سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار: «دورهاش تمام شده است»، «چهکسی برنامههای مذهبی نگاه میکند»، «برنامه مذهبی رسانه مرده است»، از این جملات و شبیه به اینها را در سالهای اخیر زیاد شنیده و حتی گفتهایم. در رسانههای مختلف و مخصوصا در رسانه ملی، تا دلتان بخواهد برنامههای خنثی و بدون خاصیت مذهبی در سالهای اخیر تماشا کردهایم؛ برنامههایی که در آخرین لحظات و از سر ناچاری ساخته شدهاند و احتمالا برای پرکردن فهرست آمار عملکرد مدیران سازمان صداوسیما. این اما رویه کلی رسانه ملی نبوده است. برنامههایی هم در این میان بودند و هستند که شبیه به تکستارهها میآیند و آبروی یک سازمان عریض و طویل را حفظ میکنند؛ برنامههایی که اتفاقا نه هزینه زیادی برایشان شده و نه با سفارش فلان مدیر و فلان نهاد ساخته شده است. یکی از این برنامهها که محرم امسال موردتوجه مخاطبان و بهطور ویژه نخبگان قرار گرفته «سوره» شبکه چهارم سیما است. شبکه چهار امسال و در ماه مبارک رمضان، برنامه «زندگی پس از زندگی» را هم پخش کرد که با استقبال ویژهای ازسوی بینندگان تلویزیون مواجه شد.
فصل اول «سوره» اردیبهشت سال گذشته و بهمناسبت ماه مبارک رمضان و با اجرای مسعود دیانی از همان شبکه چهارم پخش شد و البته که موردتوجه مخاطبان قرار نگرفت. محرم امسال اما بخشهایی از هر قسمت و بسته به میهمان و حرفهایش بهمدد فضای مجازی دیده شد و حالا و با استناد به واکنشهای پیرامونی و رسانهای، تبدیل به یکی از پرمخاطبترین برنامههای مناسبتی این ماه تلویزیون شده است. برنامه «سوره» در محرم سال گذشته که فصل «سیدالشهدا» نام گرفته بود، به موضوعاتی همچون نسبت عاشورا و اندیشه دکترعلی شریعتی، مساله کتاب شهید جاوید، عاشورا و سرمایه دینی، الگویی اموی یا نبوی و نسبت عاشورا با گفتمان مقاومت پرداخته بود که نظرات موافق و مخالف زیادی را در محافل دینپژوهی به همراه داشت، اما آنچنان در بین رسانهها دیده نشد. فصل تازه این برنامه که درواقع فصل چهارمش میشود، با عنوان «فصل بنیامیه» و با موضوعاتی مانند: جامعه اموی، حقوق اموی، دینشناسی اموی، حکمرانی و منطق اموی و در گفتوگو با چهرههای شاخص قلمرو دینپژوهی روی آنتن رفته و هنوز هم ادامه دارد.
به گواهی آرشیو تلویزیون، تغییر ظاهری و فرمی در سه فصل قبلی با فصل جدید ایجاد نشده است. حتی بعضی از میهمانها هم مشترک با فصلهای رمضان و محرم سال گذشته هستند. سوال مهم و جدی اینجاست که چه اتفاقی برای این برنامه افتاده که دیده شده است؟ برنامهای که در فهرست برنامههای تولیدی تلویزیون، در میان کمهزینهترینها قرار میگیرد و دکور بزرگ و خارقالعاده و پرخرجی هم ندارد. مخاطبانش هم الزاما نخبگان نبودند و بخشهایی از مردم هم آن را دیدند و دنبال کردند. البته ساخت و پخش چنین برنامههایی بدون عوارض و مشکلات هم نیست. مسعود دیانی، مجری و سردبیر سوره در اولین شب برنامهاش و برای جلوگیری از ایجاد سوءتفاهمات و کجفهمیها اینچنین گفت: «صحبت از بنیامیه در برنامه سوره صرفا یک بحث تاریخی نیست. این بحث به امروزِ ما هم نظر دارد. تحریریه، پژوهش و تیم تهیه سوره حتما دغدغه معاصر دارند. ما انقلاب و نظاممان را نظامی نبوی و علوی میدانیم و دغدغه و نگرانی این را داریم که مبادا سویههای اموی در این نظام، در این جامعه و در این کشور شکل بگیرد و ریشه کند. امام اولین کسی است که این دغدغه را مطرح میکنند. امام مفصل و مکرر مسئولان و جامعه را از بازگشت به سیره و سنت طاغوتی و اموی برحذر میدارند. این دغدغه را مقام معظم رهبری هم دارند.» یعنی او میداند که پرداختن به چنین بحثهایی چقدر میتواند تنشزا و چالشبرانگیز باشد و سریع و صریح، مرزهای خود را با دیگران روشن میکند.
باور کنید لحن روایت مهم است
از قرنها قبل برای شروع یک روایت یا داستان میگفتند «بشنوید از راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن شیرینگفتار» و سپس قصه را ادامه میدادند. شروع قصههای ظهر جمعه رادیو هم از روی همین جمله گرفته شده بود و نمونههای ادبی و تاریخیاش در تاریخ ادبیات ایران موجود است. این جمله به ظاهر ساده اما در دلش چند نکته آموزنده دارد. از این جمله کوتاه میتوان فهمید که نهتنها در رسانه بلکه بهطور کلی صرفا روایت اخبار و نقل آثار کفایت نمیکند و برای روایت و نقل، نیاز به «شکرشکنان» و «شیرینگفتاران» است و اکثر رسانههای موفق به این فرمول دست پیدا کردهاند. لحن روایت حتما مساله مهمی است و بیتوجهی به آن، حاصلش میشود تولید تعداد زیادی برنامه علمی، سیاسی، پزشکی و... که تعداد مخاطبانش کمتر از تعداد عوامل سازندهاش هستند. با اینکه در اکثر این برنامهها سعی شده از میهمانهای متخصص و کاربلد استفاده شود، اما عدم تسلط به فن بیان و نداشتن شناخت کافی از رسانه، آنها را فاقد ویژگیهای لازم برای ارتباطگیری با مخاطبان میکند.
«سوره» اما در این وجه بسیار خوب عمل کرده است. بخش عمدهای از میهمانهایش «ادا» درنمیآورند و سخنرانی بهمعنی رایج آن نمیکنند و با تکیه بر لحن صمیمی و در عین حال مسلط به موضوع، مخاطب را وادار به دیدن و شنیدن میکنند. نمونه بارز این لحن صمیمی و البته مسلط، آقای قرائتی است؛ روحانیای که با لهجه کاشانی بیش از سهدهه است در تلویزیون حاضر است و نهتنها ویژگی بارزی نسبتبه روحانیون دیگر ندارد، بلکه وجود لهجهاش میتوانست مانع برقراری ارتباط لازم شود که گذشت زمان نشان داد وی از همین عامل برای شنیده و دیده شدن بیشتر استفاده کرده است. خلأ بیتفاوتی به لحن و بیان راوی تاریخ اسلام و حتی ایران را نمیتوان با بزک کردن دکور و ساختن آیتمهای بیربط و باربط پر کرد. «سوره» با تکیه بر همین ویژگی توانست امسال موفقتر از قبل عمل کند.
عماد افروغ، نماینده اسبق مجلس و کارشناس فرهنگی در اواسط دهه80 و در دورهای که کرونا نبود و برنامهها هنوز اینقدر فرمزده نشده بودند، در گفتوگویی درخصوص شیوه برنامهسازی تلویزیون در اعیاد و عزاداریهای مذهبی گفته بود برنامههای تلویزیونی مناسبتی، شکلی کلیشهای، تکراری و مبتنیبر عواطف و احساسات به خود گرفته و از شناخت معرفتی نسبتبه مذهب و جهان امروز بیبهره است. او همچنین تصریح کرده بود: «هیچ تردیدی وجود ندارد که عزاداریهایی که در تکیهها و حسینیهها صورت میگیرد، باید ادامه پیدا کند و یکی از شکلهای برگزاری مراسم مذهبی بهشمار میرود که تلویزیون هم باید به انعکاس بخشهایی از آنها بپردازد. اما رسانه باید متناسب با تکنیکهای هنری روز پیش برود و شیوههای موثر بیانی را بهکار گیرد. درحال حاضر، برای ساخت برنامههای مناسبتی، یک روحانی یا کارشناس را به استودیو دعوت میکنند و با او به گفتوگویی خشک میپردازند. این شیوه انتقال مفاهیم نمیتواند ارتباط خوب و موثری با بیننده برقرار کند.» احتمالا الان اگر دکتر افروغ، قسمتهایی از «سوره» را تماشا کند، ممکن است خوشحال بشود از اینکه بعد از حدود15 سال، برنامهای شبیه به حرفهای او را ساختهاند.
زاویه و جای مناسب برای دوربین روایت
متون دینی و تاریخی هنوز هم جذاب هستند. قرار نیست فقط این کتابها در کتابخانهها باشند و خاک بخورند و در مراسمی خاص از روی آنها خوانده شود و تمام. روایتهای تاریخ اسلام هنوز کامل و صحیح خوانده نشدهاند. ویژگی «سوره» این بوده و هست که دوربین و زاویه نگاهش را در جای درستی از تاریخ میگذارد. او قرار نیست فقط مدافع یا محکومکننده فرد یا جریان خاصی از تاریخ اسلام باشد. میهمانهای «سوره» میدانند که اگر دوربین راویشان را در جای مناسبی بکارند میتوانند از آن برای مخاطبان تشنه حقیقت، برداشتهای جذابی بکنند. تاریخ از بین نمیرود و اسلام نیز در درجه اولیتر. ممکن است گاهی دچار تحریف یا انحراف شود اما با استناد به منابع دسته اول و صحیح، میتوان در حوزههای مختلف تاریخی، روشنگری کرد. واقعه عاشورا را سالهاست که از یک زاویه میبینیم و میشنویم و شاید به همین دلیل باشد که از زاویه نگاه سوره و کارشناسانش لذت میبریم. نگاه امروزی به تاریخ و متون تاریخی و دوری از فرمزدگی و اغراق در بیان آنها، توانسته باب جدیدی را برای علاقهمندان به روایتهای دینی و تاریخی باز کند.
توجه به حفظ برنامههایی مانند «سوره» و تحلیل دلایل موفقیتش، سادهترین کار برای ساختن مسیر درست آینده برنامهسازی تلویزیون است. اعتماد به برنامهسازان و برنامههای اصولی و همچنین پرهیز از حمایت کورکورانه از برنامههای پرخرج و پرزرق و برق و همچنین بازپخش این برنامهها در شبکههای گستردهتر و پرمخاطبتر، میتواند در معرفی و تولید بیشتر این برنامهها موثر باشد.
ایده؛ جلوتر از پول
تا اواسط دهه70 که خبری از بودجههای کلان در سازمان صداوسیما نبود، اولویت اصلی مدیران و برنامهسازان بر محتوا بود و از آن زمان به بعد و با الگوبرداری و گاه کپیبرداری از ترکیه، سعی کردند برنامههایی صرفا با فضا و دکورهای بزرگ و عجیب بسازند و محتوا موضوع بعدی باشد و آن مسیر را تا امروز هم طی کردهاند. نگاه دقیق و ریزبین به این مسیر نشان میدهد برنامههای کمی از این جنس موفق بودند. احتمالا گروهی برای رد این نظریه از «عصر جدید»، «دورهمی» و حتی «خندوانه» مثال میزنند، اما فارغ از اینکه سهم محتوا در هر یک از این برنامهها چقدر بوده است، باید این سوال را از مخاطبان پیگیر این برنامهها پرسید که اساسا بهدلیل دکور این برنامهها، آنها را تماشا کردهاند و از آن مهمتر اینکه مثلا میتوانند تفاوت دکور این برنامهها در فصول مختلف را به یاد بیاورند؟ دکور ثابت و بزرگ و پرهزینه نهایتا تا سه قسمت برای بیننده «کار» میکند و بعد از آن تکراری میشود و تبدیل به یک وسیله در صحنه میشود و بس. دکور و فرم نمیتواند بار تمام برنامه را به دوش بکشد و این یک مساله ساده و البته مهم است. این فرمول حتی در سریالسازی هم صادق است. به سریال «معصومیت ازدسترفته» که این شبها از تلویزیون پخش میشود دقت کنید. یک فضای ساده و محدود استودیویی دارد و شبیه به تلهتئاترهای مذهبی هم هست. نه خبری از دکورهای سنگین است و نه برایش شهرک یا فضای مجزا ساختهاند. داود میرباقری یک داستان دوخطی در تاریخ را به کمک درام و شاید تخیل تبدیل به یک سریال جذاب و دیدنی کرده است.
نمونه غیرسریالی از این دست برنامهها، همین «سوره» است. دکور و طراحی صحنهاش جزء سادهترین و کمخرجترین برنامههای شبکههای تلویزیونی است. ظاهرا قالبش همان قالب همیشگی دو صندلی و یک میز است، اما حضور و وجود یک محتوای جذاب و کارشده، تماشاگر را درگیر دکور سادهاش نمیکند و آن را پس نمیزند. دو نفر روبهروی هم نشستهاند و با هم صحبت میکنند و حتی گاهی چالش هم دارند؛ چالش مستقیم یا غیرمستقیم. توجه مخاطب به جنس صندلیها و حتی پسزمینه داخل استودیو نیست. او حرفهایی را ازطریق تلویزیونش میبیند و میشنود که پیش از این کمتر شنیده یا اصلا نشنیده است و فقط شاید شبیه به آن را در بخشهایی از فضای مجازی دیده باشد.
پس مشخص شد که اصلا نیازی به فرم و ظاهرسازیهای عجیبوغریب نیست. اجازه بدهید یک نمونه از برنامههای موفق قدیم و یک برنامه جدید را خدمتتان معرفی کنیم. برنامه «دیدنیها» یکی از محبوبترین برنامههای دهه60 بود که یک میز ساده، یک مجری خوشتیپ و خوشصدا و یک میکروفون تقریبا بزرگ روبهروی دوربین میگذاشت و آیتمهای جذابی هم در این میان پخش میکرد. این برنامه سالها بهواسطه همین دکور و ساختار موفق بود و هنوز هم برای مخاطبان نسل جدید جذاب است. برنامه ساده دیگری که اتفاقا از همین شبکه چهار هم پخش شد «زندگی پس از زندگی» بود که از فرمول دو صندلی و چند دوربین بهره میبرد، اما بهواسطه محتوای جذابش مورد اقبال عمومی و گسترده مردم قرار گرفت.
مخاطب دنبال ایده جذاب است و دکورها و تکنیکهای تصویری برایش اولویت اصلی نیست. او مدام درحال مقایسه کردن برنامههای مختلف با همدیگر است و درنهایت انتخاب میکند که پای کدام برنامهها بیشتر بماند. ایکاش مدیران تلویزیون هم میدانستند که جلوتر از بودجه و اسپانسر باید دنبال ایده جذاب باشند.