حمیدرضا ندیری: سال 2020 بود که استودیو Production I.G با انتشار تریلری از یک انیمه، توجه طرفداران داستانهای جنایی و معمایی، مخصوصا طرفداران داستانهای سر آرتور کانن دویل را به خود جلب کرد. عنوان این انیمه چیزی نبود جز موریارتی وطنپرست. موریارتی وطنپرست، نام یک مجموعه داستان مصور ژاپنی(مانگا) به نویسندگی ریسوکه تاکئوچی و تصویرگری هیکارو میوشی است. پخش مجموعه تلویزیونی انیمه این مانگا، که استودیو Production I. G ساخت آن را برعهده داشت، از اکتبر 2020 تا ژوئن 2021 یعنی همین امسال در دو فصل به طول انجامید و جالب است بدانیم هر قسمت از آن را یک نفر کارگردانی کرد. این داستان، اقتباسی بر پایه داستان معروف شرلوک هلمز به نویسندگی سر آرتور کانن دویل است؛ اما با تفاوتها و تغییراتی فاحش در داستان اصلی. تفاوتهایی که هم از لحاظ طرح داستانی جالب و جذاب هستند و هم از لحاظ محتوایی بسیار جای تامل دارند.
طرح داستانی این مجموعه را به جرات میتوان یک طرح شگفتیآور نامید و شگفتی آن چیزی جز ضدکلیشه بودن آن نیست؛ اما در موفقیت آن شک و تردیدهایی وجود دارد. ما همیشه در اقتباسهای مختلف عادت داریم شرلوک هلمز را شخصیت اول داستان ببینیم و درنهایت نیز، موریارتی را بزرگترین و خطرناکترین دشمن شرلوک هلمز به ما معرفی میکنند. این کلیشه چیز اشتباه یا نادرستی نیست و براساس وفاداری به داستان اصلی نوشته و پرداخته میشود. اما اکنون، داستانی را تصور کنید که در آن، موریارتی دیگر شخصیت شروری نیست. یا بهتر بگوییم، این داستان، از آن نوع داستانهایی است که شخصیت منفی را تبدیل به ناجی دنیا میکند. برای مثال شخصیتهایی همچون شخصیت منفیهای دی سی نظیر هارلی کوئین و دیگران که در نقش ناجی دنیا ظاهر میشوند. طبیعتا پرداختن به چنین طرحهای داستانی، چالشهای خاص خود را دارد و نمیتوان گفت نویسنده داستان موریارتی وطنپرست به خوبی از پس آن برآمده است یا خیر. در این داستان، موریارتی در هیبت شخصیتی با اهداف متعالی، نظیر ایجاد عدالت و برابری در جامعه اما با روشهایی نادرست و شرورانه ظاهر میشود. شرلوک هلمز نیز مثل همیشه است اما اینبار چالشی برای این شخصیت وجود دارد و آن چالش این است که اگرچه با اهداف موریارتی که چیزهای خوبی هم هستند موافق است، اما با روشهای رسیدن به این اهداف مشکل دارد. در واقع میتوان اینطور گفت درگیری جزئی این دو شخصیت، بر سر روشهای رسیدن به هدف است و مساله داستان این است که آیا «هدف وسیله را توجیه میکند یا خیر؟». منطق حکم میکند هدف وسیله را توجیه نمیکند. چهبسا این وسیله باعث نابودی دیگران در مسیر رسیدن به اهداف خودخواهانه شود. معمولا در این انیمهها و داستانهایی که شخصیت منفی داستان، وجهههای مثبتی به خود میگیرد و در نقش ناجی جامعه ایفای نقش میکند، یک توجیه بزرگ برای این مساله به کار میرود. این توجیه به ما میگوید زمانی که در جامعه، راه قانونی و مثبتی مثلا برای رسیدن به عدالت و برابری نیست، پس مجبور هستیم تا از راههای نادرست و شرورانه استفاده کنیم. بحث و جدل در این رابطه که روشهای شرورانه شخصیتهای منفی درست است یا خیر (که طبیعتا نادرست است) از حوصله این متن خارج است و نظر نویسنده مانگا و انیمه را هم نمیتوان تغییر داد. نویسنده بنا داشته دنیایی را تصور کند که در آن راهی جز راههای شرورانه موریارتی وجود ندارد و جز با این راهها، نمیتوان به عدالت و برابری یا هر هدف متعالی دیگری در جامعه رسید.
گذشته از بحث راجعبه محتوا، اما در فرم، مقداری تخیل و اغراق، چاشنی کار شده که برای داستانی نظیر داستان شرلوک هلمز آنچنان پسندیده نیست. البته ما همیشه در اقتباسهای مختلف در سینمای زنده، شاهد به کار رفتن کمی تخیل برای جذاب کردن داستان و فروش بیشتر آن هستیم. اکثر شخصیتهای معروف داستان شرلوک هلمز در این انیمه حضور دارند و بیشتر تغییرات متوجه موریارتی و شرلوک هلمز بوده است. موریارتی در این داستان، صاحب گذشتهای دردناک شده که البته این گذشته روی آینده او نیز تاثیرگذار بوده است. اصلا به همین خاطر است که کودکی او را شاهد هستیم. نویسنده میخواهد به ما بگوید که کودکی چقدر در آینده اشخاص تاثیرگذار است. شرلوک هلمز تقریبا همان شخصیت قبلی را دارد با این تفاوت که به خاطر شرایط داستان، منفعلتر شده و تا حدودی، این حس را به مخاطب القا میکند که هیچ شانسی در مقابل موریارتی ندارد، بنابراین متواضعانه تسلیم موریارتی میشود. تسلیمناپذیری یکی از ویژگیهای بارز شرلوک هلمز در مقابل دشمنان و پروندههای جنایی بود که ما در آثار سینمای زنده هم شاهد آن هستیم که متاسفانه در این انیمه نادیده گرفته شده است.
در این مجموعه برای مقبولیت طرح داستانی، از تمهید فوقالعادهای بهره گرفته شده است. شاید بهتر باشد این تمهید را یک کلک زیرکانه از سوی نویسنده بنامیم. در سکانسی در قسمت آخر، زمانی که قضایا به اتمام میرسند، جان واتسون (راوی ماجراهای شرلوک هلمز) کتاب ماجراهای شرلوک هلمز را مینویسد. در گفتوگوهایی که شخصیتها با هم دارند، میبینیم جان واتسون به بقیه میگوید برای اینکه اهداف متعالی موریارتی عمومی نشوند و نقشههایش دچار خدشه و خلل نشوند، اصل ماجرا بین عدهای اندک بهطور محرمانه باقی خواهد ماند. من او را در داستانم کاملا شرور توصیف کردم و بقیه مردم با خواندن این کتاب، به نیت مثبت موریارتی پی نخواهند برد تا اهداف موریارتی به خوبی پیش بروند. نویسنده زیرک این داستان، با این دیالوگ و با این صحنه، رسما داستان اصلی آرتور کانن دویل را زیرسوال برده و با این تمهید، به داستان خود مقبولیتی کاذب اما گیرا داده است. یعنی غیرمستقیم به ما میگوید شاید داستانی که من نوشتهام، با نوشتههای آرتور کانن دویل متناقض باشد، اما من حقیقت را میگویم و داستانهای آرتور کانن دویل هستند که ماجرای حقیقی را از شما پنهان میکنند. این یکی از نقاط عطف داستان بود که مقبولیت را به خود پیشکش میکند و جذابیتی نسبی به داستان میدهد.
اقتباسهای دیگر از داستانهای سر آرتور کانن دویل
انیمــه پرونده Nº221 کابوکیچو
این انیمه اقتباس مستقیمی از داستان شرلوک هلمز است. تقریبا تمامی شخصیتهای داستان سر آرتور کانن دویل در این انیمه حضور دارند. داستان، از قرن 19 لندن به قرن 21 ژاپن منتقل شده است. وقایع داستان در منطقه کابوکیچو واقع در شینجووکو اتفاق میافتد. شرلوک هلمز در این داستان در برابر جک قصاب، یکی از شخصیتهای شرور و معروف داستانهای شرلوک هلمز قرار میگیرد. جالب اینجاست که این انیمه را نیز استودیو (Production I. G) یعنی همان استودیوی سازنده انیمه موریارتی وطنپرست ساخته است. اینطور که معلوم است این استودیو حساب ویژهای روی اقتباس از داستان معروفی همچون شرلوک هلمز باز کرده است و بعید نیست در آینده نیز شاهد نسخهای دیگر از انیمه شرلوک هلمز باشیم. این انیمه به کارگردانی یوشیمورا و نویسندگی تاکو کیشیموتو در سال 2019 در 24 قسمت به همراه 6 قسمت فرعی منتشر شد و پخش آن تا سال 2020 به طول انجامید. این انیمه بعد از پخش به نویسندگی کینو میزوکوشی در انتشارات مجله ماهانه گاردن (Monthly Comic Garden) به مانگا نیز برگردانده شد.
انیمه هلمز کیوتو(Holmes Of Kyoto)
این انیمه راجعبه پسری جوان به نام یاگاشیرا کیوتاکاست که در مغازه عتیقهفروشی خانوادگیاش مشغول کار است. او در مغازه با استفاده از قدرت استنتاجی خاصی که دارد، عتیقههای اصلی را از اجناس تقلبی تشخیص میدهد و همچنین در معماهایی علیرغم میل باطنی، به مردم کمک میکند. کیوتاکای جوان در کیوتو به دلیل قابلیتهای منحصربهفردش به هلمز معروف شده است ولی او بیشتر به تشخیص اجناس تقلبی از اصلی و پیدا کردن سازندگان عتیقههای تقلبی علاقه دارد تا حل معماهای نامربوط به بحث عتیقهها. دختری جوانتر نیز به نام آئویی بهعنوان دستیار او مشغول کار میشود که میتوان آن را بهمثابه جان واتسون برای شرلوک هلمز در نظر گرفت. این انیمه صرفا در ژانر کارآگاهی نیست و اقتباسی تقریبا مستقیم از داستان اصلی شرلوک هلمز است. هلمز کیوتو را میتوان داستانی موازی با داستان شرلوک هلمز قلمداد کرد. در انیمه قدرتهای استنتاجی کیوتاکا به شرلوک هلمز شباهت زیادی دارد. انیمه هلمز کیوتو اقتباسی از رمانی به همین نام و به نویسندگی مای موچیزوکی و تصویرگری شیزو یاماوچی است. این انیمه به سازندگی استودیو (Seven) و کارگردانی توکیهیرو ساساکی در سال 2018 و در 12 قسمت پخش شد.
شـــرلــوک هلمـــز قاعــــــدهای برای شکستن
شرلوک هولمز که شاید همه دنیا او را بشناسند و البته این شهرت امروزه بیشتر به خاطر سینما ایجاد شده است نه ادبیات، یک کارآگاه خصوصی خیالی، متولد یورکشایر انگلستان است که در اواخر قرن ۱۹ و آغاز قرن ۲۰ فعالیت میکرد. هولمز پدر معنوی کارآگاههای خیالی دیگری ازجمله پوآرو و خانم مارپل هم هست؛ کارآگاههایی که همهچیز را با محاسبات عقلی اندازه میگرفتند و حل معمای یک قتل یا چیزی شبیه به آن، برایشان مثل حل یک معمای سرگرمکننده بود. هلمز مهارتهای ویژهای داشت ازجمله مشاهده دقیق جزئیات و بهرهگیری از دانش پزشکی قانونی و از همه مهمتر استدلال منطقی. شخصیت داستانی شرلوک هولمز نخستینبار در سال ۱۸۸۷ میلادی توسط سر آرتور کانن دویلدر قالب رمان مکتوب ساخته و پرداخته شد؛ هرچند امروزه اگر صنعت سینما را در نظر نگیریم، چیزی از شهرت این شخصیت خیالی باقی نمیماند. شرلوک هلمز از شخصیت جوزف بل الهام گرفته شده است. یک پزشک مشهور که در قرن نوزدهم و بیستم بین سالهای ۱۸۳۷ تا ۱۹۱۱ زندگی میکرد و پدربزرگش هم اولین جراح علمی اسکاتلند محسوب میشد. او برای اثبات کاربردهایی که پزشکیقانونی دارد، غالبا غریبهای را انتخاب میکرد و با مشاهده او، شغل و فعالیتهای اخیرش را استنباط میکرد. این چیزها که بیشتر از جنبه علمی، شکلی سرگرمکننده و جذاب داشتند، توانستند دستمایه خلق شخصیتی مثل هلمز در آثار آرتور کانن دویل قرار گیرند. به هرحال شخصیت هولمز پس از مرگ نویسندهاش در آثار دیگران هم ادامه پیدا کرد و حتی بعد از ناطق شدن سینما پایش به این حیطه باز شد و وقتی انیمیشنها به راه افتادند، از آن وادی هم سر درآورد. گذشته از اینکه هلمز اصلی و قدیمی امروز چه جذابیتی دارد، اقتباسهای جدیدی که از او میشوند، هرکدام شکل و شمایل نو و متفاوتی دارند که جذابیت مخصوص به خودشان را خلق میکنند. مثلا هولمز هرازگاهی از مواد مخدر استفاده میکرد، بهویژه اوقاتی که چیزی نمیتوانست ذهنش را تحریک کند. او گاهی از مرفین و گاهی از کوکائین استفاده میکرد اما واتسون بهعنوان یک پزشک، عادت کوکائین دوستش را بهشدت نپذیرفت و آن را تنها گناه غیرقابلاغماض کارآگاه توصیف کرد و همین مورد در آثار جدید بازتاب پیدا نمیکنند چه اینکه هردوی این داروها در قرن نوزدهم انگلستان قانونی بودند اما امروز همهچیز فرق کرده است. شاید یکی از آخرین مواردی که در پیوند با شرلوک هلمز به یاد بیاوریم، فیلم «انولا هلمز» در سال 2020 باشد که در آن به ماجرای خواهر کوچکتر کارآگاه نابغه پرداخته میشود و موارد متعدد دیگری که در این سالها سراغ داریم، اکثرا با یک ساختارشکنی در پیرنگ اصلی و کلیشهها پیش رفتهاند. انگار شرلوک هلمز به قدری کلاسیک شده که شکستن قالب اصلی و متعارف آن سرگرمی فیلمسازان و قصهپردازان متفاوت میشود. مثلا یکی او را ژاپنی میکند، یکی واتسون را مغز متفکر اصلی در قضایا نشان میدهد و یکی دشمن او را و دیگری سراغ خواهر این کارآگاه میرود و خودش را در حاشیه قرار میدهد. موردی هم هست که او را در یک قرن بعد از خواب بیدار میکند و در زمانی که هنوز فرا نرسیده او را به کار میگیرد. با این اوصاف وقتی از شرلوک هلمز حرف میزنیم، دیگر از آن شخصیتی صحبت نمیشود که نویسنده انگلیسی خلق کرده بود؛ بلکه انگار با یک قاعده برای شکستن طرف هستیم. شاید از روی هیچ شخصیت ادبی در طول تاریخ سینما به اندازه شرلوک هلمز اقتباس نشده باشد اما از طرفی دیگر هیچکدام از شخصیتهای ادبی راه یافته به سینما را هم نتوان سراغ گرفت که اینقدر در اقتباسهای متعدد با نسخه اصلیشان متفاوت باشند و فیلمسازان و سناریستهای گوناگون علاقه داشته باشند که مهارت خودشان را در کلیشهشکنی از محیط پیرامون و شخصیت خود هولمز بیازمایند.