گزارش «فرهیختگان» از دلایل و الزام حضور سلبریتی‌های هالیوود در حوادث سیاسی و اجتماعی جهان
سیا که تا قبل از دهه 90، با کمک هالیوود، تیزرهای متنوع و جذابی را به قصد جذب جاسوس تولید و پخش می‌‌کرد، در این دهه، سبک کاری خود را تغییر داد و تلاش کرد منویات خود را نه از طریق افراد گمنام و در سایه و بلکه با قدرت رسانه‌‌ای پیش ببرد. در این جنگ رسانه‌‌ای، هیچ مهره‌‌ای برای سیا، پررنگ‌‌تر و جذاب‌‌تر از چهره‌‌های شناخته‌شده دنیای سینما نبود. یعنی آن پروژه‌‌های نفود و جریان‌سازی که سیا قرار بود در سراسر جهان از طریق شبکه‌‌ای از انسان‌های گمنام به وجود بیاورد، حالا در پوششی متفاوت توسط چهره‌‌های سرشناس هالیوودی رقم می‌‌زد.
  • ۱۴۰۰-۰۶-۰۲ - ۰۱:۴۳
  • 00
گزارش «فرهیختگان» از دلایل و الزام حضور سلبریتی‌های هالیوود در حوادث سیاسی و اجتماعی جهان
هالیوود و پروژه تطهیر جنایت آمریکا در افغانستان
هالیوود و پروژه تطهیر جنایت آمریکا در افغانستان

مجتبی اردشیری، روزنامه‌نگار: یکی از پرسروصداترین اتفاقات این روزهای سینمای جهان که حالا دیگر مردم بسیاری از کشورها از آن مطلع شده‌‌اند، پیوستن آنجلینا جولی به اینستاگرام است. سلبریتی پرطرفدار هالیوود که حالا در نخستین حضورش در یک اپلیکیشن فضای مجازی، اینستاگرام را انتخاب کرد و با انتشار نامه‌‌ای از یک دختر افغان، هدف از این حضور را کمک به دیده‌شدن دردهای واقعی مردم و به‌خصوص زنان و دختران افغانستان عنوان کرده که این روزها، با تجربیات دهشتناکی مواجه هستند.  این حضور که از همان نخستین ثانیه‌‌های ایجاد صفحه، رسانه‌‌ای شد با استقبال خارق‌‌العاده‌‌ای هم همراه بود. برخی رکوردها جابه‌جا شد تا جنیفر انیستون محبوب که طی 6 ساعت ابتدایی حضورش در اینستاگرام، با حدود یک‌میلیون فالوور استقبال شد، حالا در رتبه دوم این رکوردشکنی بایستد. جولی توانست طی تنها 60 دقیقه، یک‌میلیون و 700هزار فالوور جذب کند. این آمار به جایی رسید که وی در پایان سومین روز پیوستنش به اینستاگرام، حدود هشت‌میلیون فالوور دارد و پست او نزدیک به 3.5 میلیون بازدید خورده است که یک آمار چشمگیر در این اپلیکیشن فضای مجازی محسوب می‌‌شود.  البته که جولی تاکنون، تنها به انتشار دو پست مبادرت ورزیده است؛ دوپستی که هردوی آنها با محوریت کمک به مردم افغانستان و درخواست کمک برایشان بوده است. همان رسالتی که جولی مدعی است به این دلیل، به اینستاگرام پیوسته است. البته که دوستداران این بازیگر و کارگردان سرشناس هالیوودی، پیش‌تر نیز با این قبیل کارهای وی آشنایی دارند. جولی این کارها را از سال 2001 آغاز کرد. سالی که وی برای بازی در «مهاجم مقبره» به کامبوج سفر کرده و با حقایق بدون رتوش زندگی مسلمانان آن ناحیه آشنا می‌‌شود. او در آن سفر، کمک‌‌هایی به آن جمعیت می‌‌کند و این، شروع اقداماتی از این قبیل توسط بازیگر سرشناس هالیوود است. ازجمله این اقدامات می‌‌توان به سفر او به بنگلادش و بازدید از محل اسکان مسلمانان روهینگا به‌عنوان بزرگ‌ترین جمعیت پناهنده دنیا اشاره کرد؛ تاسیس چند مدرسه در افغانستان، بازدید از کمپ آوارگان افغانستانی، سوری و ونزوئلایی، همکاری با کمیسیون پناهندگان سازمان ملل، حامی بزرگ یتیم‌‌خانه‌‌ای برای حیوانات که در نامیبیا واقع است، خرید قطعه زمینی بزرگ در کامبوج و تبدیل آن به پناهگاه حیوانات، دهکده بزرگی که وی به‌عنوان نخستین دهکده مدرن آسیا برای رفع گرسنگی و بیماری ایجاد کرد، همکاری او با چند برند مشهور حوزه لایف‌‌استایل و جواهرات و تخصیص سودهای حاصله از این امور برای تحصیل کودکان بدسرپرست و بی‌خانمان، سرپرستی سه کودک از اتیوپی، ویتنام و کامبوج، تسهیل در پیشرفت پرونده‌‌های حقوقی و مالی مربوط به حقوق بشر و ده‌‌ها نمونه از اقداماتی از این دست که دوستداران این سلبریتی طی دو دهه گذشته، به دلیل پوشش رسانه‌‌ای گسترده آنها، از کم‌‌وکیف آن اقدامات، اطلاعات لازم را به دست آورده و از آن مطلع شده‌‌اند.  اما سوال مهمی که در اینجا به ذهن خطور می‌‌کند آن‌‌که، چرا چهره سرشناسی مانند آنجلینا جولی که در زندگی شخصی خود با ناملایمات بسیاری همراه بوده، وقت و انرژی بسیاری را صرف انجام این امور و رسانه‌‌ای کردن آنها می‌گذارد؟

وقتی پای «سـیا» در مـیان است

شاید در نگاه نخست، این اقدامات جولی، با تحسین‌‌های بین‌‌المللی همراه باشد که در نتیجه میل و شوق درونی این فرد برای کمک به وضعیت ناگوار انسان‌ها به‌خصوص زنان و کودکان صورت گرفته است. قطعا بخشی از این کارها و تسهیل‌‌گری‌‌ها در نتیجه این نوع‌‌دوستی سلبریتی‌هایی از جنس آنجلینا جولی است اما بسیار سبک‌سرانه خواهد بود اگر بخواهیم تمام نیت و هدف این قبیل اقدامات را در این خیرخواهی‌‌ها و انسان‌‌دوستی‌‌ها خلاصه کنیم.  بگذارید برای واکاوی این مبحث، کمی به عقب‌‌تر بازگردیم. پس از آنکه مشخص شد هالیوود برای پیشبرد برخی اهداف خود، همکاری‌‌های دوجانبه‌‌ای را با پنتاگون انجام می‌‌دهد، برای نخستین‌بار در دهه 90 میلادی مشخص شد که این صنعت فیلمسازی بزرگ جهان، طی قراردادهایی، همکاری‌هایی را هم با «سیا» (سازمان جاسوسی آمریکا) به انجام رسانده و این همکاری‌‌ها، به صورت مستمر در تمامی این سال‌‌ها وجود داشته است.  سیا که تا قبل از دهه 90، با کمک هالیوود، تیزرهای متنوع و جذابی را به قصد جذب جاسوس تولید و پخش می‌‌کرد، در این دهه، سبک کاری خود را تغییر داد و تلاش کرد منویات خود را نه از طریق افراد گمنام و در سایه و بلکه با قدرت رسانه‌‌ای پیش ببرد. در این جنگ رسانه‌‌ای، هیچ مهره‌‌ای برای سیا، پررنگ‌‌تر و جذاب‌‌تر از چهره‌‌های شناخته‌شده دنیای سینما نبود. یعنی آن پروژه‌‌های نفود و جریان‌سازی که سیا قرار بود در سراسر جهان از طریق شبکه‌‌ای از انسان‌های گمنام به وجود بیاورد، حالا در پوششی متفاوت توسط چهره‌‌های سرشناس هالیوودی رقم می‌‌زد.  این تدبیر، نه‌‌تنها خیلی زودتر از سایر پروژه‌‌های معمول این نهاد به بار می‌‌نشست بلکه مقبولیت و اجماع حداکثری مردم جهان را نیز پشت خود داشت و به راحتی می‌‌توانست خمیرمایه واقعی آن را طبق خواست مدیران رده‌‌بالای سیا شکل داده و اجماع بین‌‌المللی متشکل از مردم سراسر جهان را هم به دست آورد.  از همان دهه، تکاپوها برای جذب چهره‌‌های موجه هالیوود نزد افکار بین‌‌المللی آغاز شد. مهم‌ترین این سلبریتی‌‌ها، جرج کلونی بود که هم در داخل خاک آمریکا و هم در سایر کشورهای جهان، طرفداران بسیاری داشت؛ چه آن دسته از هوادارانی که وی را به‌‌واسطه بازی‌‌ها و نقش‌‌هایی که تا آن زمان بازی کرده بود، می‌‌پسندیدند و چه کسانی که وی را مظهر خوش‌‌تیپی و زیبایی‌‌های مردانه در هالیوود می‌دانستند. البته که باید به این آپشن‌‌ها، یک مورد مهم را نیز اضافه کنیم و آن اینکه پدر جرج یعنی نیک کلونی نیز ارتباط‌‌ محکم و نزدیکی با افسران ارشد سیا داشت. برخی رسانه‌‌های مطلع، حتی پا را از یک همکاری ساده فراتر نهاده و عنوان کرده‌‌اند جرج کلونی محبوب، به عضویت مادام‌‌العمر شورای روابط خارجی سیا درآمده‌‌ و حالا دیگر منافع کاملا مشترکی با این نهاد جاسوسی دارد؛ منافعی که لااقل برای کلونی در تامین مالی و برخی سازوکارهای حمایت‌‌گرانه تبلیغاتی نظیر ابزارهایی چون گوگل و برخی شبکه‌‌های ماهواره‌‌ای تعریف می‌‌شود.  کلونی که در ادامه خوش‌‌خدمتی‌‌ها و نفع مشترکش با سیا، پروژه ضدایرانی «آرگو» را تهیه کرد، از دیگر افراد مشکوک به همکاری با سیا یعنی بن‌‌افلک برای کارگردانی این فیلم بهره برد. فیلم متوسط رو به پایینی که در فصل جوایز و به‌خصوص اسکار، کولاک کرد و جوایز بسیاری را به دست آورد. در همان زمان، بن‌‌افلک در پاسخ به سوال برخی رسانه‌‌هایی که این موفقیت را در نتیجه حمایت سیا از وی و کلونی عنوان کرده بودند، اعلام کرد که: «هالیوود پر از ماموران سیاست و اگر قرار بود سیا از ما حمایت کند، باید از آنها هم می‌‌کرد.»

عـواید سرشار هالیوود برای «سـیا»

هالیوود و سیا، روابط و نفع متقابلی برای یکدیگر دارند. هالیوود در این همکاری، لاجرم به رشد صنعت و باروری اقتصادی خود و البته جبری که باید با این سازمان جاسوسی به همکاری بپردازد، می‌‌نگرد و سیا، اهداف خود را با کمترین تبعات و قربانی و البته هزینه به پیش می‌‌برد.  بگذارید این گزاره را درمورد همان جرج کلونی که در بالا بدان پرداختیم، مثال بزنیم. بازیگری که از یک عضو شورای روابط خارجی سیا فراتر رفته و به اذعان رسانه‌‌های آمریکایی، به سخنگوی داوطلب این سازمان تبدیل شده است.

از سال 2003، منطقه دارفور در سودان، دستخوش سلسله‌جنگ‌‌های داخلی شد؛ جنگ‌‌هایی که عایدی خاصی جز کشته شدن مردم سودان برای آنها نداشت. جنگ‌‌هایی که به گفته خود سیا، بیش از 300هزار سودانی طی آن کشته شدند. اما این جنگ داخلی را چه کسی به راه انداخت و چه عوایدی پشت آن پنهان بود؟

جنگ را شورشیانی که توسط ارتش اسرائیل آموزش دیده بودند، به بهانه کسب خودمختاری بیشتر، علیه دولت مرکزی آغاز کردند. آمریکا در پس‌‌زمینه این حوادث، دولت سودان را وادار کرد با به‌‌راه‌‌انداخن یک همه‌‌پرسی، نظر مردم را درباره تشکیل یک کشور دیگری با عنوان «سودان جنوبی» دانسته و طبق نظر مردم رفتار کند.

در آخرین روزهای منتهی به این رفراندوم بود که سلبریتی‌هایی چون جرج کلونی‌‌، سفرهایی ناگهانی به سودان داشتند تا طبق آنچه رسانه‌‌های وابسته به سیا عنوان کرده بودند به‌عنوان «نیروهای بشردوستانه» بر مشروعیت رفراندوم صحه بگذارند. اما در واقع هدف از این سفرها، تغییر نظر مردم در رای به استقلال سودان جنوبی بود؛ چراکه منافع آمریکا و اسرائیل در این جداسازی، رسیدن به منطقه‌‌ای بکر سرشار از نفت، گاز، مس و اورانیوم بود که در شرایط عادی و به دلیل استقرار نیروهای مسلمان در این ناحیه، برای آنها دست‌‌یافتنی نبود.  ماموریت بازیگران هالیوودی در آن برهه از سفر به سودان، جلب نظر قاطبه مردم برای رای دادن به این جداسازی با هدف آن‌‌چه رسیدن به آزادی‌‌ها و مشروعیت بیشتر بود، عنوان شد. آنها در ظاهر، از جیب خود برای مردم جنوب سودان خرج کردند مثلا گفته شد جرج کلونی، 100میلیون دلار برای تامین غذای گرسنگان سودان کمک کرده و یک‌میلیون دلار پرداخته تا با نظارت‌‌های هوایی، حق مردم سودان جنوبی پایمال نشده و انتخابات در صحت و سلامت کامل برگزار شود!

نتیجه هم کاملا مشخص بود. کشور مستقل سودان جنوبی، در رفراندوم رای آورد و سازمان ملل هم خیلی زود استقلال سودان جنوبی را به رسمیت شناخت تا پروتکل جدید سیا در استفاده از ظرفیت‌‌های پنهان سلبریتی‌‌های هالیوود به خوبی جواب دهد. سودان جنوبی هم‌‌اکنون طی 10 سال استقلال خود، یکی از فقیرترین کشورهای دنیاست که در رتبه آخر سلامت عمومی شهروندان قرار دارد و هیچ سهمی از ثروت هنگفتی چون نفت یا رود نیل در سفره مردم این کشور وجود ندارد تا سهم کشته‌شدن مردم از فقر و گرسنگی در سودان جنوبی، بسیار بیشتر از تمام کشورهای جهان باشد.   و حالا سوال اینجاست که جرج کلونی و دیگر سلبریتی‌هایی که با پروازهای مستقیم در سال 2011، خود را به خارطوم و مناطق جنوبی سودان می‌‌رساندند، در این 10 ساله کجا هستند و چرا دیگر به سودان جنوبی سفر نکردند و از فقر و مرگ‌‌ومیرهای ناشی از گرسنگی و نبود بهداشت سخن نگفتند؟

پروژه پرت‌کردن حواس‌‌ها از جنایات آمریـکا

این دیگر یک اصل پذیرفته‌‌شده در میان سیاستمداران جهانی است که اگر می‌‌خواهی روی انتقادها و خراب‌‌کاری‌‌ها سایه بیندازی، توجه مردم را روی پروژه دیگری جلب کن تا ذهن‌‌ها بیشتر از این متوجه لایه‌‌های این جنایت نشود؛ اصلی که حالا دیگر برای مردم عادی نیز شناخته‌ ‌شده است و این تکنیک، دیگر رنگ‌‌ولعاب و کارکرد در دهه‌‌های قبلی خود را ندارد.  این همان اصلی است که سیا برای پیشبرد اهداف خود، باعث شد تا به هالیوود متوسل شود. قطعا پرت‌کردن حواس مردم توسط یک سلبریتی، راحت‌‌ترین و دم‌‌دستی‌‌ترین نوع جهت‌‌دهی به افکار عمومی است.  هم‌‌اکنون جو بایدن و دیگر دولتمردان آمریکا، روزهای خوبی را تجربه نمی‌‌کنند. تجربه حضور 20 ساله آنها در افغانستان و تجهیز ارتش 300هزار نفری این کشور و مهم‌تر از همه اینها، هزینه چند تریلیون دلاری آنها در قلب آسیا، با فرار خفت‌‌بارشان، به ننگی دیگر تبدیل شده که بسیاری از کارشناسان، آن را با «شکست مفتضحانه در ویتنام» در 46 سال پیش مقایسه می‌‌کنند. تقریبا هیچ نهاد، جناح و گروهی در آمریکا از این شکل خروج راضی نیست. آمریکایی که تمام ادوات نظامی و حتی شهروندانش را در افغانستان محاصره‌شده توسط طالبان جا گذاشت و تنها نظامیانش را شبانه از این کشور خارج کرد. حالا تمام آن سلاح‌‌ها به دست طالبان افتاده و گفته می‌‌شود این گروه افراطی، برخورد مناسبی با شهروندان آمریکایی گرفتارشده در افغانستان ندارند.

در چنین شرایطی که آمریکا، یک شکست تمام‌‌عیار دیگر را در تاریخ سیاسی کشورش تجربه می‌‌کند و فشار جامعه بین‌الملل بر این تصمیم و حرکت اشتباه آمریکا در تصرف غیرقانونی افغانستان بیشتر شده، وقت آن رسیده تا اندکی از این فشارها، توسط هالیوود کم شود.  پروژه‌‌ای که در یک دوره توسط جرج کلونی و در دیگر دوره‌‌ها توسط دیگر سلبریتی‌‌های هالیوودی به سرانجام رسید، حالا قرار است توسط یک مهره جدید به فرجام برسد. سیا که گویی با عضو نکردن آنجلینا جولی در هیچ یک از صفحه‌های مجازی، او را در آب‌‌نمک خوابانده بودند، حالا با رونمایی از نخستین حضور این چهره در یک اپلیکیشن فضای مجازی، سروصدای بسیاری به راه انداخته و توانست در نخستین گام، حجم زیادی از آن فشار بین‌‌المللی را از ایالات متحده بکاهد.  غرض هم کاملا روشن است. مانند کلونی که هدفش از سفر به سودان جنوبی را آسایش بیشتر مردم آن سرزمین و رفاه آنها قلمداد کرد و میلیون‌‌ها دلار از بودجه سیا را به‌‌ظاهر از جیب خودش خرج کرد، حالا آنجلینا جولی هم با انتشار دو پست مرتبط با مردم افغانستان، خواستار کمک مالی و معنوی نهادهای بین‌‌المللی شده است. در گام نخست، نامه‌ای از یک دختر افغان را منتشر کرد و در مرتبه دوم، از جامعه جهانی خواست تا برای آزادی بیشتر حقوق مردمان و زنان افغان، به کمک او بشتابند. تکه‌‌های پازلی که قطعا طی روزها و هفته‌‌های آتی، کامل‌‌تر شده و سناریوی جدید سیا درمورد افغانستان و مهم‌تر از آن، حیثیت بربادرفته آمریکا را روشن‌‌تر می‌‌سازد.  هرچند برخی کارشناسان سیاسی آمریکایی، هدف از پیش کشیدن موضوع افغانستان را ناکامی دولت این کشور در واکسیناسیون گسترده عنوان کرده و گفته‌‌اند سیا تشخیص داده در این برهه زمانی، توجه مردم آمریکا و دیگر کشورها را از شکست در پروژه واکسیناسیون سراسری به موضوع افغانستان پرت کند.  البته که آمریکا در تمام فصول، استاد بلامنارع پرت‌کردن حواس مردم خودش و سایر کشورهای جهان از نقشه‌‌هایی است که در سر می‌‌پروراند. در سال ۱۹۴۰، فرانکلین روزولت، نامزد دموکرات‌‌ها در جریان کارزارهای انتخاباتی گفت: «من شاید بارها و بارها و بارها برایتان اطمینان دهم که فرزندان‌تان به جنگ‌های خارجی فرستاده نخواهند شد.» اما در سال ۱۹۴۱ پرل هاربر مورد حمله ژاپنی‌ها قرار گرفت و روزولت آمریکا را درگیر بزرگ‌ترین جنگ تاریخ جهان ساخت. در سال ۱۹۶۸ ریچارد نیکسون با شعار پایان جنگ ویتنام به کارزار انتخاباتی رفت اما پنج سال طول کشید تا نیروهای آمریکا را از جنگ ویتنام بیرون کند. در جریان کارزار انتخاباتی سال ۲۰۰۸، باراک اوباما گفت: «من فکر می‌کنم یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که ما بعد از ۱۱ سپتامبر از نظر استراتژیک مرتکب شدیم این بود که کار را در افغانستان به پایان نرسانیدیم، توجه ما را در اینجا معطوف نکردیم و حواس ما به عراق پرت شد.» ولی در زمان ریاست‌جمهوری وی، بیشترین سرباز آمریکایی به افغانستان فرستاده شد. دونالد ترامپ در جریان کارزارهای انتخاباتی سال ۲۰۱۵ وعده داد در صورت پیروزی، نیروهای آمریکا را از افغانستان خارج می‌کند اما در زمان ریاست‌جمهوری او، تعداد سربازان آمریکایی در افغانستان از ۸۴۰۰ به ۱۵۰۰۰ نفر افزایش یافت و نیروهای آمریکایی داخل خاک سوریه شدند. در روزهایی که صحبت از استیضاح ترامپ، بیش از همیشه محکم شده بود، او با ترور سردار سلیمانی توانست نه‌‌تنها ذهن مردم کشورش، بلکه ذهن سیاستمداران و اعضای سنا را نیز از جریان استیضاح دور کند.  مهم‌ترین این موارد اما به حملات 11 سپتامبر بازمی‌‌گردد که خیلی زود نقش دولت آمریکا و دستگاه‌‌های جاسوسی در این خودزنی ناشیانه برملا شد اما سیا و کابینه جرج بوش پسر، به جای پاسخ دادن به سوالات بی‌‌شمار اذهان عمومی، خیلی زود خاورمیانه را هدف حملات خود قرار داده و سریعا افغانستان را به اشغال خود درآورد و وقتی دید جامعه جهانی همچنان سوالات متقنی راجع دست داشتن آمریکا در خودزنی حملات 11 سپتامبر داشته، در کمتر از دوسال، حمله نظامی به عراق ترتیب داد و به همین سادگی، نه‌‌تنها اذهان مردمش را از حملات 11 سپتامبر منحرف کرد بلکه خط‌‌دهی جامعه جهانی را نیز در قبال پرسش‌‌هایش از این حادثه، کور کرد.

در دایره جهان اسلام

خیلی جالب است که سیا، پس از سپری کردن جنگ سرد، نوک پیکان خود را از شوروی به سمت جهان اسلام تغییر داده است. در این بین، از سوالات بسیاری که در این زمینه مطرح است، یک سوال بیش از همه بی‌‌پاسخ مانده است: در شرایطی که طبق آمارهای رسمی، آمریکا بیش از 40 میلیون گرسنه، حدود 20 میلیون بیکار و حدود 50 میلیون کارتن‌خواب دارد، چرا باید توجه سلبریتی‌‌های آمریکایی به گرسنگان شاخ آفریقا و شرق آسیا باشد؟! یا چرا وقتی سالانه بیش از 600 هزار تجاوز به زنان و دختران بالای 12 سال آمریکایی می‌‌شود و در بدن 25 تا 30 درصد از زنان آمریکایی که به اورژانس می‌‌رسند، آثار ضرب‌‌وشتم دیده می‌‌شود، آنجلینا جولی نگران خشونت علیه زنان افغانستانی است؟!

چطور است که برخی سلبریتی‌‌های هالیوود و آنهایی که از شهرت بیشتری در جهان برخوردار هستند، درگیر پروژه‌‌های بشردوستانه می‌‌شوند و دیگر سلبریتی‌‌های مستقل آمریکا به این بازی‌‌ها ورود نمی‌‌کنند؟ یا اینکه اگر دقت کرده باشیم، تمامی دلسوزی‌‌ها و نوع‌‌دوستی‌‌های سلبریتی‌‌های هالیوود، درگیر کشورهای مسلمان آسیا و آفریقا بوده؛ کشورهایی که عمدتا پیرو منافع آمریکا حرکت نمی‌‌کنند؟ مثلا چرا سلبریتی‌‌های دلسوز هالیوود در کمتر مواقعی با مردم فلسطین همدردی کرده و مواضع رژیم صهیونیستی را به باد انتقاد می‌‌گیرند؟ اگر بخواهیم محبوبیت سلبریتی‌‌های هالیوودی را در این میان مهم و پیش‌‌برنده بدانیم که باید بپرسیم چرا آنها دل‌شان برای مردم آمریکا که از خودشان هستند، نمی‌‌سوزد؟ چرا سلبریتی‌‌های بالیوودی که یا مسلمان هستند یا از اسلام آشنایی بیشتری به نسبت هالیوودی‌‌ها دارند، از شهرت و محبوبیت فرامرزی خود استفاده نمی‌‌کنند؟ یا اینکه هر کشور، سلبریتی خود را دارد، چرا سیا اجازه نمی‌دهد پیشبرد امور توسط سلبریتی‌‌ها همان کشور صورت بگیرد و کار به بهره‌‌مندی از سلبریتی‌‌های آمریکایی دستچین ‌‌شده نرسد؟!

تمام اینها، بخشی از سند پروتکل سازمان سیاست که از دهه 90 آغاز کرده و با همراه کردن هالیوود و وعده تزریق بودجه‌‌های کلان به این صنعت و البته تسهیل شرایط تولید و پخش در نظام جهانی، توانسته بخش مهمی از نبرد رسانه‌ای را بدون هیچ خون‌ریزی و تلفات حداکثری، به نفع خود به پایان رسانده و با پیشقراول کردن سلبریتی‌‌های محبوب، تراز سیاسی ایالات‌متحده و منافع خود را در تمامی قاره‌‌ها به پیش براند؛ منافعی که در برخی کشورهای دوست با آمریکا، به راحتی و بدون دخالت سلبریتی‌‌ها، به سرانجام می‌‌رسد و در برخی کشورها که عمدتا مسلمان بوده و چالش‌های جدی با نظام سلطه آمریکا دارند، نه با چاقوی تیز سیاست بلکه با دستکش مخملین سلبریتی‌‌های محبوب به هدف خود نائل آمده یا به درجاتی می‌‌رسند که نمی‌‌توانستند با سیاست صرف به آنها دست یابند. ‌‌

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰