سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار: پس از مدتها حدس و گمان، محمدمهدی اسماعیلی بهعنوان وزیر پیشنهادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سیزدهم معرفی شد. او که دانشآموخته مدرسه عالی شهید مطهری است دکتری علوم سیاسی از پژوهشگاه علومانسانی و مطالعات فرهنگی دارد و گفته میشود فعالیتهای فرهنگی جدی خودش را از سردبیری و مدیرمسئولی چندین نشریه فرهنگی - اجتماعی در دهه ۷۰ آغاز کرده است. در کارنامه کاری وی همچنین تاسیس قرارگاه رسانه سازمان صداوسیما دیده میشود. فارغ از برنامههای اولیه و واکنشهای اهالی فرهنگ به آنها و همچنین مصاحبهها و اصلاحیههای بعدی اسماعیلی و صحبتها و دفاعیات دیروز ابراهیم رئیسی از وزیر پیشنهادیاش اما مسائل مهمتر و واجبتری در حوزه فرهنگ و ارشاد وجود دارد که در این مجال به آنها اشاره خواهیم کرد. فارغ از دولتها و حکومتها، فرهنگ و هنر در کشورهای مختلف متاثر از کرونا، شرایط ویژهای را گذرانده و میگذراند که بدون توجه به این شرایط، امکان تغییر یا کمک به وضعیت فعلی وجود ندارد. گفتنی است برخی کشورها شرایط بهتری دارند و بسیاری دیگر در وضعیت بدی بهسر میبرند و کشور ما هم بدون تعارف در دو سال گذشته، اوضاع نامطلوبی داشته که در گزارشهای قبلی منتشرشده در «فرهیختگان» به آنها پرداختیم. حالا و در این شرایط، تشخیص درست درد و درمان سریع آن از وظایف اکثر وزرا و در اینجا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است. برنامهریزی و دقتنظر در جزئیات، متعلق به دورهای است که همهچیز سرجای خودش است. بدیهی است اولویتها در زمان جنگ و صلح متفاوت است و کیست نداند که ما در شرایط شبهجنگی هستیم، البته تعداد آنها هم که گفتهاند وضعیت کرونایی از وضعیت جنگی سختتر است، کم نیست.
یحیی باش، آقای اسماعیلی!
فردی را تصور کنید که خداینکرده تصادف بدی کرده یا کرونای شدیدی گرفته است. بدیهی است اولویت اصلی تیم پزشکی و پرستارها زنده نگه داشتن آن مصدوم یا بیمار است. کسی از نوع پوشش، مذهب، مدرک تحصیلی و حتی اشتباه احتمالی او در ایجاد این تصادف نمیپرسد. وظیفه اصلی، در آن شرایط، زنده نگهداشتن اوست. حالا که اکثر هنرمندان و اهالی فرهنگ معتقدند فرهنگ و هنر روبه احتضار است و سالنهای سینما و تئاتر خالیتر از قبل است و خوانندگان و آهنگسازان مطرح یا از کشور خارج میشوند یا مشغول به کارهای دیگری شدهاند وظیفه اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم چیست جز نجات این جنازه نیمهجان؟
سیدعباس صالحی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در تیرماه سال جاری و در گفتوگویی عنوان کرده بود بخش فرهنگ و هنر ایران از اسفندماه 98 که شاهد شیوع ویروس کرونا بودیم تا اواخر اردیبهشتماه ۱۴۰۰ افزون بر ۹هزار میلیارد تومان خسارت دیده است که حجم قابلتوجهی است.
در حوزه موسیقی گفته میشود معمولا در هرسال بهطور میانگین حدود ۱۲۰۰ سانس کنسرت در سراسر کشور برگزار میشود یعنی بهطور میانگین در هرماه ۱۲۰ سانس. البته بهجز ماه محرم و صفر و مناسبتهای عزاداری. هرچند کنسرتها دراختیار عدهای خاص هستند اما بهطور میانگین برای برگزاری هر کنسرت، بین 100 تا 150 نفر مشغول هستند که درمجموع آمار قابلتوجهی میشود. با علم به اینکه نسخههای فیزیکی دیگر خریداری ندارند و محوریت درآمدزایی در موسیقی با کنسرتهاست، میتوان شرایط این هنر را حدس زد. علی ترابی، مدیرکل اسبق دفتر موسیقی درباره وضعیت موسیقی به «فرهیختگان» گفته بود: «در حوزه موسیقی اگر مشخصا بخواهم اشاره کنم بخشی که بیشتر جلوه فرهنگی داشته و کمتر در حوزه پولسازی موسیقی بوده، بیشترین آسیبها را دیده است. زیرا بخش پولساز و مردمپسند موسیقی هم از قبل نسبت به سایر حوزهها بنیه قویتری داشت و به هر شکل تولیداتی داشته که در آینده نزدیک و بعد از دوران کرونا هم میتوانند به موسیقی برگردند. به نظر میرسد در اولین فضایی که فراهم شود و وضعیت بهتری به لحاظ اقتصادی و بودجه بازتری در دست نهادهای مرتبط قرار گیرد، توجه به آن بخش از موسیقی که آسیبپذیرترین بخش است و درعینحال فرهنگیترین و جدیترین بخش موسیقی هم هست باید در اولویت باشد.»
در تئاتر که اوضاع بدتر است. اگر میانگین نمایشهای روی صحنه در سال را مثلا 6هزار عنوان و تعداد اجراها را حدودا 200هزار اجرا بگیریم، این رقم در دوسال گذشته به پایینترین میزانش رسیده است. حتی کمکهای مالی هم نتوانست کاری بکند. به آمار حمایت از نمایشها در جشنواره تئاتر فجر سال 99 دقت کنید: در بخش کمکهزینهها برای بخش مسابقه که شامل ۲۸ اثر بوده، حدود ۵۹۵ میلیون تومان، برای بخش ویژه با ۱۹ اثر ۴۸۵ میلیون تومان، برای مسابقه تئاتر خیابانی با ۲۶ اثر ۲۳۶ میلیون تومان، برای دیگر گونههای اجرا با ۱۱ اثر ۱۵۲ میلیون تومان، برای بخش ویژه سرباز انقلاب با ۱۲ اثر ۱۰۷ میلیون تومان و برای بخش فیزیکال تئاتر با هفت اثر ۲۸میلیون تومان خرج شده است. همچنین در تهران که مهدنمایش در سالهای اخیر بوده است از 149 اثر صحنهای و خیابانی حدود دومیلیارد تومان حمایت شده است. کافی است بدانیم میانگین هر گروه تئاتری بین 15 تا 30 نفر است.
شکرخدا گودرزی، بازیگر و کارگردان تئاتر در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره وضعیت تئاتر گفته بود: «من میتوانم بیان کنم اولویتهای ما در حال حاضر معیشت است و بچهها از این لحاظ دچار مشکل هستند. برخی از آنها حق بیمه خود را نمیتوانند پرداخت کنند و کار ندارند، چون سالنها تعطیل است. اینکه خیلی از اتفاقاتی که میافتد به چه مسیری میرود موضوع مهمی است و آیا وزیر یا دولت بعدی میتواند جوابگوی این میزان مطالبات تلنبار شده جامعه تئاتری باشد؟»
در سینما و پیش از کرونا هم اوضاع خوب نبود. غلامرضا آزادی، تهیهکننده و کارگردان سینما در گفتوگویی با اشاره به وضعیت سینماها در دوران کرونا گفته بود که متاسفانه سینمای ایران به دلیل تاثیرپذیری از فضای سیاسی و اجتماعی جامعه خیلی جلوتر از شیوع ویروس کرونا درحال از بین رفتن بود و کرونا به این روند نابودی سرعت بیشتری بخشید و بخشهایی از عیبهای سینمای ایران که موجب نابودی آن شد را بیشتر عیان کرد. اکران آنلاین و بازگشاییهای هرازگاهی سینما هم نتوانست هنر هفتم را از ورشکستگی نجات دهد. آقای وزیر! در چنین شرایطی، شما فعلا نمیتوانید از بایدها و نبایدها بگویید. اول این هنرها را زنده نگه دارید. اول برای فرهنگ و هنر کشور یحیی باشید و بعد هادی.
حق، نه صدقه
اگر بپذیریم مشکل و مساله اصلی و بزرگ، معیشت است، حالا برای حل این مشکل باید چه کرد؟ شارژ کردن «هنرکارت»ها کفایت میکند؟ آن هم با مبالغی مانند یکمیلیون و دومیلیون تومان. پرداخت وامهای چند دهمیلیونی به هنرمندان چطور؟ همه اینها شاید در کوتاهمدت جواب دهند. با فرض اینکه این مبالغ بهطور مساوی و نه عادلانه به همه اهالی فرهنگ و هنر پرداخت شود اما آیا با پرداخت این ارقام، مشکلات هنرمندان حل میشود؟ بدیهی است که جواب منفی است. هنرمندانی که چندینماه است کرایهخانهشان را ندادهاند و بعضی از آنها مجبور به کار روی ماشین شدهاند. حساب آنهایی که در خرج دارو و درمانشان ماندهاند که جداست. در چنین شرایطی باید زمینهای را فراهم کرد که با فعال شدن چرخه تولید، به همه هنرمندان امکان فعالیت و دریافت دستمزد برسد. هنرمندان صدقه نمیخواهند، آنها شرایطی را میخواهند که با خیال راحت از بهداشت لوکیشنها و همچنین پرداخت بهموقع و بهاندازه حقوقشان در آثار مختلف حضور پیدا کنند. حالا این چرخه تولید چگونه فعال میشود؟ استفاده از تمام ظرفیتهای همه طیفهای سینمایی، موسیقی، تئاتر و ... و همچنین خروج از نقش تماشاگری و رسیدن به جایگاه هدایتگری و کنشگری توسط وزارت ارشاد میتواند این چرخه را فعال کند. ارشاد درکنار بخش خصوصی و همسو با اهدافی که برای خودش تعیین کرده است باید زمینه را برای ساخت آثار فاخر، جذاب و قابل دفاع آماده کند و خودش بهطور موقت یا حتی دائمی لوکوموتیوران این قطار شود. سفارش، حمایت و نظارت بر ساخت آثار ماندگار، فارغ از افزایش تولیدات صحیح و اصولی در کارنامه کاریاش و بهطورکلی دولت سیزدهم، میتواند اوضاع مالی گروه قابلتوجهی از هنرمندان با هر عقیده و فکری را بهبود بخشد. در وضعیت فعلی، شاید استفاده توامان از نسخههای کوتاهمدت و بلند بهترین روش باشد و در این مسیر، حفظ شأن و عزت هنرمندان نیز باید موردتوجه قرار گیرد. پیش از این هم گفتیم که حالا نه وقت دستهبندی است و نه جناحبازی. این قطار برای حرکت ناگزیر از حضور همه سلایق و طیفهاست. با رعایت صحیح و نه نمایشی پروتکلها میتوان چرخه تولید در هنرهای مختلف را بهکار انداخت و هر هنرمندی از طریق فعالیتهایش کسب روزی کند. هنرمند حقش را میخواهد، نه صدقه را ... .
آقای وزیر! این مجازی حقیقت دارد
احتمالا در یکی، دوهفته اخیر، مهدی اسماعیلی، وزیر پیشنهادی فرهنگ و ارشاد، بازخوردهای حرفهای خودش در فضای مجازی را دیده است. پیش از این و در بزنگاههای دیگر نیز احتمالا متوجه نقش فضای مجازی و تاثیراتش شده است. فارغ از تایید یا رد طرح «صیانت»، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم هرکسی باشد، باید تکلیف خودش را با این پدیده نسبتا نوظهور روشن کند. وقتی یک قطعه آهنگ که کمتر از پنجدقیقه است میتواند زلزله به جان نظام آموزشی و فرهنگی کشور بیندازد و یک ویدئوی کوتاه فلان پرستار در فلان بیمارستان یک شهرستان دورافتاده، چنان امیدی ایجاد کند که چندین دستگاه عریض و طویل نتوانند، یعنی فضای مجازی موثر و مهم است. آقای وزیر احتمالا با مینیسریالهای تولیدشده در بستر اینستاگرام آشنا هستند. همچنین احتمالا نقش سایتهای موسیقی در معرفی و ترویج موسیقی را هم میدانند. سامانههای آنلاین نمایش و فیلم هم چیز عجیبی نیستند. چرا راه دور برویم، احتمالا شما و آقای وزیر این روزها هیاتهای آنلاین را دیدهاید. طرح جذاب و فراگیری که دوسال است، اجرا میشود و مانع از حضور و تردد اضافی شده و تشنگان دریای عشق اباعبدالله الحسین(ع) را هم تا حدود زیادی سیراب کرده. حالا تکلیف چیست؟ نگاه به فضای مجازی از منظر هیاتهای آنلاین و سخنرانیها و کارهای خیر است یا عموم مردم و کاربران موردتوجه قرار میگیرند؟ برای مقابله با «رهاشدگی فضای مجازی» فقط باید به قوانین غیرشفاف متوسل شد؟ چگونه میتوان از این ظرفیتها استفاده صحیح و موثر کرد؟ چه مقدار امکان پر کردن خلأهای فرهنگی و هنری در فضای مجازی وجود دارد؟ ابزار حضور در فضای مجازی توسط وزارت فرهنگ و ارشاد صرفا قوه قهریه است؟
وزارت فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم با شناخت موانع و ظرفیتها میتواند و باید در فضای مجازی حضوری فعال داشته باشد و از آن بهعنوان یک ابزار مهم و جامع بهره بگیرد. این واقعیت است که بخش زیادی از سلایق جامعه از طریق فضای مجازی شکل میگیرد و تغییر میکند. موسیقی، سینما، تئاتر و حتی هنرهای تجسمی بهواسطه فضای مجازی میتوانند بهخوبی معرفی و شناخته شوند یا دچار تحریف و تقلیل ارزش شوند.
تنظیم، ممیزی یا نــظارت
راحتترین روش برخورد با آثار هنری، حذف، ممانعت یا برش آن است؛ روشی سنتی که سالهاست اعمال شده و البته نتایج و عواقبش در سالهای اخیر شدت و تاثیر بیشتری گذاشته است. تجربه نشان داده که هر فیلم یا کنسرت یا نمایشی که توقیف شده چه فشار سنگینی روی دولت وقت گذاشته است، چه برسد به وزارت فرهنگ و ارشادش. نمونه آخرش همین سریال «زخمکاری» است. اعمال سانسور در هر قسمتش برای ساترا و وزارت فرهنگ و ارشاد و حتی سازمان صداوسیما هزینهساز بوده و عجیب اینکه با نظارت دقیق در زمان تولید و حتی پیش از تولید، میتوانست جلوی خیلی از این هزینهها گرفته شود. حالا که بهواسطه برنامهها و اظهارنظرهای اسماعیلی، حساسیتها روی وزیر ارشاد دولت رئیسی زیاد شده است، شاید شفافیت درزمینه ممیزی و روشهای اعمال آن، بتواند منتقدان او را کمی آرام کند. اعمال سانسور هرقدر در قدمهای اولیه ساخت یک اثر باشد، عوارض کمتری دارد و فراتر از آن نگاه جامع و کلی بهمقوله ممیزی است. ممیزی باید باشد اما چگونگی اعمال آن و تعریف چارچوبش از اهمیت بیشتری برخوردار است.
وجود یک معیار و سنجش مشخص باعث میشود تغییر افراد و همچنین اعمال سلایق نتوانند در مرزهای این قوانین، تغییراتی ایجاد کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد برای ممیزی یا تنظیمگری یا حتی نظارت باید یک قانون و ساختار منظم ایجاد کند و تحت هر شرایطی پیرو این قوانین باشد و سازمانها و نهادهای تصمیمگیر دیگر را هم وادار به پیروی از این قوانین ثابت کند. در این صورت نه مشکلاتی شبیه به «زخمکاری» پیش میآید و نه هرساله به تعداد فیلمهای توقیفی اضافه میشود.