حنانه جانمحمدی: حسینیه داود العاشور استان بصره این روزها مهمان مداحان ایرانی است. پوشش زنده این مراسم و بازنشر کلیپهایی از آن در فضای مجازی نشان از استقبال عمومی از این اتفاق تاریخی دارد. مداحی عربی میثم مطیعی، محمود کریمی و مجید بنیفاطمه در این حسینیه در فضای مجازی با واکنشهای خوبی همراه بوده است. مداحان فارسی زبانی که اینبار به زبان عربی برای عراقیها روضه میخوانند. عراقیها به سبک خودشان و با نظمی وصف ناشدنی بر سینه میکوبند و تحت لوای محبت حسین(ع) قلب عاشقانش بههم گره میخورد. خاصیت این روزها این است که با دیدن بیرق و پرچمی که از پنجره همسایه آویزان است یا به سردر مغازه برخی از اهالی محل وصل شده، یاد حسین برای همه ما زنده میشود.
یکی از همین موارد را هرساله در پیادهروی اربعین میبینیم و اتفاقاتی که در آنجا میافتد. در این گزارش به سراغ نمونههایی رفتیم که جنسش شبیه این مداحی ایرانیها برای عراقیهاست. جنسی از عرض ارادت در زبانی مشترک بین عاشقان سیدالشهدا(ع). چند نمونه از این جمعشدنها را در این گزارش آوردهایم که در این سالها دیدهایم.
از آمریکا تا کربلا زیر پرچم حسین(ع)
از آمریکا آمده بودند، گروهشان 5 نفره بود و برایشان مهم بود که به همه این موضوع را اعلام کنند. یک نفرشان تازه مسلمان شده بود و سعی کرده بود عربی را یاد بگیرد و با همین عربی یاد گرفتن قطعه شعری را سروده بودند و در مسیر پیادهروی آن را به زبان عربی میخواندند. البته گاهی هم کلماتی را اشتباه تلفظ میکردند که با تذکر کسانی که در مسیر بودند، تلفظ را درست میکردند.
اسم گروهشان را عاشقان حسین گذاشته بودند و میخواستند برای همیشه در عراق بمانند و در همانجا هم کار پیدا کنند. برایشان مهم بود که به حرم حسین نزدیک باشند. از این مثالها در پیادهروی اربعین زیاد است، اما نکتهای که این گروه داشتند این بود که تمام تلاششان را میکردند که با زبان عربی صحبت کنند تا اطرافیان حرفشان را متوجه شوند و بتوانند به حرف مشترک برسند. به گفته خودشان برای حسین و زیر پرچم حسین حاضر بودند، برایش جان بدهند.
پیادهروی اربعین و فراموشنشدنیها
دهه نود راه و رسم عزاداری اربعین برای ایرانیها شکل دیگری به خود گرفته است. چند سالی میشود که واژه اربعین برایمان تغییر معنا داده است. درست در همان روزهای ابتدایی ماه محرم به فکر پیادهروی اربعین هستیم و برنامههایمان را طوری تنظیم میکنیم که از سر حادثه از قافله جا نمانیم. در این مسیر دیگر مهم نیست که ایرانی هستی یا عراقی. ترک یا کرد. اروپایی یا آسیایی. همین که از اولین عمود طریق کربلا عبور کردی همه را یکسان میبینی. جماعتی را خواهید دید که با چهرههای گوناگون و رنگهای متفاوت زبان واحدی برای صحبت کردن با هم نداشتند اما مسیرشان یکی بود و آن هم پیادهروی نجف تا کربلا.
مختاری که برای همه است
اگر به راهپیمایی اربعین رفته باشید تمثال مختار ثقفی در تمامی موکبهای عراقی یا به ستونی چسبانده شده یا از جایی آویزان است. عراقیها شیفته این سریال هستند و همین راهی برای پیوند دو کشور همسایه است. سریال مختار به کارگردانی داود میرباقری علاوهبر اینکه مهمترین و بیشک بیرقیبترین اثر هنری عاشورایی کشورمان است، جای خوبی در بین عراقیها دارد. دیگر سریالی که گوی سبقت را از دیگر سریالهای فارسیزبان در بین عراقیها ربوده، یوسف پیامبر است. تمثالهای حضرت یوسف را هم در گوشه و کنار جاده جا خوش کرده است. حافظه مشترک زائران اربعین حتما به یاد دارد که موسیقی این دو سریال در قدمبهقدم راه شنیده میشد و جزء لاینفک پذیرایی عراقیها بود. آثار بصری که هدیهای بهرسم دوستی از سوی ایرانیان به عراقیهاست و توانسته ریشه این دوستی را عمیقتر از پیش کند.
کتابها و راهی برای رسیدن به حسین (ع)
نویسندگان زیادی در قالب سفرنامه به شرح خاطراتی که در روزهای راهپیمایی اربعین برایشان افتاده، پرداختهاند که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم. ستون 1453 یکی از کتابهایی است که در قالب سفرنامه به موضوع اربعین اشاره کرده است. این کتاب به قلم مسلم ناصری، روایتی از گذشته به حال و از واقعیت تا خیال در بستر پیادهروی اربعین است که با استقبال گسترده اهالی کتاب مواجه شد. نام این کتاب برگرفته از آخرین ستون از ستونهای مسیر پیادهروی نجف تا کربلاست که منتهی به حرم سیدالشهدا(ع) میشود. براین اساس حتی نام کتاب نیز چیزی میان واقعیت و خیال است، چراکه اساسا چنین ستونی وجود خارجی ندارد و اشارهای است به خود بارگاه حضرت اباعبدالله(ع).
«به سفارش مادرم: بیستوچند روایت از مأموریتی خانوادگی در عراق» نوشته سیداحسان حسینینسب، مجموعه روایتهایی از عراق در ایام اربعین است. در بخشی از این کتاب آمده است: «در این سالها، مادرم از بین سفرهایی که نمیتوانست برود، بیشتر از همه سفر به عراق در ایام اربعین را دوست داشت. مادرم زن بااعتقادی است. درست همانقدر که من بیاعتقادم. مادرم دوست داشت به عراق سفر کند و در هنگامه پیادهروی آدمها حضور داشته باشد و بخشی از تاریخی باشد که این سالها درحال رقم خوردن است.»
کتاب «عمود ۱۴۰۰» سفرنامهای است از نجف تا کربلا به روایت علیاکبر والایی. در قسمتی از این کتاب هم آمده: «تا نیمههای شب، فرصت دارم به بینالحرمین بروم. اما در آغاز شب و در دل تاریکی، گذر در بافت سنتی محلههای شهر کربلا، برایم تازگیهایی دارد که حس نوستالوژیک دیرآشنایی را در ذهنم زنده میکند. پس از صرف غذای نذری، تا ساعتی در کوچه پسکوچههای محله قدم میزنم و به اهالیاش مینگرم که فکر و خیال را میبرد به هزاره تاریخ، به دورتر و دورتر؛ به مردمان عصر صدر اسلام. این خانههای کاهگلی با درهای چوبین و کوبههای فلزیاش برای دقالباب، کورسوی نور درون خانههایش، با حزنی که هوای محله را آغشته است، انگار علی را کم دارد.»
سال 97، یکی از نهادهای فرهنگی تصمیم گرفت بهجای چاپ زیارتنامه، کتابهایی که درمورد امام حسین(ع) و حادثه کربلا نوشته شده را به زبان انگلیسی و عربی منتشر کند، کاری که باعث شد تا زائران بسیاری که از کشورهای مختلف به عراق میآیند، جذب این کتابها شوند و با خودشان آنها را ببرند.
تئاتر در مسیر کربلا
هنرمندان ایرانی همراه با دیگر اقشار ارادت خود را به راهپیمایی اربعین اعلام کردهاند. برخی از آنها با اجرای تئاتر و تعزیه سعی در انجام رسالتشان داشتند. زندهیاد علی سلیمانی که بهتازگی بهدلیل بیماری منحوس کرونا از میانمان رفت، یکی از همین هنرمندان بود. مطمئنا روایت دلدادگی او را بارها از وسایل ارتباط جمعی شنیده و دنبال کردهایم. همچنین مراکز مهنا و ماوا از زیرمجموعههای سازمان هنری رسانهای اوج همهساله به برپایی نمایشهایی مانند فصل شیدایی، النجم الثاقب، نفس المهموم، حب الحسین یجمعنا و... پرداختهاند. «نفس المهموم» داستان بازگشت کاروان اسرا به کربلا و روضهخوانی بر پیکر شهدای عاشورا است که نقطه اوج آن نمایش مقتل و روضه اباعبدالله است که در اربعین سال 98 به اجرا درآمد. پروژه نمایشی-موسیقایی «حب الحسین یجمعنا» نیز در همان سال بهصورت ترکیبی از اجرای سرودهای متصل بههم بههمراه هنرهای نمایشی و جذابیتهای بصری روی صحنه میرفت.