

رضا داوریاردکانی مطابق معمول دو دهه اخیر در این کتاب نیز به وضع توسعه و نسبت آن با تجدد نظر داشته است. به عبارت دیگر میتوان گفت این کتاب همانند دیگر کتابهای 20 سال اخیر او دعوت به تامل در امور است؛ تاملی که نزد داوریاردکانی با انصاف فکری، رواداری و اعتدال همراه است. مجموعه مباحث کتاب اگرچه از ایجاز و ابهام برخوردار است، اما کوششی ارجمند برای شناخت شرایط وضع کنونی ایرانیان در بستر تاریخ تفکر معاصر است. جوهره مهمترین فرازهای کتاب حاضر ناظر به تجدد و به عبارت صحیحتر تاریخ تجددمآبی ما ایرانیان است که در وضعی پیچیده، ایران را در میانه وضعیتی مشابه کشورهای در حال توسعه و همچنین کشورهای توسعهیافته نگاشته شده است. این نگارش از این رو که نه تکرار تحلیلهای مدرن است و نه مشابه رونوشتهای روشنفکران وطنی، ارزش تدقیق و توجه وافر دارد. داوریاردکانی با کلان دیدن جایگاه تجدد در جهان معاصر معتقد است: «تجربه 40 ساله من این است که فهم تجدد برای ما امری بسیار دشوار است و شاید یکی از دشواریهایش این باشد که چون روح غالب بر جهان است، نمیگذارد شناخته شود و اکنون که خرد تجدد در غرب و در سراسر روی زمین رو به ادبار دارد، عجب نیست که کار توسعه در جهان در حال توسعه دشوارتر شده باشد.» این بخش از نوشتار داوریاردکانی در مقدمه کتاب به خوبی نشاندهنده رویکرد پرسشمحور و مساله بین فیلسوف ایرانی در کتاب حاضر است؛ رویکردی که گاه موجبات مخالفت برخی از نویسندگان و پژوهندگان علوم انسانی را در پی دارد. بعضی معتقدند چرا و به چه دلیل باید در باب توسعه و تجدد پرسش به میان کشید و نسبت علوم انسانی و توسعه را با طرح چندین مساله صورتبندی کرد؟ ادله آنان نیز ناظر به طرح این پرسشها و مسائل در پیش از ایران معاصر در غرب دوره جدید است. اما پاسخ رئیس فرهنگستان علوم ایران به این نقد چیست؟ او بر آن است که مسائل علم، عمل، اخلاق، سیاست و اقتصاد در همه جای جهان یکسان طرح و حل نمیشوند و دانشمندان علوم انسانی و اجتماعی باید این تفاوتها را مورد بررسی قرار دهند. نباید از یاد برد که طرح مسالههای داوریاردکانی در دو دهه اخیر را نهتنها نمیتوان تکرار متفکران غربی دانست؛ بلکه باید آن را یکی از بدیعترین وجوه توجه به تجدد و اجتهاد در مسائل و مباحث معطوف به آن نامگذاری کرد. داوریاردکانی در مقدمه همین کتاب به نحوی عالمانه مینویسد: «مسائل علوم انسانی و اجتماعی را اگر درست مطرح کنیم، مسائل تازه هستند و راهحل تازه نیز دارند. اما وقتی بیمسالهایم یا با مسائل انتزاعی سرگرم هستیم و حرف دیگران را تکرار میکنیم، آن حرفها حتی اگر در جای خود بسیار مهم باشند، تکراری و تقلیدیاند.» گذشته از خط روشن نقد جریانهای روشنفکری که در همین برش کوتاه نقل شده از مقدمه کتاب قابل رصد است. آنچه در کلیت مقدمه به مثابه دیباچه کتاب برجسته و حائز اهمیت است، عزم داوریاردکانی و توجه فیلسوفانه او به شرایط و امکانهای تحقق سیاست و فرهنگ، بدون امعاننظر به ایدئولوژی و نقد و ذم بیاعتنایی به اموری همانند آموزش و پرورش، پژوهش و مدیریت، اخلاق عمومی و همچنین مسائل مهمی نظیر سیاست و فرهنگ است. همین مهم به درجات دیگری در سه کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعهنیافتگی»، «علم، اخلاق و سیاست» و «فلسفه و آیندهنگری» هم به چشم میخورد که میتواند حاکی از آغاز یک دوره فکری جدید نزد رضا داوریاردکانی باشد. اما به کتاب «اکنون و آینده ما» بازگردیم و فهرست مقالههای مختلف آن را بازخوانی کنیم.
طرح بحث و نقد
نخستین مقاله کتاب «درباره نقد» نام دارد که در آن با توجه به تاریخ تجدد و طرح نقد به مثابه شناخت، دیدگاه فلسفهمحور درباره نقد و رویکرد فیلسوف در نقد توضیح داده میشود. دومین مقاله کتاب «درباره دانشگاه» نام دارد که در آن با مطمحنظر داشتن علم و فرهنگ و مهمتر از آن تاریخ توسعه، روایتی از جایگاهی که دانشگاه باید در ایران به مثابه یک جامعه در حال توسعه داشته باشد، ارائه میشود. عنوان مقاله سوم «ملاحظاتی اجمالی درباره تعلیم و تربیت و مقام معلم» است و مباحثی نظیر وظیفه و شغل معلمی، شأن معلم و مدرسه در جامعه، تغییر ماهیت علم در دوره جدید، نهاد تعلیم و تربیت در دوره جدید، نظام آموزشی جدید، امکانهای تعلیمی و طلب تفکر مطرح میشود. عنوان مقاله چهارم «گفتار در ضرورت و اولویت نظام اداری و آموزشی» است و به مسائلی مثل وضع کنونی مدیریت و آموزش، بوروکراسی و کارمندپروری، مخاطرات سازمان اداری، ضعف برنامهریزی و آیندهنگری پرداخته میشود. «فرهنگستان علوم و آیندهاش» مقالهای دو بخشی است که بخش پنجم و ششم کتاب را شکل میدهد. «اخلاق مهندسی» نام مقاله هفتم است که در آن با طرح مساله نسبت میان مردم زمانه و تکنیک و همچنین توضیح تفاوت نگرش دانشمندان به طبیعت در دوره قدیم و جدید، به تبیین اخلاق مهندسی در زمانه و اندیشه پست مدرن پرداخته میشود. «گفتار در عقل، طبیعت و قانون» نام مقاله هشتم است که در آن با بررسی نسبت میان علم و طبیعت در فلسفه قدیم و جدید، درباره نتایج غیاب طبیعت طرح عالم و زندگی زمان هشدار داده میشود. نهمین مقاله کتاب «مقام عقل و نقل در سیر و بسط تاریخ ایران» و دهمین مقاله «فلسفه در عالم اسلام، ایدئولوژی و آینده ما» نام دارد و متکفل پردازش مسائلی از تاریخ اندیشه فلسفی ایران و اسلام است که ضمن تذکر نظام و ترتیبات عقلی منقولات در تمدن اسلامی، بر فضل تقدم خرد فلسفی تاکید شده است. داوریاردکانی در مقاله دهم ضمن محاجه و محاکا با مدعیات عابدالجابری، از سرشت و سرنوشت تفکر عقلانی در شرق تمدن اسلامی دفاع میکند. عنوان مقاله یازدهم کتاب «نقد فلسفه در ایران و آینده» است که در آن با روایت کوتاهی از نحوه آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غربی، ضمن نایاب توصیف کردن نقادی فلسفی و زبان انتقادی، حجاب ایدئولوژی به مثابه یکی از موانع مهم نقد فلسفی معرفی میشود. عنوان مقاله دوازدهم کتاب «وضع فلسفه و علوم انسانی در کشور و آینده ما» است که در آن با محوریت تحول علوم اجتماعی طرح بحث شده است. اما مقالههای «ما آینده خودمانیم» و «گفتاری در آیندهنگری، آیندهنگاری و برنامهریزی» به عنوان دو مقاله پایانی کتاب ناظر به یک موضوع مشترک است. در این دو مقاله که به موضوع پرمناقشه آیندهنگری میپردازد، نهتنها به موضوعات مهم و دشواری نظیر آگاهی از زمان، آگاهی تاریخی، زمان تاریخی و تصرف در زمان پرداخته میشود، بلکه آیندهنگاری به مثابه دانش شناخت امکانها و درک نظم متحقق در آینده مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
