سیدمحمدحسن جواهری، عضو هیاتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی: کسی میگفت: من تنها برای زیارت امامرضا(ع) به مشهد سفر کردم، در مشهد بهشدت سرما خوردم، به ذهنم آمد خربزه بخورم خوب میشوم، خربزه بزرگی خریدم و نیمی از آن را خوردم و خوب شدم! حال آیا میتوانیم از این واقعه نتیجه بگیریم که بنابراین خربزه برای سرماخوردگی خوب است؟ پاسخ روشن است: حتما خیر! اما چرا؟ امام رئوف به مسافری که میهمان او بوده و از سر غفلت خربزه را داروی خود پنداشته، رحم کرده و شفایش داده، درحقیقت کرامت و معجزهای بوده که از آن حضرت سرزده نه خاصیت خربزه. حال اگر مثلا در زمان فراگیری کرونا در اربعین جمعیت زیادی در کربلای معلی جمع شدند و بیمار نشدند، آیا دلیل بر این است که بیماری مسری در حرم امامان یا شهری که حرم امامی در آن قرار دارد، قدرت سرایتش را از دست میدهد؟ حتما خیر! این موارد کرامت و معجزه است؛ یعنی از امور خارقالعاده است که بر اساس حکمت اهلبیت(ع) رخ میدهد و اگر قرار باشد همیشگی باشد دیگر خارقالعاده و معجزه نیست! گذشته از این، اگر حرم امام و شهر امام ایمنیساز بود، چرا مردم شهر امام مریض میشوند و چرا در آن شهر بیمارستان و درمانگاه وجود دارد؟
به چه دلیل قرآنی و روایی حرم امامان معصوم(ع) و مجالس اهلبیت(ع) همواره از هر نوع آفت دور است؟ بله، اگر اهلبیت(ع) – که بر کائنات تسلط دارند - بر سلامت کامل اهل مجلس و حاضران در حرم و مجاوران ارادهای داشته باشند، از باب کرامت و اعجاز این اتفاق میافتد؛ ولی از کجا میتوان دریافت که آنها همواره چنین ارادهای داشته و دارند؟
اگر بخواهیم مساله را عمیقتر بررسی کنیم، باید به مساله معجزه و کرامت نگاه دقیقتری بیفکنیم. در قرآن آمده که گاه به پیامبر اکرم(ص) مراجعه و از آنحضرت مطالبه معجزه میکردند، ولی پاسخ منفی میشنیدند، چرا؟ زیرا –چنانکه اشاره شد- معجزه امری خارقالعاده است که براساس اراده الهی و خارج از قوانین طبیعی رخ میدهد و امر فراگیری نیست، بلکه بسیار نادر ازسوی پیامبر یا امامی که منصب الهی دارد، رخ میدهد و هدفدار است و هدف آن میتواند هدایت کسانی باشد که بهطور طبیعی ابزار هدایت برای آنها فراهم نیست یا حکمت اقتضا دارد بهصورت ویژه ابزار هدایت برای آنها فعال شود. امامانی که افراد بسیاری را به کرامت و اعجاز شفا داده و میدهند، خود بیمار میشدند. روایات متعددی داریم که امامی بیمار میشده و دارو مصرف میکرده است؛ یعنی اهلبیت(ع) همواره تلاش کردهاند جنبه بشری بودن آنها کمرنگ نشود و مردم فضایل و جهات برتری آنها را در زندگی عادی و بشری آنها جستوجو نکنند.
در این خصوص میتوان به علم امام نیز مثال زد؛ علم امام یک مساله کلامی مهم است و در آنجا بین علمای شیعه اتفاقی است که امام درصورتیکه مصلحت بداند و اراده کند، مطلع و آگاه میشود و آگاهی او دائما بالفعل نیست. در روایات هست که در سفر تبوک ناقه پیامبر اکرم(ص) گم شد. اصحاب بهدنبال مرکب حضرت اطراف را جستوجو میکردند، برخی منافقان به طعن گفتند او مدعی است با خدا ارتباط دارد و از غیب خبر میدهد، ولی نمیداند مرکب گمشدهاش کجاست؟! حضرت در واکنش به این طعن بلافاصله گفتند: «به خدا قسم من چیزی غیر از آنچه خدا به من تعلیم دهد نمیدانم و هماکنون خداوند مرا به محل آن رهنمون فرمود و او در این دره در فلان شکاف است و افسارش به درختی گیر کرده و همانجا مانده است.» پیامبر(ص) با دست به آن شکاف و تنگه میان دو کوه اشاره کرد و فرمود: «حالا بروید و آن را بیاورید! رفتند و حیوان را آوردند.» فرمایش حضرت بدین معنی است که من اگر بخواهم بدانم میدانم و چنین نیست که ضرورت باشد همهچیز را بالفعل بدانم؛ یعنی زندگی پیامبر اکرم(ص) نیز مانند دیگران محکوم به قوانین طبیعی است؛ آن حضرت نیز اگر ویروسی در جامعه گسترش یابد، برحسب قوانین طبیعت ممکن است بیمار شوند.
در غررالحکم آمده که حضرت علی(ع) فرمود: «إنّ کرم الله لاینقض حکمته فلذالک لا تقع الإجابة فی کل دعوة» یعنی کرم خدا حکمتش را نقض نمیکند؛ از اینرو اگر حکمت اقتضا داشته باشد دعای کسی مستجاب نشود، کرم خدا باعث نمیشود دعای او مستجاب شود، بلکه کرم خدا موجب میشود خدا هرطور صلاح بداند بهجای استجابت دعای او جایگزینی قرار دهد در دنیا یا آخرت. یکی از حکمتهای مهم خدا این است که جریان طبیعی برقرار باشد: «ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب» (کافی، ج۱، ص۱۸۳) یک وقتی حضرت موسی(ع) بیمار شد. بنیاسرائیل نزد او آمدند و بیماری او را شناختند و گفتند: «اگر فلان دارو را مصرف کنی، شفا یابی.» موسی(ع) گفت: «مداوا نمیکنم تا خدا مرا بیدوا بهبود بخشد.» پس بیماری او طولانی شد. خدا به او وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند! تو را عافیت نمیدهم تا به دوایی که گفتهاند درمان کنی. پس موسی به بنیاسرائیل فرمود: «دارویی که میگفتید به آن مرا معالجه میکنید، بیاورید.» دارو را آوردند و او استفاده کرد تا بهبود یافت. نقل است که این واقعه برای حضرت موسی سوال شد. خدای تعالی به او وحی فرستاد: «خواستی حکمت مرا با توکل خود باطل کنی، چه کسی غیر از من داروها و منفعتها را در گیاهان و اشیا قرار داد؟» (ر.ک: جامعالسعادات، ج3، ص 228)
علم و توانایی و عقل نقش مهمی ایفا میکنند؛ اینها نعمتهای بزرگ خدا هستند و شکر چنین نعمتهایی استفاده از آنها و رعایت آنهاست. ممکن است اهلبیت(ع) کسی را که به داروی بیماریاش آگاهی دارد و توان تهیه آن را نیز دارد، شفا ندهند و فرد دیگری را که به دارویش آگاهی ندارد یا توان تهیه آن را ندارد مشروط به اینکه حکمت اقتضا داشته باشد، به کرامت و اعجاز شفا دهند.
خلاصه اینکه مریض شدن در دستگاه اهلبیت(ع) بهمعنای ضعف جایگاه آنان نیست، بلکه به این معناست که آنها تنها جایی که صلاح بدانند و اقتضای آن باشد، برخلاف جریان طبیعی اراده میکنند و این جزء معارف اهلبیت(ع) است و انتظار بیش از این خارج از تعالیم آنهاست و درحقیقت یک آسیب است که از ناآشنایی با تعالیم اهلبیت(ع) حاصل میشود و آثار سوء مهمی دارد که یکی از آنها سرد کردن و جدا کردن مبتلایان در این مجالس از اهلبیت(ع) و فاصله انداختن بین آنها است.