اکنون که 80 سال پس از اشغال ایران در 3 شهریورماه 1320 می‌گذرد، سندها و اطلاعات بسیاری از مراکز اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای درگیر جنگ‌جهانی دوم منتشر شده که به چرایی و چگونگی اشغال ایران و استفاده از تمامی امکانات این سرزمین و مردمانش در راهی که تنها زیان برای ایرانیان به‌همراه داشت، پرداخته‌اند.
  • ۱۴۰۰-۰۶-۰۴ - ۰۱:۵۹
  • 00
روایت خسرو معتضد از تصمیم چرچیل برای اشغال ایران
روایت خسرو معتضد از تصمیم  چرچیل برای اشغال ایران

به گزارش «فرهیختگان»: خسرو معتضد، نویسنده، تاریخدان و مجری برنامه‌های تاریخ تلویزیون، متولد 1321 در تهران و دارای مدرک کارشناسی‌ارشد تاریخ است. وی بیش از 50 عنوان کتاب درباره تاریخ معاصر ایران نوشته است. «جنگ نفت روی شن‌های داغ»، «کمیته مجازات»، «ناکامان کاخ سعدآباد»، «در عصر دو پهلوی»، «از سوادکوه تا ژوهانسبورگ»، «شبکه نظامی حزب توده» و «مثل ثریا گریه خواهم کرد» برخی از کتاب‌هایی است که معتضد درباره تاریخ ایران نوشته است.

اکنون که 80 سال پس از اشغال ایران در 3 شهریورماه 1320 می‌گذرد، سندها و اطلاعات بسیاری از مراکز اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای درگیر جنگ‌جهانی دوم منتشر شده که به چرایی و چگونگی اشغال ایران و استفاده از تمامی امکانات این سرزمین و مردمانش در راهی که تنها زیان برای ایرانیان به‌همراه داشت، پرداخته‌اند.

 خسرو معتضد، تاریخدان و نویسنده کتاب‌های تاریخ معاصر درباره کتاب‌هایی که به این موضوع پرداخته‌اند، برایمان یادداشتی نوشته و به بررسی این کتاب‌ها پرداخته. یاداشت معتضد به این شرح است:

 «تعداد کتاب‌هایی که درباره مساله حضور متفقین و اشغال ایران از سوی انگلیس و شوروی نوشته شده‌، بسیار است. نخستین کتابی که می‌توانم نام ببرم، اسنادی است که در سال 51-1350 (1971) از سوی بایگانی انگلستان منتشر شد و شامل تلگراف‌ها و نامه‌هایی بود که درباره اشغال ایران بین واحدهای ارتش انگلیس ردوبدل شده بود. پیش از جنگ‌جهانی دوم، در سال 1932 (1311) انگلیس طرحی ارائه داد که براساس آن قرار بود ایران اشغال شود و نفت آبادان در اختیار آنها باشد اما این طرح به دلایلی کنار گذاشته می‌شود. در دوره پهلوی دربار، بخشی داشت که مانند مرکز اسناد ریاست‌جمهوری سند منتشر می‌کرد. پیش از انقلاب 1357، کتابی با عنوان «راز پایندگی» دربردارنده تمام اسناد اشغال ایران منتشر شد اما متاسفانه افراد نادانی، پس از انقلاب، آنها را خمیر کردند و تنها دو نسخه به‌جای مانده که یکی از آنها در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران نگهداری می‌شود. کتاب دیگری با نام «سپیده‌دم در آبادان» به‌قلم «کلنل ریچارد استوارت» نیز اطلاعات بسیاری درباره مساله اشغال ایران به‌دست می‌دهد. این کتاب با ترجمه عبدالرضا هوشنگ‌مهدوی و کاوه بیات و با عنوان «در آخرین روزهای رضاشاه» به فارسی برگردان شده است. «تنش بزرگ، سیاست خارجی ایران» نیز از دیگر کتاب‌هایی است که در این‌باره نوشته‌ام. مجموعه کتاب‌هایی در زمان محمدرضاشاه پس از شهریور 1320، به‌قلم ستوان دوم «محمدرضا بن‌شیخ رمضانعلی‌خلیلی‌عراقی» نیز چاپ شد که به‌صورت جزوه بود و از مجموعه اسناد ستاد ارتش ایران در دوره رزم‌آرا به‌شمار می‌آمد. این جزوه‌ها «وقایع شهریور 1320» نام گرفته و مسائلی همانند توقیف تمام روزنامه‌ها را دربردارد. «ایران در اشغال متفقین» تالیف صفاءالدین تبراییان و «اسناد نقش بی‌طرفی ایران در شهریور 1320» به‌کوشش محمد ترکمان که از سوی دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امورخارجه منتشر شده، از دیگر کتاب‌هایی به‌شمار می‌روند که اشغال ایران به‌وسیله نیروهای انگلیس و شوروی را شرح داده و اسناد و اطلاعات بسیاری را در اختیار قرار می‌دهند.

 در کتاب «رضاشاه در گذر تاریخ» آمده است که انگلیس برای کمک به قوای روس پنج راه داشت که هرکدام مشکلی داشت اما بهترین راه استفاده از مسیر ایران و راه‌آهن بود. چرچیل در خاطراتش در همین‌باره می‌نویسد: «تصمیم گرفتیم ایران را اشغال کنیم.» اما دولت ایران بی‌طرف بود و از سوی دیگر مهندس و کارشناس فنی نداشتیم. بیشتر افرادی که در جاده‌سازی، راه‌سازی، املاک و مستغلات کار می‌کردند کارشناسان رومانیایی، آلمانی، مجار، اسلواکی، چک، لهستانی، سوئدی، نروژی و دانمارکی بودند که با حقوقی اندک استخدام می‌شدند.

 راه‌آهن ایران اهمیت بسیاری داشت که برای متفقین وسوسه‌انگیز بود. «آناتول ترسکینسکی» سرهنگ تزار روس در دوره تزار، از 1291 تا 1295، راه‌آهن تبریزـ جلفا را ساخت که مسیر آن از خاک ترکیه و خانقین وارد ایران می‌شد. رضاشاه که پس از دیدن نقشه، آن را پسندیده بود، دستور داد دو مسیر شمال به جنوب را به هم متصل کنند و 10 مهندس انگلیسی برای این کار استخدام کرد. حتی لوکوموتیوران‌هایی که در راه‌آهن ایران کار می‌کردند، اغلب خارجی و از 110 لوکوموتیوران 90 نفر خارجی بودند. از دو هزار نفر نیروی فعال در این بخش، 600 نفر آلمانی، چهار هزار نفر انگلیسی و بسیاری روس به‌شمار می‌رفتند. تمامی این مسائل و اطلاعات کافی که انگلیس و روس‌ها از ایران داشتند، باعث شده بود مسیر ایران انتخاب شود و استالین نیز رسما دستور جدا کردن آذربایجان، گیلان، خراسان و مازندران از ایران را صادر کرده بود.

 روس‌ها از سال 1318 به ایران نظر داشتند و تلاش می‌کردند شهرهای شمال را از ایران بگیرند، حتی سفیر شوروی در ایران این خواسته را مطرح کرد و به شاه ایران گفته بود که شوروی تمایل دارد در شهرهای ایران پایگاه داشته باشد. 34 هزار سرباز انگلیسی و 168 هزار سرباز روس وارد ایران شدند اما نکته جالب این است که به‌دلیل اطلاعات باارزشی که سازمان‌های جاسوسی انگلیس داشتند نیروهای کمتری نسبت به شوروی وارد ایران کردند. دلیل این امر حضور شخصی به نام «ارنست پرون» بود که محمدرضا پهلوی، وی را به‌عنوان باغبان با خود از سوئیس به ایران آورد اما رضاشاه از وی بیزار بود. مدارک سازمان اطلاعاتی انگلیس بعدها مشخص کرد که رمز اطلاعاتی پرون «روزاینتر» نام وی بود و تمام اطلاعات درباره ایران از سوی وی خارج می‌شد.

همچنین باید به یک‌سری مسائل اشاره کنم که می‌تواند کمک‌کننده باشد، برای اینکه درک بهتری از اوضاع آن زمان داشته باشیم. در سال 1310 یک شبکه عظیم کمونیستی در ایران کشف شد که قصد داشتند حکومت رضاشاه را براندازی کنند. این بود که رضاشاه به آلمان‌ها نزدیک شد. از سال 1314 به بعد این نزدیکی بیشتر شد. در این سال‌ها ایران قراردادهایی با آلمان امضا کرد و آلمان از نظر تجاری مقام دوم را در تجارت خارجی ایران کسب کرد و بعد به انگلیس و کم‌کم به مقام اول رسید. این موضوع برای انگلیسی‌ها خیلی طاقت‌فرسا بود که روی فردی حساب کرده‌اند و او را روی کار آورده‌اند و حالا به اینها پشت کرده و به آلمان‌ها روی آورده است. با شروع جنگ‌جهانی دوم در سال 1318 دوسال اول جنگ در ملت ایران که به‌صورت تاریخی از انگلیسی‌ها بدش می‌آید و از شوروی‌ها می‌ترسد، اثرات مثبتی می‌گذارد. یکی از دیگر مسائل مهم پیشرفت آلمان در ایران، رادیو بود. آلمان در ایران رادیو برلین را راه‌اندازی کرد و به علت اینکه از ملت ایران تعریف می‌کرد، مردم را به‌سمت خود جلب می‌کرد. علت مهم دیگری که ایران را به‌سمت آلمان می‌کشاند، تئوری قدرت ثالث بود که همیشه در تاریخ ایران وجود داشته است. علاوه‌بر رضاشاه، محمدرضا هم که در سوئیس درس خوانده بود، به آلمانی‌ها گرایش داشت. فردوست در خاطراتش اشاره می‌کند که نقشه جهان را به دیوار زده بود و فتوحات آلمان را بررسی می‌کرد. درنتیجه این مسائل ایرانی‌ها در وجود آلمانی‌ها یک متحد می‌دیدند و همین مساله باعث نگرانی روزافزون انگلیسی‌ها شده بود.

 بنابر قرارداد 1919 انگلیس باید سالیانه به ایران مبلغی را پرداخت می‌کرد. رضاخان در زمان 1319 و در بحبوحه جنگ‌جهانی این پول را که بالغ‌بر چهارمیلیون لیره بود، درخواست کرد. انگلیسی‌ها این پول را پرداخت کرده اما اذعان کردند که یک روزی این موضوع را جبران خواهیم کرد. از سوی دیگر در عرصه جهانی در روز 10 تیر 1320 مصادف با 22 ژوئن 1941 ارتش آلمان به شوروی حمله کرد. از این لحظه به بعد صحنه سیاست عوض می‌شود. انگلیس هم‌پیمان شوروی می‌شود. در این مرحله همه وارد جنگ می‌شوند و ایران تنها می‌شود و تنها آلمان برایش می‌ماند که او هم در اشغال ایران نمی‌تواند نقش نظامی ایفا کند. در این مرحله موضوع کمک به دولت شوروی پیش می‌آید. بنابر برنامه‌ای که بود، قرار شد تا از هند و استرالیا به‌عنوان مستعمره‌های انگلیس به شوروی از راه ایران کمک شود. غربی‌ها به رضاشاه می‌گویند راه‌آهن ایران و جاده‌ها را در اختیار ما قرار بده. شاه درخواست پول می‌کند. می‌گوید من حاضرم این کار را بکنم اما در مقابل شما باید اجاره بدهید. آلمان‌ها هم در مقابل این اظهارات رضاشاه به او وعده می‌دهند. آنها می‌گویند ما اگر شوروی را فتح کنیم و شما هم با ما همکاری کنید، ما نجف و کربلا را به ایران می‌دهیم. 17 شهر قفقاز را که از ایران جدا شده بود به ایران می‌دهیم. این موضوع در ملاقات‌های فرانتس مایر، جاسوس آلمان در ایران با رضاخان مطرح شده است. رضاشاه هم از این موضوع خیلی خوشحال می‌شود. این مسائل باعث شد که رضاخان در این مورد دودل شود. درنتیجه این اقدامات متفقین حمله‌ای را برنامه‌ریزی می‌کنند به نام دوِر. این برنامه اشغال ایران است. برمبنای این برنامه بعد از مذاکراتی که صورت می‌گیرد به ایران دوبار اخطار می‌دهند.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰