گفت‌وگوی «فرهیختگان» با سیدمهدی موسوی علیزاده، کارشناس‌ارشد مسائل افغانستان
اگر به طالبان هم بگویند خلافت به‌معنای سنتی را کنار بگذار، عملا دیگر طالبانی باقی نمی‌ماند و نباید دیگر طالبان را در قالب بنیادگرا درنظر گرفت؛ اگر این اتفاق بیفتد که خب شاید زمینه هم داشته باشد که بتوانند کاری کنند، می‌توانند. اما واقعیت این است که دولت طالبان، ماهیتش تمامیت‌گرا است، چون در ذیل نظریات سنتی اهل‌سنت قرار می‌گیرد.
  • ۱۴۰۰-۰۵-۲۴ - ۰۲:۳۰
  • 00
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با سیدمهدی موسوی علیزاده، کارشناس‌ارشد مسائل افغانستان
طالبان به‌دنبال تشکیل پشتونستان بزرگ است
طالبان به‌دنبال تشکیل پشتونستان بزرگ است

معین رضیئی، روزنامه‌نگار: مسلحان طالبان پنجشنبه‌شب توانستند مقاومت چندروزه مردم هرات را بشکنند و وارد این شهر استراتژیک و پرجمعیت افغانستان شوند. مردم قندهار، بعد از مقاومتی کوتاه‌تر از ساکنان هرات، تسلیم نیروهای طالبان شدند. با سقوط دو شهر مهم و تاریخی هرات و قندهار، به‌نظر می‌رسد طالبان برای اشغال کابل، کار آنچنان دشواری در پیش نخواهد داشت. دولت اشرف غنی در یک‌قدمی سقوط قرار گرفته است. برای بررسی تحولات این روزهای کشور همسایه، گفت‌وگویی با سیدمهدی موسوی‌علیزاده، کارشناس‌ارشد مسائل افغانستان داشته‌ایم. متن این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

دلیل دستاوردهای نظامی طالبان درشمال افغانستان که ساکنان تاجیک‌تبار و ازبک‌تبار زیادی دارد، چیست؟

همان‌طور که اشاره کردید، خاستگاه طالبان جنوب افغانستان، منطقه هرات و  بیشتر منطقه قندهار است. اینها هنگامی که آمدند، از جنوب افغانستان وارد شدند و در 1996 که برای نخستین‌بار شروع به فعالیت کردند، احساس کردند نتوانسته‌اند در مناطق شمال که آن زمان تحت تسلط احمدشاه مسعود بود و ازطرفی، ائتلاف‌های ضدطالبان در آن مناطق فعال بود، حضور پررنگ و فعالی داشته باشند. اما از سال 2006 که طالبانی‌ها فعالیت مجدد خودشان را شروع کردند، برای اینکه در آینده دچار مشکل نشوند، فعالیت‌شان را از شمال افغانستان آغاز کردند. طالبان در این سال‌ها که حدود 13، 14 سال طول کشید، نفوذش را در ولایت‌هایی مثل کنر، بدخشان، قندوز، منطقه شرق و ولایت‌های مشرقی، رفته‌رفته افزایش داد که اگر احیانا در آینده قرار شد اتفاقی مشابه شرایط امروز بیفتد، طالبان دیگر نسبت‌به شمال افغانستان دغدغه‌ای نداشته باشد. من خاطرم هست ولایت‌های شمالی افغانستان در مقاطع گذشته مرتب دست‌به‌دست می‌شد؛ ازطرفی دولت قدرت نداشت، ازطرفی گروه‌های ائتلاف ضدطالبان دیگر مثل سابق به‌علت عدم وجود قدرت مرکزی، حضور فعالی نداشتند. زمینه برای طالبان فراهم شد و اینها چون در آنجا مقاومتی ندیدند و در این سال‌ها نهادینه شده بودند، عملا دیگر قدرت قوی در مقابل‌شان نبود که مقاومت کند و بنابراین آنجا را به‌راحتی به تصرف درآوردند؛ ازطرفی دیگر با جنوب هم -جایی‌که از ابتدا محل تاخت‌وتاز طالبان بود- چندان مشکلی نداشتند.

آیا طالبان موفق به نفوذ در میان جوامع تاجیک‌تبار و ازبک‌تبار شده است؟

نه، به‌نظرم اتفاقی که افتاده این است که چون قدرت مرکزی در مناطق شمالی افغانستان چندان نفوذی نداشت و عملا با دوپاره شدن افغانستان بین اشرف‌غنی و عبدالله‌عبدالله، قدرت دولت نیز تحلیل رفت. طالبان درحقیقت از فضای بی‌ثبات محیط استفاده کرد و قدرت پیدا کرد و اگر امروز می‌بینیم افراد اسلحه خود را می‌گذارند و تسلیم می‌شوند، به این معنا است که هیچ امیدی به دولت مرکزی ندارند. یعنی می‌ترسند مقاومت کنند و نهایتا دولت مرکزی پشت آنها را خالی کند و طالبان وارد شود و همه آنان را قتل‌عام کند. با آن رویکردی که طالبان اعلام کرد ما با افرد کاری نداریم و فقط می‌خواهیم مناطق را بگیریم که این‌هم به‌نظر من دروغ محض است.

عملا مردم نه به این معنا که به طالبان اعتماد دارند، بلکه مشکل این است که به دولت مرکزی اعتماد ندارند و می‌دانند دولت مرکزی قدرتی ندارد و پشت‌شان را خالی می‌کند، بنابراین این شرایط امروز به‌وجود آمده است.

آیا طالبان نهایتا موفق به تصرف کامل افغانستان می‌شود؟ در این‌صورت آیا دولت موقت و تقسیم قدرت معنایی خواهد داشت؟

طالبان اولین مشکلی که در زمینه تشکیل حکومت دارد این است که نظریه و تئوری ندارد؛ یعنی به‌نوعی آن نظریه خلافت سنتی که گروه‌های دیگر مثل داعش، القاعده، بوکوحرام یا گروه‌های دیگری که درطول زمان بودند، هیچ‌کدام موفق نبودند و نمونه کاملش طالبان در دوره اول بود که امارت تشکیل داد و دوره دوم هم داعش بود که در عراق تشکیل داد؛ همین مشکل را اخوان‌المسلمین هم داشتند؛ یعنی بعد از پیروزی اخوان‌المسلمین در مصر شما دیدید که اینها عملا نتوانستند قدرت فراگیر تشکیل دهند و به هزیمت کشیده شدند. روی این‌حساب، طالبان الان باتوجه به شرایط بی‌ثبات افغانستان، می‌تواند نفوذ کند. به آنها دولت پاکستان کمک می‌کند و «تحریک‌ طالبان» پاکستان نیز همراهی‌اش می‌کند. اینها می‌توانند در کوتاه‌مدت شرایط را به نفع خودشان سامان بدهند، اما دو حالت دارد؛ یا باید از مواضع خودشان نسبت‌به آن دیدگاه‌های طالبانیسم کوتاه بیایند، که اگر این بشود که دیگر ماهیت خودشان را از دست داده‌اند؛ مثل این می‌ماند که به من بگویند شیعه، ولی بگویند امامت را قبول نداشته باش؛ این‌گونه که من دیگر شیعه نیستم!

اگر به طالبان هم بگویند خلافت به‌معنای سنتی را کنار بگذار، عملا دیگر طالبانی باقی نمی‌ماند و نباید دیگر طالبان را در قالب بنیادگرا درنظر گرفت؛ اگر این اتفاق بیفتد که خب شاید زمینه هم داشته باشد که بتوانند کاری کنند، می‌توانند. اما واقعیت این است که دولت طالبان، ماهیتش تمامیت‌گرا است، چون در ذیل نظریات سنتی اهل‌سنت قرار می‌گیرد. نظریات اهل‌سنت در حوزه خلافت، درحقیقت تمامیت‌گرا است. آنها نمی‌توانند در گوشه‌ای از افغانستان یک امیرالمومنین داشته باشند و گوشه دیگر شخص دیگری باشد و همه هم تقریبا این را می‌دانند. خود اینها که می‌گویند ما حاضریم مثلا در گفت‌وگوهای شهریورماه دوحه قطر بیاییم و گفت‌وگو کنیم، این عملا واقعیت ندارد؛ روی این حساب، چون نمی‌توانند آن دیدگاه‌هایشان را در حکومت‌داری پیاده کنند، شاید در کوتاه‌مدت بتوانند در افغانستان قدرت را در دست بگیرند، اما مسلما با این اعتقادات نمی‌توانند دولت پایا و ماندگاری را تشکیل دهند.

وضعیت منطقه جغرافیایی هزاره‌جات درصورت ادامه درگیری‌ها چه خواهد شد؟ آیا طالبان برخورد متفاوت‌تری با شیعیان خواهد داشت؟

به‌نظر من، ماهیت طالبان عوض نشده، یعنی همان نگاه افراطی گذشته را دارد و تنها استراتژی‌اش عوض شده است و باتوجه به تجربیات گذشته، یکی تجربه داعش در عراق و دیگری تجربه خودش در دوره گذشته، عملا یک استراتژی جدید را درپیش گرفته است و ادعا دارد برخورد مسالمت‌آمیزی داشته باشیم و صرفا تا دست به اسلحه نبرند، ما کاری انجام نمی‌دهیم. اما واقعیت این است که نه، این‌گونه نخواهد بود و اگر این شرایط پیش بیاید، ما شاهد کشتارهایی خواهیم بود؛ مثل سال‌های 1996 تا 2003 و شاهد نسل‌کشی در مناطق مختلف خواهیم بود که این طبیعی است، شاهد هتک‌حرمت نوامیس خواهیم بود و ازطرفی هم شاهد سیل مهاجران به کشورهای همسایه افغانستان مانند ایران، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان و چین که دارای ۷۰ کیلومتر مرز مشترکند. این مهاجران می‌توانند ناامنی‌هایی در منطقه ایجاد کنند، به‌طور کلی نمی‌توان آینده باثباتی برای منطقه با حضور طالبان چه در قدرت باشند و چه در قدرت نباشند شاهد بود.

در دور قبلی حکومت طالبان شاهد حضور تروریست‌های عرب‌تبار القاعده و تروریست‌های ازبک‌تبار جماعت اسلامی ازبکستان در افغانستان بودیم که به طالبان پناه آورده بودند. این مساله نشان می‌داد طالبان به‌نوعی به دایه گروه‌های تروریستی در منطقه تبدیل شده بود. در آینده نیز آیا طالبان به حالت دایگی خود برای تروریست‌ها ادامه خواهد داد؟

هنگامی که شاخه افغانستان داعش تحت عنوان ولایت خراسان با حضور حافظ سعید کار خود را در افغانستان آغاز کرد، طالبانی‌ها که در آن زمان قدرتی نیز نداشتند و به محاق رفته بودند، از این دولت حمایت کردند. اما بعد از مدتی احساس کردند این شاخه به‌دنبال تبدیل شدن به برندی در منطقه است،  به همین دلیل طالبانی‌ها با نیروهای ولایت خراسان مقابله کرده و تعدادی از آنها را نیز کشتند. همین مساله باعث ایجاد یک نگاه خوشبینانه به طالبان توسط جمهوری اسلامی شد. اما واقعیت این بود طالبان با نیرو‌های ولایت خراسان جنگ قدرت داشت؛ زمانی که در افغانستان «افغان‌عرب‌»ها با نیروهای القاعده حضور داشتند. وقتی اسامه بن‌لادن ظهور کرد، هیچ‌گاه ادعای حاکمیت بر کل افغانستان را نداشت و حاکمیت طالبان را نیز به‌رسمیت می‌شناخت، به همین دلیل طالبانی‌ها او را قبول کرده و در کوه‌های تورابورا وی را پناه دادند. اگر گروه‌های تکفیری دیگر که همگی تمامیت‌گرا هستند مانند داعش یا جماعت اسلامی ازبکستان از اوامر طالبان تمکین کنند و عضوی از این گروه شوند، طالبان نیز آنها را می‌پذیرد، اما اگر این اتفاق نیفتد، نتیجه برعکس است؛ مانند حزب ‌التحریر که در آسیای مرکزی فعال است و روش و منش خود را دارد؛ آنها نمی‌توانند با طالبان زیر یک سقف قرار گیرند، چه تاجیک و ازبک‌ها و چه پشتوهایی که اکنون با طالبان همراه نیستند، اینها زمانی توسط این گروه پذیرفته می‌شوند که اوامر آنها را تمکین کنند و تمام اعتقاد خود را نسبت‌به گروه‌های دیگر کنار بگذارند. حقیقت این است که در افغانستان آن‌چیزی که در ایجاد حکومت‌ها موثر است، قومیت است. از این منظر طالبان تشکیلاتی کاملا وابسته به پشتون‌ها هستند و به همین دلیل امکان اینکه افرادی از تاجیک‌ها، ازبک‌ها و... بیایند عضوی از طالبان شوند بعید است، چون آنها می‌دانند هدف طالبان از تشکیل امارت اسلامی بیشتر تشکیل پشتونستان بزرگ است. طالبانی‌ها معتقدند طی 300-‌200 سال گذشته فقط پشتون‌ها بر افغانستان‌ها حکومت کرده‌اند به‌جز 6 ماه که فردی به‌نام سلیم‌بچه حکومت را در دست گرفت و بلافاصله نیز از قدرت کنار رفت. پشتون‌های طالبان همیشه نگاه ناسیونالیستی قوی داشته‌اند، بنابراین اگر سایر قومیت‌ها مانند ازبک‌ها، هزاره‌ای‌ها یا تاجیک‌ها به این گروه بپیوندند، فردای آنکه طالبان به قدرت برسد، این افراد یا به محاق رفته و شهروند درجه دو به‌حساب می‌آیند یا اینکه باید اسلحه بردارند و علیه طالبان بجنگند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰