کند و ایشان چه مولفه‌های دیگری را نیز در بحث دخیل می‌کنند؟

من تا اینجا پیش آمدم که برای تحلیل وقایع عاشورا آیت‌الله مصباح به‌عنوان یک فیلسوف اجتماعی ابتدا سعی می‌کنند حادثه را توصیف کنند و بعد سعی می‌کنند آن را تبیین و علت‌یابی کنند، یعنی چه شد که کار به اینجا رسید، عوامل زمینه‌ای و اجتماعی چه بود، سیدالشهدا(ع) چه دلایلی داشت، راه‌های دیگری که وجود داشت چه بود، چرا حضرت این راه را انتخاب کرد؟ آقای مصباح این مسائل را سعی دارند با تبیین و تحلیل علل و دلایل رفتار سیدالشهدا(ع) را باز کرده و تبیین کنند.

کار دیگری که ایشان انجام می‌دهند تفسیر گفتار و رفتار آن حضرت در پرتو منابع اصیل اسلامی است. به این معنا که ایشان سعی می‌کنند فرمایشات امام و همین‌طور رفتاری که آن حضرت در شرایط مختلف نسبت به افراد مختلف دارند را معنایابی کنند. به این می‌پردازند که معنای فلان فرمایش حضرت چه بود و سابقه آن و باطن این فرمایش و لایه‌های زیرین معرفتی آن چیست و دلایل این فرمایش از کتاب و سنت و از سیره پیامبر چه بوده است؟ ایشان به این وسیله سعی می‌کنند حوادث و اتفاقات را تفسیر و معنا کنند و معنا و جایگاه آنها را بین سایر حوادثی که در قبل و بعد اتفاق افتاده مشخص کنند.

بعد از این مرحله به این می‌رسیم که ارزیابی کنیم آیا این حرکتی که برای رسیدن به آن هدف انجام شد موفق بود یا خیر. چرا حضرت کار درستی انجام داد که این‌گونه حرکت کرد؟ یعنی باید هم این رفتار را نسبت به اهدافی که داشت، بسنجیم که آیا این اهداف تحقق یافت یا خیر؟ و همچنین نسبت به پیامدها و آن چه بعد از این حرکت در جامعه تحقق یافته بسنجیم و تا امروز ببینیم آیا این پیامدها مثبت بوده یا منفی و یک ارزیابی از این کار داشته باشیم. این کار هم در فرمایشات آیت‌الله مصباح به وفور یافت می‌شود که سعی دارند نشان دهند بلافاصله بعد از عاشورا چه اتفاقاتی افتاد، اتفاقاتی که برای خانواده حضرت و اسرایی که به کوفه و شام برده شدند و تاثیراتی که این حرکت در حرکت توابین گذاشت چه بود؟ این حرکت در جامعه اسلامی روح حماسی و آگاهی اجتماعی و عمومی را نسبت به اهمیت دفاع از اسلام و ظلم بنی‌امیه و انحرافی که آنها در اسلام ایجاد کردند، به وجود آورد و اسلام را از آن خطری که لب پرتگاه قرار داشت و می‌رفت که در اثر آن تبلیغات و آن انحرافاتی که به وجود آمده بود اسلام کاملا دگرگون شود و چهره اسلام کاملا تغییر کند و اهداف اسلام کاملا از بین برود، نجات داد.

همین‌طور ایشان سعی می‌کنند تاثیراتی که عاشورا در طول 1400 سال در جامعه اسلامی و در جوامع بشری در بعد هدایت و در حرکت‌های اجتماعی در مسیر سعادت بشر و در تشکیل حکومت اسلامی و به‌خصوص در ایران و در انقلاب اسلامی و حرکت‌های اصلاحی که در این زمینه ایجاد کرد، نشان دهند و در این ارزیابی به مخاطب نشان دهند چگونه این حرکت علی‌رغم اینکه یک شکست ظاهری فوری را به ذهن متبادر می‌کرد ولی یک حرکت عمیق سیاسی، فکری، اجتماعی را در طول تاریخ برای کل بشریت رقم زد.

بحثی که تا اینجا مطرح شد مراحلی بود که صرفا در تحلیل، تبیین و توصیف و تفسیر آن واقعه عظیم قابل‌انجام بود؛ ولی رسالتی که آیت‌الله مصباح برای عالمان شیعه قائل هستند به اینجا ختم نمی‌شود. ایشان معتقدند یک عالم مسلمان و شیعی به‌طور خاص یک فیلسوف اجتماعی نیست و صرف اینکه یک کار فیلسوفانه انجام دهد وظیفه وی تمام نمی‌شود. بلکه تازه این اول کار است. بعد از اینکه ما فهمیدیم چه اتفاقی افتاده است و علل و دلایل آن چه بوده و نتایج چه بوده و ارزیابی ما این شد که این کار درستی بوده اول راه است و پس از آن باید بفهمیم امروز در جامعه جهانی، کجای واقعه قرار داریم و چه باید کنیم.

تقریری که شما داشتید بیشتر روی روش‌شناسی آقای مصباح تکیه داشت. شما سعی کردید بیشتر روشی که آقای مصباح به‌کار گرفته را تبیین کنید. بحث این است ایشان با این تبیینی که داشتند چه طرحی را برای امروز ما ارائه کردند. می‌خواهم قدری بحث عینی‌تر و جزئی‌تر شود. از این حیث می‌خواستم بپرسم طرح آقای مصباح با توجه تقریری که از واقعه عاشورا داشتند برای امروز ما چیست؟

این همان نکته‌ای است که بنده نیز می‌خواستم بدان اشاره کنم. در میان فرمایشات آیت‌الله مصباح هم همین نکته پررنگ است و همان‌طور که بیان کردم ایشان همه این فعالیت‌های فکری و علمی را مقدمه‌ای می‌دانند برای اینکه ما امروز چه وظیفه‌ای داریم و باید چه کنیم. اینها همه چراغ هدایتی برای ماست که امروز براساس هدایت‌هایی که از این سیره و سنت ائمه(ع) به دست می‌آوریم، باید حرکت خود را آغاز کنیم. اولین گام این است که ببینیم شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهان امروز چگونه است. در یک نگاه عام‌تر باید کل شرایط جهانی را بتوانیم تحلیل کنیم تا بتوانیم درست وظیفه خود و خطی که باید سیر کنیم را تشخیص دهیم و بتوانیم تصمیم بگیریم و برنامه‌ای برای عمل داشته باشیم. آیت‌الله مصباح با تحلیلی که از شرایط جامعه زمان سیدالشهداء(ع) دارند و تحلیل اینکه چه عواملی سیدالشهداء(ع) را به این حرکت سوق داد، سعی می‌کنند آنها را مبنای تحلیل شرایط عصر حاضر جامعه قرار دهند. لذا ایشان بحث معرفتی را مبنا قرار می‌دهند که جامعه زمان سیدالشهداء(ع) دچار یک انحرافات فکری شده بود و از معارف حقیقی اسلام دور افتاده بود و دست مردم از بسیاری از معارف الهی کوتاه شده و فاصله‌ای بین آنها و منابع اصیل اسلامی افتاده بود. علاوه‌بر آن بنی‌امیه سعی کرده بود انحرافات عظیمی را در فکر مردم و شناخت آنها از معارف الهی به وجود بیاورد، لذا ایشان این موارد را یکی از شاخصه‌ها قرار می‌دهند. ایشان بحث می‌کنند که امروز در جامعه ما شرایط چگونه است. در جامعه اسلامی و در جوامع اسلامی پیرامون ما و در کل جهان بشری امروز معارف اسلامی در چه سطحی است؟ چه عواملی امروز وجود دارد که مانع معرفت صحیح به این معارف می‌شود و احیانا دشمنان امروز برای ایجاد انحرافات فکری چه شگردهایی را به‌کار می‌برد؟ ما در مقابل اینها چه وظایفی داریم؟ ما به‌عنوان افراد و به‌عنوان جامعه و به‌عنوان حکومت چه وظایفی داریم؟ حکومت اسلامی برای رفع این موانع و مبارزه با انحرافات چه وظیفه‌ای دارد و خواص و عالمان و دانشمندان چه وظایفی دارند، مردم عادی چه وظایفی دارند؟ اگر ما نسبت خود را با آن شرایطی که در جامعه و در جامعه جهانی امروز حاکم است درست بشناسیم و درست تعریف کنیم و آن را با شرایطی که در زمان سیدالشهداء(ع) وجود داشت، مقایسه کنیم آن زمان می‌توانیم راه خود را پیدا کنیم و آن مسیر را مطابق با شرایط و امکانات امروز طی کنیم.

مثلا یکی از نکاتی که خیلی در حرکت سیدالشهداء(ع) برجسته است بحث امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است. ما طبق فقه شیعه می‌دانیم امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد و در یک معنای عامی حتی آموزش معارف دینی، آموزش احکام اسلامی هم مشمول امر به معروف و نهی از منکر می‌شود. بالابردن آگاهی‌های عمومی مردم و حتی مقدم بر آن بالابردن سطح پژوهش‌ها و تحقیقات اسلامی در زمینه معارف و احکام اسلامی یکی از وظایفی است که در هر جامعه اسلامی برعهده طبقات مختلف مردم است. پس این یک راه‌حل است که هم حکومت و هم مردم هر یک به فراخور امکانات و وظایفی که دارند، برای ادامه و پیروی از آن مسیری که سیدالشهداء(ع) تعیین فرمود، در مسیر آموزش و آگاهی‌بخشی به مردم در زمینه معارف و احکام اسلامی تلاش کنند.

مساله بعدی این است که صرف آموزش کافی نیست. ما در یک جهانی زندگی می‌کنیم که از همه جهت به وسیله دشمنان احاطه شده‌ایم و آنها علنا از ابزارهای مختلف اعم از سخت و نرم استفاده می‌کنند تا با اسلام مبارزه کنند، آنها علیه حکومت اسلامی و علیه فکر مردم و ایمان آنها توطئه می‌کنند و یک دستگاه عظیم شبهه‌پراکنی و انحراف در جهان ایجاد می‌کنند و عزم این را دارند که مسلمانان را از ایمان خود تهی کنند. به دلیل اینکه امروز فهمیده‌اند ایمان اسلامی چه نقش پررنگی در جلوگیری از مطامع آنها دارد. سیدالشهداء(ع) به ما فهماند که فقط کافی نیست برای مردم درس بگوییم و موعظه کنیم، بلکه باید با موانع رشد انسان‌ها و سعادت انسان‌ها مبارزه کرد. این مبارزه از رای ندادن به یزید، از عدم‌بیعت با یزید شروع می‌شود تا هجرت، تا اقدام برای تشکیل حکومت، تا مبارزه رودررو و خونین با دشمنی که مانع هدایت بشر است.

بنابراین ما امروز در جامعه جهانی در هر جایی و در هر جبهه‌ای متناسب با شرایط و متناسب با دشمنی که در روبه‌روی ماست یک وظیفه‌ای داریم که باید متناسب با آن اقدام برای انجام وظیفه کنیم. مساله این است که در عصر حاضر ما برای رفتارهای اجتماعی خود نیازمند حجت هستیم و برای اینکه بدانیم خداوند از ما در این لحظه چه می‌خواهد و وظیفه ما در شرایط مختلف چیست باید با سیره ائمه(ع) و با تحلیل آن سیره بتوانیم شرایط امروز خود را تطبیق دهیم و بفهمیم طبق آن وظیفه ما در زمینه‌های مختلف چیست. یعنی به‌گونه‌ای باشد که براساس فهم روشمند متخصصانه‌ای که از سیره آن بزرگواران پیدا می‌کنیم بتوانیم به این اطمینان برسیم که حضرت اگر اینجا حضور داشت چه می‌کرد و از ما چه انتظاری داشت؟ نکته بعدی این است که باید با‌ انگیزه الهی وارد شویم. انگیزه‌ها نقش بسیار پررنگی دارند، بسیاری از کسانی که در مقابل سیدالشهداء(ع) ایستادند و آن فاجعه عظیم را به بار آوردند، کسانی بودند که می‌دانستند حضرت بر حق است، در معرفت سیدالشهداء(ع) شکی نداشتند ولی عدم‌خودسازی و‌ انگیزه‌های شیطانی و ترس و حسد و طمع و... باعث شد در مقابل حضرت بایستند لذا این مساله هم بسیار مهم است که یکی از وظایف افراد در هر سطحی که حضور دارند، به هر اندازه که تاثیرگذاری روی دیگر افراد دارند مساله تهذیب‌نفس، خودسازی و مبارزه با رذایل اخلاقی است که خلأ همین‌ها می‌تواند تمام معرفت‌های بشر را زیرپا بگذارد و بشر را به سقوطی بکشاند که قابل‌جبران نباشد و یک خسارت‌های عظیمی را مثل خسارتی که در روز عاشورا به بشریت وارد شد به بار بیاورد. لذا این هم یک بعد مساله است که آیت‌الله مصباح بدان تاکید کردند. ایشان بر خودسازی، تهذیب نفس، اصلاح‌ انگیزه‌ها به سمت‌ انگیزه‌های الهی و اخلاق تاکید داشتند.

گاهی در این سال‌های گذشته بیان شده قیام سیدالشهدا یک انقلاب نبوده است و حضرت از آن شرایطی که حاکمیت برای ایشان ایجاد کرده بود به نوعی فرار کردند و به کوفه رفتند. گاهی برای این منظور به آن روایت «انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی» هم استناد می‌شود، می‌خواستم بدانم پاسخی از بحث‌ها و بیانات آقای مصباح می‌توان به اینگونه شبهات مطرح کرد؟

اگر منظور از انقلاب و اصلاح و در مقابل هم قرار دادن این دو با هم اشاره به اصطلاح رایجی باشد که در علوم سیاسی امروز مطرح است، که معمولا اصلاح را به‌عنوان ترجمه رفرم به کار می‌برند و منظور از آن تغییرات تدریجی و گام به گام و آهسته در برخی رویه‌های اجتماعی و سیاسی است و در مقابل، انقلاب را برای تغییرات ناگهانی و با دامنه وسیع‌تر که شامل ارکان حکومت می‌شود به‌کار می‌برند، این یک اصطلاحی است که در علوم سیاسی جعل شده و با فرمایشات حضرت یا بقیه فرمایشات ائمه(ع) انطباق ندارد. اگر بخواهیم روی این الفاظ تکیه کنیم یک نوع انحراف معنایی به وجود می‌آید، این یک مغالطه است. چون در زمان آن حضرت این الفاظ با این معانی وجود نداشته و به این معانی به‌کار برده نمی‌شده، بلکه باید مولفه‌های انقلاب و مولفه‌های اصلاح را استخراج کنیم و ببینیم کدام یک در آن حرکت یا در فرمایش حضرات معصومین(ع) وجود دارد. لذا تکیه روی الفاظی که در فرمایشات حضرت به‌کار رفته نمی‌تواند اینجا کمک کند بلکه گاهی مواقع باعث کج‌فهمی هم می‌شود. اصلاحی که حضرت در فرمایشات خود بیان کرده‌اند را نمی‌توان در مقابل انقلاب قرار داد. این روش درستی برای فهم فرمایشات ائمه نیست. ولیکن بدون‌شک طبق همین فرمایش حضرت هدف اصلی حضرت اصلاح بوده است، اصلاح به معنای تصحیح انحراف و کجی است که برگرداندن به مسیر اصلی و شکل واقعی است.

این بیان آقای مصباح است؟

ایشان در همین کتاب آذرخشی دیگر از آسمان کربلا بحثی مستوفی درباره اینکه هدف اصلی حضرت اصلاح بود، بیان می‌کنند. آنجا تفاوت معنای رایج با آنچه در فرمایش حضرت وجود دارد را بیان می‌کنند.

تعبیر ایشان این است: «مفهوم اصلاح که امروزه به‌کار می‌بریم ویژگی خاصی در اصطلاحات سیاسی پیدا کرده و معادل «رفرم» و درمقابل انقلاب به‌کار می‌رود. می‌گویند تغییراتی که در جامعه ایجاد می‌شود گاه تدریجی است و آرام‌آرام با آهنگ کند انجام می‌گیرد که در این صورت به آن رفرم می‌گویند؛ و کسانی را که درصدد چنین تغییراتی در جامعه برمی‌آیند «اصلاح‌طلب» می‌نامند و معادل خارجی آن رفرمیست است. درمقابل، کسانی که می‌خواهند دفعتا اوضاع را عوض کنند انقلابیون هستند. انقلاب به معنای تغییر اجتماعی ناگهانی، تند و با سرعت است که گاهی احیانا همراه با خشونت است، مانند انقلاب اسلامی ایران. این اصطلاح اصلاح به‌عنوان اصطلاح سیاسی و درمقابل انقلاب معنای اخصی برای اصلاح است که... اصطلاح دینی و مذهبی نیست... و در قرآن و روایات به این معنای خاص به‌کار نرفته است. در جایی که سیدالشهداء(ع) می‌فرماید «خرجت لطلب الاصلاح فی‌امة جدّی» این معنای خاص را منظور نکرده‌اند. حرکتی که ایشان انجام دادند یک حرکت تدریجی، آرام و بی‌خشونت نبود؛ جنگ بود و کشته‌شدن و فدا کردن ده‌ها انسان شریف در راه آن هدف.» بعد می‌فرمایند: «منظور ما هرگونه مبارزه با فساد و رفع مفاسد است؛ خواه به‌صورت تدریجی باشد و خواه به صورت دفعی و انقلابی.» ایشان به فرمایش حضرت آقا استناد می‌کنند که می‌فرمایند «خود انقلاب اسلامی ایران بزرگ‌ترین اصلاح بود»، که می‌گویند به اصطلاح سیاسی امروز انقلاب اسلامی اصلاح نبود بلکه انقلاب بود.

به نظر می‌رسد از یک‌سو می‌توان گفت نگاه آیت‌الله مصباح به عاشورا یک نگاه جامعی است و همه ابعاد آن را در نظر می‌گیرند، هم بعد معرفتی و هم بعد عاطفی و هم بعد الگو بودن برای جامعه امروز را در نظر می‌گیرند. از سوی دیگر هم می‌توان گفت آن نقطه کانونی و اصلی توجه آیت‌الله مصباح به مساله عاشورا این است که عاشورا الگوست و ما باید آن الگو را پیش‌روی خود بگذاریم و وظایف خود و رفتار خود را از آن الگو تشخیص دهیم و دنبال کنیم.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰