

«ابنسینا» مناسبات عمیقی میان وحی، شریعت و فلسفه ترسیم میکند
در این کتاب به بررسی دیدگاههای ابنسینا، فارابی، صدرالمتالهین و سهروردی در خصوص وحی و فلسفه سیاسی پرداختهایم. نظریههای وحی در فلسفه سیاسی با مباحث مربوط به جهان، انسان، اجتماع، سیاست، حکومت و قانون در ارتباط بوده و از آنها تاثیر پذیرفته و بر آنها تاثیرگذار بوده است. «وحی» در لغت به معنای اشاره سریع و در اصطلاح به معنای ادراک و دریافت از غیب است. فلسفه سیاسی از آغاز به موضوع وحی توجه داشته و بنا بر نظر رایج در مطالعات فلسفه سیاسی- اسلامی، بنای فلسفه سیاسی- اسلامی بر تبیین وحی و نسبت آن با سیاست و حکومت است.
بر پایه برخی نظریهها «وحی» تنها بخشی از فلسفه سیاسی، آن هم بخش عملیاتی و بیرونی آن را پوشش میدهد. بر پایه برخی دیگر از نظریهها، وحی همان کار ویژه فلسفه سیاسی را بر عهده دارد. بر پایه گروه سوم نظریهها، وحی از ماقبل فلسفه سیاسی تا مابعد آن را دربرمیگیرد. ابنسینا مناسبات عمیقی میان وحی و شریعت از یکسو و فلسفه از سوی دیگر ترسیم میکند؛ به طوری که فلسفه با راهنمایی و تایید وحی و شریعت بوده و به نوبه خود، وحی و شریعت را تحلیل کرده و مراد و مقصود آن را درمییابد. با تحلیل جدیدی که ابنسینا از حکمت عملی و حکمت مدنی ارائه میکند، شریعت به مثابه فرآورده وحی نهتنها در جایگاه بخشی از فلسفه سیاسی قرار میگیرد؛ بلکه قسیم فلسفه سیاسی به شمار میآید. نصیرالدین طوسی، بر پایه تفسیر متاخر ابنسینا از فلسفه و فلسفه سیاسی، شریعت به مثابه فرآورده وحی را قسیم فلسفه سیاسی قرار میدهد.
اندیشه فیلسوفان طبقهبندی نشده است
وقتی کتاب به دستم رسید، مشتاق به مطالعه آن بودم؛ گرچه عنوان کتاب برایم گیجکننده بود. در وحی چند مساله مهم است. ضرورت، کیفیت، محتوا و مرتبه و مقام نبی. مولف تلاش بسیاری کرده است و منابع بسیاری را دیده اما آنچه باید به نظر من به آن توجه میشد و نشد، دستهبندیها بر اساس این مسائل مهم بود که خواننده دچار سردرگمی نشود. از طرف دیگر این انتظار میرفت که در تقسیمبندیها نگاه هر کدام از فیلسوفان هم به صورت تفکیک شده کار میشد.
یکی از مهمترین مسائلی که امروزه با آن دست در گریبانیم این است که تا چه حد اندیشه این فیلسوفان میتواند برای جامعه سیاسی امروز ما پاسخگو باشد. مشروطیت سیاست ما را به سیاستی نوین تبدیل و با مسائل جدیدی روبهرو کرده است. به همین دلیل نمیتوانیم صرفا با اندیشه گذشتگان پاسخ مسائل امروزی را بدهیم. این اندیشهها مانند یک میراث در دستان ماست و ما باید با سوالات جدید به بازخوانی و بازنگری این میراث بپردازیم.
جلد دومی بر این کتاب بنویسید
کتاب نقاط قوت فراوانی دارد که از جمله آن میتوان به این موضوع اشاره کرد که کمتر گزارش نادرستی از منبعی در آن قید شده است. موضوع نیز فیالنفسه خوب است و این کتاب برای گام اول، ارزشمند است. ما در مطالعه دیدگاههای گذشتگان در حوزه اندیشه، به ویژه فلسفه میتوانیم دو گونه رفتار کنیم. یکی آنکه به گذشته برویم و در همان بستر فرهنگی این مباحث را بررسی کنیم و دیگر اینکه اندیشه آنها را به جهان امروزی بیاوریم و بر اساس دغدغههای امروزی به آن بپردازیم.
زمانی که ما اندیشه این فیلسوفان را در بازه تاریخی خودشان بررسی میکنیم، میبینیم چقدر نیازهای آن زمان با نیازهای امروز متفاوت است و شاید به این امر بیندیشیم که آن اندیشهها کمترین قرابتی با مسائل امروزی ما ندارند. اتفاقی که در این کتاب نیز افتاده است. اما اگر اندیشه را از قالب زمان خود بیرون بکشیم و بر اساس نیازهای امروز از این فیلسوفان سوال کنیم، میتوانیم کاربرد اندیشههای سیاسیشان را حس کنیم. به نظر من بر اساس این نگاه جدید میتوان جلد دومی بر این کتاب نوشت.
