میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار: آیا شمردهاید که از آغاز قرن جدید تابهحال چندبار عبارت اسلام و تروریسم توسط رسانههای رسمی درکنار هم قرار گرفتهاند؟ قطعا اگر تمام پژوهشگران دنیا جمع شوند و همه نرمافزارها و سختافزارها در اختیارشان قرار بگیرد، باز هم نخواهند توانست این عدد را بهطور دقیق یا حتی تخمینی حدس بزنند. بیش از دودهه از شروع این همنشینی میگذرد و ماجرا بهقدری کش پیدا کرده و طولانی شده که کمکم خودمان هم داریم با آن کنار میآییم و به غیرتاریخی بودن گزاره توجه نمیکنیم. این اقوام و گروههای مذهبی ۱۴ قرن کنار هم زندگی کرده بودند و بهرغم زدوخوردهای گاهوبیگاه و جزئی یا مفصلشان، در این زمینهها چیزی فراتر از سایر نقاط جهان نداشتند. اما چه شد که ناگهان واژههای اسلام و تروریسم تا این اندازه همنشینی پیدا کردند و این اتفاق عمدی و مهندسی شده، توسط چه کسانی و با چه انگیزهای رخ داده است. مقاله فوقالعاده شوکآوری که در ادامه میخوانید، به قلم نافذ مصدقاحمد، پژوهشگر انگلیسی با اصالت پاکستانی در همین رابطه نوشته شده است. نکته جالب درمورد این مقاله این است که هیچافشاگری خاصی در آن وجود ندارد و تمام موارد تشکیلدهنده این نتیجهگیری خلاف جریان را از اطلاعاتی که بهطور رسمی منتشر شدهاند، استخراج کرده است. او میگوید این گروهها را خود آمریکا به وجود آورده و تجهیز کرده و به آنان پول و اطلاعات داده است تا توسط آنها مسیرهای ترانزیت انرژی در نقاط مختلف جهان کنترل شوند. افغانستان مسیر انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان است، الجزایر تامینکننده بخش مهمی از انرژی اروپاست، بالکان مسیر ترانزیت انرژی به اروپای غربی است و آذربایجان هم چنین نقشی دارد. آمریکا از طریق فعال کردن گروههای تروریستی در این مناطق، درحقیقت مسیرهای انتقال انرژی را کنترل و بر منابع انرژی تسلط پیدا میکند، حتی در بخشی از مقاله اشاره شده که چچنیها مردمی صوفیمسلک و آرام بودند اما با انگیزه مهار روسیه و باز هم تسلط بر مسیرهای انتقال انرژی، تفکرات تندرو سلفی در بین آنها ترویج داده شد تا بهسوی تروریسم بروند.
در الجزایر هم جنایات زیادی رخ داد که طبق شواهد ثبتشده در این مقاله اساسا کار خود سرویسهای اطلاعاتی این کشور و تحت نظارت آمریکا بودهاند نه نیروهای تندروی القاعده و بهعبارتی، جانفداهای القاعده هم برای انجام این رفتارها مهندسی شدهاند. در بخش دیگری از مقاله اشاره میشود که عراق صحنه دامن زدن آمریکاییها به تندرویهای شیعه و سنی ضد هم بود تا جلوی نفوذ ایران گرفته شود که مانند چچن یا آنچه درمورد اویغورهای چین ناکام ماند، تندروی بهطور طبیعی در اکثر این مناطق وجود نداشته و حتی همین را هم آمریکاییها با انگیزههای خاصی بهوجود آوردهاند و سپس به مظلومنمایی نشستهاند و درباره لزوم دخالت و حضورشان در منطقه توجیهی دستوپا کردهاند. پرسش اصلی درباره چیزی است که بهعنوان تصورات کلی مردم جهان راجعبه این اتفاقات در ذهنشان نقش بسته است؛ وقتی دادههایی به این دقت و تا این حد مستند کاملا برخلاف باورهای قالبی و رایج راجعبه تروریسم وجود دارند، چرا اکثر مردم هنوز هم آن حرفهای کلیشهای را تکرار میکنند و تروریسم را برخاسته از بنیادگرایی اسلام و در ذات اسلام میدانند و این فاکتورهای دقیق، جای آن باورها و تصورات قالبی را نگرفتهاند؟ آیا اینها اطلاعاتی است که در اختیار هرکسی قرار نداشت و طبیعی بود که تصور فعلی بهوجود بیاید؟ مساله این است که رسانههای جریان غالب ذهن ما را به تمام معنا مهندسی کردهاند. اطلاعات هست، اما آن رسانهها تعیین میکنند که به کدام توجه کنید و آنها هستند که با کنار هم چیدن دلخواه و گزینشی موارد، تصویر نهایی را بهوجود میآورند. آنها به شما میگویند چه کسی گفته در غرب آزادیبیان نیست؟ همین مقاله آقای نافذ مصدقاحمد را ببینید؛ کاملا در حال زیرسوال بردن سیاستهای کلان ایالاتمتحده و غرب است و آنها را به حمایت از تروریسم متهم کرده و کسی هم به او نگفته بالای چشمت ابروست! اتفاقا همین مورد نافذ مصدقاحمد نشان میدهد که آزادیبیان بهمعنای واقعی وجود ندارد.
اگر سخنان چنین نویسندهای میتوانست در حد تاثیرگذاری کلان روی افکار عمومی جهان موثر واقع شود و دست آمریکا را در پیش بردن اقداماتش ببندد، آیا باز هم به او امکان بیان آنها داده میشد؟ نکته دیگر اینجاست که حتی او هم اطلاعاتش را از یک منبع امنیتی یا جایی شبیه آن نگرفته، بلکه تمام موارد علنی و در دسترس همگان هستند، یعنی در غرب گردش آزاد اطلاعات وجود دارد اما چینش اینها درکنار هم است که تابهحال کمتر به این شکل انجام شده است. بله، کسی به آقای احمد نگفت بالای چشمت ابروست، چون از سال ۲۰۰۹ تابهحال که این مقاله منتشر شده، تصورات مردم دنیا در رابطه با پیوند اسلام و تروریسم زیرورو نشده است و پروژه رسانهای غرب به همان شکل که میخواهد پیش برود، پیش میرود و امثال آقای مصدق احمد هم بهعنوان بخشی از ویترین آزادیبیان حق دارند حرفهای خاص و خارج از جریانشان را بزنند تا شنیده نشود و در پستوهای نخبگی باقی بماند. این البته بهمعنای انکار تاثیر شگفتانگیزی نیست که این مقاله و بهطورکل تحقیقات نویسندهاش داشته یا فعالیتهای نظیر آنکه از سمت افراد دیگر صورت گرفته است اما بههرحال حقایقی تا این اندازه عیان درمورد نقش تمامعیار آمریکا در شکلگیری تروریسم وجود دارند و هنوز واژه بنیادگرایی اسلامی از سر زبانها نیفتاده است. واضح است که با یک امپراتوری بزرگ رسانهای طرف هستیم، با یک هیولای خوشخطوخال که کارناوالهای پرسروصدا و بزرگی راه میاندازد تا صدای کسانی را که هنگام بلعیده شدن توسط او جیغ و فغان میکنند، نشنویم. امروز و در پیوند با تحولات اخیر افغانستان، خواندن مقاله «تروریستهای ما» که توسط نافذ مصدقاحمد در سال ۲۰۰۹ منتشر شده بود و تابهحال به فارسی ترجمه نشده است، هوشیاری ما را دربرابر رسانههایی بالا خواهد برد که با جادوی تدوین، یک میزانسن جعلی را از صحنه تحولات مخابره میکنند.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: