از بهترین مردان روزگار ماست، از آنهایی که باید خوشحال باشیم در روزگار ما نفس میکشد و زندگی میکند. لوریس چکناواریان درکی بینهایت انسانی از جهان دارد. این آهنگساز و رهبر ارکستر ارمنی، بوی خوب حق را هرجا که باشد، استشمام میکند و پیاش میرود، با همه دلش درگیر آن میشود و سعی میکند اثری شایسته هم برایش خلق کند. او چندسال پیش با عشق و ارادت بسیار سمفونیای را هم برای واقعه عاشورا نوشت تا ادای دینی باشد به همه لحظههایی که از بچگیاش تا امروز در دستههای عزاداری ماه محرم بهنوعی حضور داشته است. با او درباره این اثرش گفتوگو کردیم و خواستیم بگوید دلیل علاقه بسیارش به امام حسین(ع) و واقعه کربلا چیست؟ او هم از حضورش در دستههای عزاداری دوران کودکی و آب دادنش به عزاداران حسینی برایمان گفت تا رسید به دنیای امروزمان و دلتنگیاش برای دستههای عزاداری در این روزهای سخت کرونازده.
اغلب مخاطبان موسیقی کشور بیشتر آثار اپرا و سمفونیهای لوریس چکناواریان برایشان آشناست، آثار اپراییای چون رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، آفرینش، سیاوش، ضحاک و شمس و مولانا از مشهورترین آثار چکناواریان در این حوزه موسیقایی است و در بخش سمفونی نیز آثار شاخصی چون «گفتوگوی تمدنها»، «رسول عشق و امید (پیامبر اعظم)» و «جهانپهلوان تختی» به چشم میخورد.
بهخاطر دارم چند سال قبلتر از اجرای سمفونی عاشورا، در مصاحبهای گفته بودید دوست دارید برای امام حسین(ع) سمفونی بنویسید و بعدش هم سمفونی عاشورا را نوشتید و اجرا کردید. کمی درباره این موضوع توضیح میدهید.
چند سالی میشود که در روزهای عزاداری محرم قطعه «مکن ای صبح طلوع» از سمفونی عاشورا که یکی از ساختههای من است در فضای مجازی پخش میشود و بازخوردهای فراوانی هم دارد. این قطعه تنها بخش کوچکی از سمفونی است و حسرت میخورم که در این سالها، کرونا فرصت اجرای دوبارهاش در ماه محرم را از ما گرفته است. اثری که همیشه با من و در من بود تا بالاخره آن را نوشتم. اصلا سمفونیام هم هیچ، من از بچگی وقتی صدای شیپور و طبل را از دستههای عزاداری میشنیدم، مسحورش میشدم. هنوز به یاد دارم من و همبازیهایم چه شوق و هیجانی برای عزاداریهای ماه محرم داشتیم. شاید باورش برایتان سخت باشد، وقتی صدای طبل و سنج دستههای عزاداری را میشنوم، همان هیجان حس خوب دوره کودکی برایم زنده میشود و به این خاطر طی سالها هم هر وقت که ایران نبودهام، تمام تلاش خود را میکردم بتوانم دهه اول محرم در کشور باشم تا در مراسمهای عزاداری شرکت کنم.
به تعزیه چطور؟
راستش هیچوقت به تعزیه این حس و علاقه را پیدا نکردم، همهمان سلایق شخصی هم داریم دیگر... اما دستههای عزاداری آنقدر مرا تحت تأثیر قرار میدادند که تا سالها دنبالشان میکردم. حالا اما این روزها کرونا حال و هوای محرمهای گذشته را از همهمان گرفته و بسیار ناراحتم از این اتفاق. بگذریم که این روزها هم میگذرد بالاخره... . این حس خوب به موسیقی آیینی ماه محرم آنقدر با من ماند و برایم حس یک موسیقی حماسی کامل و عظیم را داشت که سمفونی عاشورا را نوشتم. خیلیها میپرسند چرا اینقدر موسیقی عزاداری محرم را دوست دارم و من همیشه برایشان میگویم موسیقی دستههای عزاداری واقعا خاص است، اصلا لازم نیست مسلمان باشی و بدانی چه اتفاقی افتاده یا حتی کلمات نوحهخوانها چه معنایی دارد، این موسیقی قلب آدم را صدا میزند و میلرزاند. یک حماسه و حزن همزمان دارد که به آدم میگوید اتفاق غمانگیزی افتاده، اما آنچه گذشته یک غم صرف نبوده، یک غم مردانه و بزرگ بوده که مردهای واقعی برایش جنگیدهاند.
این غم مردانه بر شما بهعنوان یک غیرمسلمان چقدر تأثیر گذاشته... آدم را به فکر فرو میبرد!
بهنظرم آنچه در کربلا میگذرد، یکی از بزرگترین تراژدیهای دنیاست، اصلا نمیشود برای یکی تعریفش کرد و تاثیرش را بر او ندید. هر انسانی به حیرت خواهد آمد از اینکه یک نفر حاضرشده هست و نیستش را بهخاطر عقیدهاش از دست بدهد. نوه پیامبر اسلام بوده، میتوانسته از خیلی چیزها بگذرد، دست دوستی به آنها که نباید بدهد و بهخوبی و خوشی زندگی کند. تاریخ از این آدمهایی که تسلیم دنیا نمیشوند کم دارد، خیلی هم کم دارد.
همه میگوییم این دنیا گذراست و باید برای خدا و بهخاطر خدا زندگی کرد و مرد، اما چند نفرمان واقعا میتوانیم دست از جان خود و عزیزانمان بشوییم و اینطور مردانه به میدان جنگ برویم؟ باور کنید هیچکدام نمیتوانیم به دنیا پشت کنیم، امام حسین(ع) با علم به اینکه میدانسته خودش و همه یارانش شهید میشوند بهخاطر یک هدف مقدس به میدان میرود، کاش بتوانیم از رفتار او همین را یاد بگیریم که بزرگترین کاخهای دنیا نابود میشوند، اما انسانیت هیچوقت نابود نمیشود و انسان واقعی همیشه زنده است. بهجرات میتوانم بگویم جز امام حسین(ع) و یارانش، تنها حضرت مسیح را میشناسم که حجم بزرگی از مصیبت و سختیها را بهخاطر خدا و هدفش متحمل شد و بهخاطر همین دلایل همچنان معتقدم عاشورا یکی از بزرگترین وقایع تراژیک جهان است. سمفونی عاشورا میتواند همه دنیا را تحت تأثیر قرار دهد.
فکر کنیم این روزهای بد دنیا میگذرد و روزی فرصت ارائه سمفونی عاشورا در سطح بینالمللی فراهم میشود. فکر میکنید این اثر بتواند بر مخاطب غیرایرانی هم اثر بگذارد؟
مطمئن هستم با اجرای جهانی این اثر میتوان به انتقال فرهنگ بزرگ عاشورایی امام حسین(ع) پرداخت و شاید با این اقدام یکی از بزرگترین فعالیتهای فرهنگی تاریخ کشور رقم بخورد که با این سمفونی میتوانیم فرهنگ عاشورا را آنچنان که شایسته است به جهانیان بشناسانیم. کسانی که مرا از نزدیک میشناسند بهخوبی میدانند اهل تعارف و ذکر حرفهای شعارگونه نیستم و همیشه سعی کردهام حرف دلم را بدون واهمه و از روی صداقت بیان کنم. صفر تا صد تولید و اجرای این قطعه با یک نیت قلبی انجام شده است. زمانی که مشغول ساخت اثری با محوریت امام حسین(ع) بودم، سعی کردم ایشان را درک کنم و به شخصیتی که خود در واقعه عاشورا حضور دارد و از نزدیک شاهد همه اتفاقات تلخ است، نزدیک شوم و اینجا بود که شاید تنها ذرهای از عظمت شخصیت امام حسین(ع) را بهوضوح لمس کردم و از سوی دیگر از آنجا که همیشه علاقه داشتم بزرگی حماسه عاشورا و فداکاری امام حسین(ع) را به گوش جهانیان برسانم، تصمیم به نوشتن و ساخت این سمفونی گرفتم.
به این هم فکر میکردید که اثر ممکن است بر مخاطب چه اثری بگذارد؟ یعنی فکر حس و حال مخاطب خارجیاش هم بودید؟
ابدا. خدا شاهد است لحظهای به این موضوعات فکر نکردم و فقط درگیر حس و فکرهای خودم و مواجههام با موضوع و شخصی بودم که بسیار بر من اثر گذاشته بود.
گفتید خیلی امام حسین(ع) را دوست دارید و برای درک شخصیتش در نوشتن سمفونی خیلی تلاش کردهاید. به شخصیت دیگری هم در روند کارتان علاقه پیدا کردهاید؟
من همه آن 72 مرد را عمیقا دوست دارم، اما حضرت عباس و فداکاریهایش هم چیزی است که میدانم بر همه تاثیر میگذارد. البته این علاقه هم در من خیلی قدیمی است و وقتی بچه بودم عشق این را داشتم که در دستههای عزاداری «سقای آب» باشم و به عشق حضرت عباس آب بدهم دست عزاداران. او آنقدر مرد بزرگی است که فداکاری میکند، جانش را میگیرد کف دستش و میرود برای بچههای کوچک آب بیاورد. شاید حالا که بحرانهای مربوط به آب در دنیا فکر میکنیم و مدام حرفش هست بیشتر بفهمیم آب نداشتن و لب تشنه بودن بچههای کوچک چه دردی است. از سوی دیگر از همان دوران مدام به فداکاری خارقالعاده حضرت عباس، فکر میکردم و اینکه چطور برای رفع تشنگی بچههای کوچک، جان خود را کف دستش گرفت و به دل دشمن زد و در نهایت دستهایی که قرار بود برای بچهها آب بیاورد را از دست داد. غم عجیبی دارد این ماجرا، او پی آب میرود، دستهایش را میدهد و شهید میشود، اما لب به آب نمیزند، یاد تشنگی بچهها و بقیه همراهانش نمیگذارد او آب بنوشد. باز هم میگویم مگر کل تاریخ چند تا حسین و عباس دارد؟ من ایشان را خیلی دوست دارم و همیشه میگویم عجیب است یک مرد چطور میتواند دستهایش را در راه خدا بدهد اما تا قرنها دستهای دیگران را بگیرد. البته بیدریغ بودن در مسیری که خدا میخواهد همینطور است دیگر... این را هم بگویم که بارها در عمرم مشکلاتم را برایش بردهام و به دستگیریاش متوسل شدهام، حضرت عباس هیچوقت دست خالی برم نگردانده...
این روزها دلتان چه میخواهد؟ بیایید با هم چیزی بخواهیم....
خب... دعا کنیم و بخواهیم که این شرایط کرونایی بگذرد و برود، خیلی دلتنگ شنیدن صدای طبل و سنج و شیپور دستههای عزاداری هستم، اما چارهای نیست و صبر و دعا بهترین راهکار برای این روزهاست... کاش دوباره آن روزهای خوب بیاید، دستههای عزاداری از کوچه و خیابان عبور کنند و من گوشهای بایستم و تماشا کنم...