حکمرانی امروز نظام اسلامی باید نسبت خود را با پرسش‌های مربوط به کارآمدی و اخلاق مشخص کند. این پرسش‌ها در شرایط فعلی در حکم «ازجاشدگی» برای گفتمان است. اگر گفتمان انقلاب اسلامی پاسخی درخور به این پرسش‌ها نداشته باشد گفتمان‌های رقیب با صرف ادعای پاسخگویی به این مسائل می‌توانند چالش‌هایی عمیق بیافرینند.
  • ۱۴۰۰-۰۶-۰۳ - ۰۲:۴۳
  • 00
حکمرانی و آنتاگونیسم

محمد آقائی، پژوهشگر دانشگاه عالی دفاع ملی: یکی از مولفه‌های اصلی مفهوم «گفتمان» از دیدگاه ارنستو لاکلا مبحث آنتاگونیسم است. لاکلا معتقد است وجود/ایجاد ضدیت یا خصومت یا آنتاگونیسم برای حیات گفتمان‌ها امری ضروری است و تجربه ضدیت‌های اجتماعی موضوعی محوری است که در چند جهت به یاری گفتمان می‌شتابد: وجه اول آن است که وجود داشتن یا ایجاد کردن رابطه‌ای خصمانه از آن جهت که در فرآیند خود به ایجاد مفهوم «دیگری» یا «غیر» یا «دشمن» می‌انجامد برای ایجاد مرزها و حدود و ثغور سیاسی وجهی بنیادین محسوب می‌شود. وجه دوم آن است که شکل‌گیری این رابطه، و مشخص و محدود شدن مرزهای سیاسی یک مولفه‌ اصلی برای تثبیت بخشی از هویت برساخته‌های گفتمانی و کارگزاران اجتماعی است. وجه سوم آن است که تجربه آنتاگونیسم صورتی از بی‌قراری و «ازجاشدگی» هویتی را نشان می‌دهد.

ازجاشدگی شرایطی است که در نتیجه رشد خصومت و غیریت در جامعه به وجود می‌آید. به عبارت دیگر از دیدگاه لاکلا هویت‌های گفتمانی به‌دلیل وجود آنتاگونیسم و وابستگی هویتی به «دیگری» همواره در شرایطی متزلزل قرار دارند. «دیگری» از یک‌طرف به گفتمان هویت می‌دهد و از طرف دیگر بقای آن را با تهدید مواجه می‌کند. «ازجاشدگی»ها رویدادهایی هستند که برای نظم موجود قابل هضم نیست و گفتمان مسلط جامعه قدرت نمادپردازی آن را ندارد و نمی‌تواند آن را توضیح داده و تفسیر کند. این رویدادها نطفه گفتمان‌های آینده محسوب می‌شوند. درواقع اگر ازجاشدگی‌ها از میزان معینی فراتر رفته و پاسخ درخوری از جانب گفتمان مسلط موجود دریافت نکند، گفتمان مسلط را به چالش کشیده و نظم هویتی جامعه را دچار اختلال می‌کند. در چنین شرایطی گفتمان‌های رقیب که مترصد این ضعف بوده‌اند، با داعیه پاسخ به این ازجاشدگی‌ها و ارائه نظم جایگزین وارد عرصه شده و گفتمان مسلط را از میدان به‌در می‌برند.

ساده‌انگاری بحران‌های پیچیده و عمیق و عرضه پاسخ‌های سطحی از ناحیه بخش‌های مختلف حکومت کارآمدی گفتمان انقلاب اسلامی را با چالش‌هایی بزرگ مواجه می‌کند. مطالبات کارگری که در سال‌های گذشته به کرات با آن روبه‌رو بوده‌ایم، بحران‌های زیست‌محیطی که بر پیکره ایران عزیز تازیانه می‌زند، بحران مرغ و خیار و همه‌وهمه را نباید به‌صورت متعین و منفرد در نظر آورد؛ تمام اینها نتیجه همین ساده‌انگاری‌هاست که هر از چند گاهی به شکل دُملی چرکین و متورم بر پیکره ایران عزیز ظاهر شده و گفتمان انقلاب اسلامی را تهدید می‌کند. ماجرا زمانی دردناک‌تر می‌شود که بحران اخلاقی نیز به این سیاهه افزوده شود.

چندی پیش یکی از وزیران اسبق در یک مصاحبه تلویزیونی مطالبی به این مضمون بیان کرده بود که «امروز مردم تشنه پیشرفت کارهای بر زمین مانده هستند و در چنین شرایطی صحبت کردن از اخلاق موضوعی حاشیه‌ای به حساب می‌آید و محلی از اعراب ندارد.» این در شرایطی است که مباحث اخلاق در سازمان‌های سیاسی ازجمله مباحث روز آمد و مهم دانش مدیریت غربی است که در فضای اسلامی دارای سابقه‌ای طولانی بوده و در قرآن کریم و احادیث رسیده از معصومین(ع) مویدات فراوان دارد.

اتفاقا برعکس این ادعا، جامعه امروز ایران اسلامی درکنار کارآمدی، تشنه اخلاق و معنویت است. این احساس نیاز را به‌راحتی می‌توان در مواجهه ملت بزرگ ایران با شهادت سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی مشاهده کرد. توفیق حاج‌قاسم در تسخیر قلب مردم تنها به این جهت نبود که ایشان فرمانده‌ای دلیر و پیروز در میدان نبرد بود، بلکه به این جهت بود که ایشان علاوه‌بر توجه به پیچیدگی مسائل و عدم ساده‌انگاری بحران‌ها، هرگز رعایت اخلاق و تخلق به آداب اخلاقی را فراموش نکرد: حاج‌قاسم هم کارآمد بود و هم متخلق. ظاهرا هنوز در بدنه حاکمیت ایران عزیز افرادی وجود دارند که تلاش می‌کنند سرنا را از دهان گشادش بنوازند. این افراد معدود به موضوعی حیاتی توجه ندارند: حکمرانی تراز انقلاب اسلامی بدون رعایت کردن لوازم اخلاق، انحراف است.

حکمرانی امروز نظام اسلامی باید نسبت خود را با پرسش‌های مربوط به کارآمدی و اخلاق مشخص کند. این پرسش‌ها در شرایط فعلی در حکم «ازجاشدگی» برای گفتمان است. اگر گفتمان انقلاب اسلامی پاسخی درخور به این پرسش‌ها نداشته باشد گفتمان‌های رقیب با صرف ادعای پاسخگویی به این مسائل می‌توانند چالش‌هایی عمیق بیافرینند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰