«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
تحمل ظلمی که در روز عاشورا بر اهل‌بیت پیامبر رفته برای تمام مسلمانان، خصوصا شیعیان سخت و طاقت‌فرسا است. این احساسات به همت ادیبان، شاعران و نویسندگانی بزرگ در دوره‌های مختلف زمانی نوشته شده و گنجینه عظیمی در این زمینه را تهیه کرده است. با این‌حال آنچه داستان‌های عاشورایی فعلی را از دیگر متونی که در اعصار گذشته نوشته و به نسل ما رسیده متمایز می‌کند، نوع نگاه متفاوت به این واقعه سرنوشت‌ساز است.
  • ۱۴۰۰-۰۵-۲۳ - ۰۳:۱۶
  • 10
«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
راویان عاشورا
راویان عاشورا

حنانه جانمحمدی: صدای طبل، بوی اسپند و هوای اشک. شناسنامه شیعیان دوباره مهر می‌خورد. ماه محرم از راه رسیده و این‌بار اما مانند سال گذشته برگزاری عزاداری همراه با محدودیت‌های کرونایی است. عزاداری این روزها طبق روایات بسیاری، بارها ازسوی ائمه(علیه‌السلام) سفارش شده، باوجود این، بهتر می‌شود که ماه شور حسینی با شعور نیز همراه باشد. در میان اشک و همدردی با افزایش آگاهی از اتفاقات روز عاشورا و اتفاقات پیرامون این جریان، پرسش‌های گوناگون و زیادی از ماهیت قیام امام سوم شیعیان به جواب می‌رسند.

پیشینه ادبیات عاشورایی در ایران، ریشه‌دار و عمیق است. در ظریف‌ترین سطوح فرهنگی‌مان بال‌وپر گرفته و هزاران شعر و داستان حول محور واقعه روز عاشورا نوشته و به چاپ رسیده است. سبقه 1000 ساله این‌گونه از ادبیات سبب شده که حالا ظرفیت بزرگی در این حوزه داشته باشیم. پرداختن به ادبیات عاشورایی در دوران معاصر، شکلی تازه به خود گرفته و شاعران و نویسندگان، به بیان احساسات صرف پیرامون روز عاشورا بسنده نمی‌کنند و به آن چاشنی مطالعه همه‌جانبه آثار عاشورایی را اضافه کرده‌اند؛ اتفاقی که خصوصا در حوزه داستان و رمان توانسته جلوه قابل‌قبولی را از خود ارائه بدهد. با اینکه به‌نظر می‌رسد هنرمندان حوزه شعر در این عرصه موفق‌تر از فعالان حوزه داستانی بودند، اما از حدود دو دهه پیش تاکنون حرکت جدی ادبیات داستانی در حوزه عاشورایی آغاز شده و آثار متعدد و باکیفیت بسیاری به چاپ رسیده است.

 تحمل ظلمی که در روز عاشورا بر اهل‌بیت پیامبر رفته برای تمام مسلمانان، خصوصا شیعیان سخت و طاقت‌فرسا است. این احساسات به همت ادیبان، شاعران و نویسندگانی بزرگ در دوره‌های مختلف زمانی نوشته شده و گنجینه عظیمی در این زمینه را تهیه کرده است. با این‌حال آنچه داستان‌های عاشورایی فعلی را از دیگر متونی که در اعصار گذشته نوشته و به نسل ما رسیده متمایز می‌کند، نوع نگاه متفاوت به این واقعه سرنوشت‌ساز است.

برخلاف تصور بسیاری که گمان می‌کنند متون جذابی با محوریت عاشورا در زمان حال به رشته تحریر نرسیده است، تعداد آثار خوب داستانی در این حوزه کم نیست و اگر با چشم خریدار و خواننده این سبک ادبی را دنبال کنیم، رمان‌ها و مجموعه داستان‌های باکیفیتی را در این رابطه پیدا می‌کنیم که با رعایت تکینک و فن‌های داستان‌نویسی و مطالعه دقیق متون دینی و تاریخی، قدرت‌نمایی می‌کنند. روایت داستانی که مخاطب از قبل انتهای آن را می‌داند، کار ساده‌ای نیست و نیاز به تبحر ویژه‌ای دارد. در این نوشتار مروری داریم بر پنج عنوان رمان که با محوریت واقعه عاشورا مکتوب شده و نشر یافته است.

پدر، عشق و پسر ؛ روایتی بی‌بدیل از علی‌اکبر حسین(ع)

در این اثر که به قلم رسا و شیوای سیدمهدی شجاعی به‌تحریر درآمده، بخش‌هایی از زندگی فرزند ارشد امام‌حسین(ع) مقابل چشمان خواننده تصویرسازی شده است. فصول کتاب با عنوان «مجلس» نام‌گذاری شده و شامل 10 داستان است. وقایع هر مجلس با لحنی عاطفی از زبان عقاب، اسب ایشان بیان می‌شود و مخاطب آن مادر حضرت علی‌اکبر است و مجالس پایانی، به شهادت حضرتش در کربلا اختصاص دارد. هر برش از زندگی حضرت در مجالس ده‌گانه به‌گونه‌ای به واقعه‌ کربلا مربوط می‌شود و در تمامی فصول کتاب، هویت عاشورایی حکمرانی می‌کند. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «یادت هست لیلا! یکی از این شب‌ها را که گفتم: به گمانم امام، دل از علی‌اکبر(ع) نکنده بود. به دیگران می‌گفت دل بکنید و رهایش کنید، اما هنوز خودش دل نکنده بود! اگر علی‌اکبر(ع) این‌همه وقت تا مرز شهادت رفت و بازگشت، اگر از علی‌اکبر(ع) به قاعده دو انسان خون رفت و همچنان ایستاده ماند، همه از سر همین پیوندی بود که هنوز از دو سمت نگسسته بود. پدر نه، امام زمان دل به کسی بسته باشد و او بتواند از حیطه زمین بگریزد؟! نمی‌شود. و این بود که نمی‌شد، و... حالا این دو می‌خواستند از هم دل بکنند.»

شماس شامی

کتاب «شماس شامی» نوشته مجید قیصری پیرامون نامه‌نگاری‌های خدمتکار و محافظ مخصوص «جالوت» نماینده روم به‌نام شماس است که از روم به شام آمده است. این داستان در 28 فصل نسبتا کوتاه نوشته شده و به واقعه عاشورا می‌پردازد. یکی از ویژگی‌های این کتاب، روایت واقعه از زبان دانای کل است. تمامی روایت‌های فصول این کتاب در قالب نامه‌نگاری‌هایی است که شماس به دربار امپراتور روم دارد. راوی سوم‌شخص این داستان، هر آنچه را که در دربار شام می‌بیند و از دهان مردمان آن دیار درخصوص کسانی که علیه خلیفه ناحق مسلمانان می‌شنود، برای پادشاهش بازگو می‌کند. در پشت جلد این کتاب آمده است: «داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند، اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه نو به روایت بنشیند. گویی که آن را دوباره می‌آفریند. در شماس شامی برهه‌ای از تاریخی مکرر باز هم تکرار می‌شود و هنوز نامکرر است.» طبق این کتاب، شماس بعد از تحقیقات زیاد به دربار یزید می‌رود و بر او می‌تازد که چرا پسر پیامبر(ص) را کشته‌ای؟ آن‌هم در اوج مظلومیت! او جمله‌ای تاریخی به یزید می‌گوید: نسل من با بیست‌وچند پشت (یا به نقلی هفتاد پشت)، به داوود نبی می‌رسد و مردم به همین دلیل خاک کفش من را سرمه چشم می‌کنند و تو مردی را که با یک واسطه به پیامبرتان می‌رسد، اینچنین می‌کشی و زن و فرزندش را اسیر می‌کنی؟

فراموشان؛ داستانی از واقعه کربلا

رمان فراموشان، نوشته داوود غفارزادگان ازجمله کتاب‌هایی است که پیرامون واقعه کربلا نوشته شده است. همان‌گونه که از اسم اثر برمی‌آید، نویسنده به‌سراغ افرادی رفته که حضور و سرنوشت‌شان در روز عاشورا از دید نویسندگان پوشیده مانده و به‌نوعی فراموش شده‌اند. این اثر 6 روایت گوناگون دارد. روایت قاصد والی مدینه، روایت همسر زهیر بن قین، روایت یکی از سربازان حربن یزید ریاحی، روایت غلام عبیدالله‌بن زیاد، روایت یک کاتب گمنام و روایت قیس بن اشعث این اثر را تشکیل می‌دهند. روایت هرکدام از این بخش‌ها از زبان یکی از کسانی است که در روز عاشورا همراه کاوران امام‌حسین(ع) بوده و تحت‌تاثیر وقایع آن روز قرار گرفته‌اند. درنهایت کل منسجمی خواننده را غافلگیر می‌کند. تمامی روایت‌ها به یک حدیث منتهی می‌شود و روایت کربلا را در ذهن مخاطب ماندگار می‌کند. در قسمتی از کتاب می‌خوانیم: «اینک، آنچه در مدت هشت روز بر فرزندان رسول خدا گذشت، دوم محرم بود که حسین‌بن علی(ع) وارد سرزمین کربلا شد. فرمود: نام این زمین چیست؟ عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست. فرمود: خداوندا به تو پناه می‌برم از کرب‌وبلا. و پس از آن گفت: فرود آیید و منزل کنید که اینجا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خونریزگاه ماست. سپس همه‌ فرزندان و برادران و خاندان خود را گرد آورد. لحظه‌ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: مردم بنده‌ دنیایند و دین بازیچه‌ای است بر زبان‌شان. تا آن هنگام که روزی‌شان آماده شود با دین سروکار دارند؛ اما چون سختی فرارسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»

فردا مسافرم؛ عاشقانه‌ای بعد از واقعه عاشورا

کتاب «فردا مسافرم» به قلم مریم راهی، حکایت قصه‌ای است که در آن دختری عاشق‌پیشه از اهالی کوفه که پدرش روزگاری سفیر امام‌علی(ع) بوده، برای جنگ با دشمنان امام‌حسین(ع) از کوفه خارج شده است و چند روز پس از عاشورا به خانه بازگشته و از شدت و حیرت از آنچه دیده، قادر به صحبت نیست و در همین حین کاروان اسرای اهل‌بیت نیز به شهر وارد می‌شود و دختر به دیدار آنان می‌شتابد. بخش‌های قابل‌توجهی از متن داستان روایتی است از زندگی برخی شخصیت‌های خاندان نبوی. نویسنده در فصولی از رمانش با بازگشت به گذشته و روایت سرگذشت تاریخی برخی از چهره‌های خاندان نبوی سعی دارد برخی از خصوصیات آنها را که از ازل در درون‌شان نشسته را به قلم و کلمه بکشاند. در قسمتی از داستان آمده: «سعید قابل بود، و می‌شد اهل خانه‌ را آسوده‌خاطر به او سپرد، ولی از روزی که شیعیان کوفه نام‌شان را نوشته بودند پای رقعه، ایام به خوشی سپری نمی‌کرد. مردد بود و مضطرب. خوف از جانش خارج نمی‌شد، اما پنهانش می‌داشت. عزلت گزیده بود؛ در خانه خودش، لیل و نهار. هربار دیدمش سخنی نگفت، جز آنکه زیر لب زمزمه کرد: به‌سوی ما بشتاب، امید است خداوند ما را به واسطه شما بر حق مجتمع گرداند.»

فتح خون؛ بازتابی فرازمانی از کربلا

این کتاب اثری متفاوت به قلم سید شهیدان اهل‌قلم، سیدمرتضی آوینی است که به روایتی جان‌دار از محرم می‌پردازد. آثار مکتوب شهید آوینی انعکاسی از تفکرات فلسفی او درخصوص جریانات مختلف است و فتح خون به‌درستی، آینه تمام‌نمای جریان ذهنی و فکری او پیرو اتفاقات کربلا است. فتح خون در ۱۰ فصل آغاز هجرت عظیم؛ کوفه؛ مناظره عقل و عشق؛ قافله عشق در سفر تاریخ؛ کربلا؛ ناشئه اللیل؛ فصل تمییز خبیث از طیّب (اتمام حجت)؛ غربال دهر؛ سیاره رنج و تماشاگه راز روایت می‌شود. آوینی در بخش نخست کتاب به بیان وقایع، توصیف ماجراها و شرح اتفاقاتی که از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ هجری اتفاق افتاده، می‌پردازد. او در این بخش چگونگی آغاز حرکت، قیام و نهضت امام‌حسین(ع) تا شهادت ایشان را تصویر می‌کند. بخش دوم اما روایت را از زبان نویسنده می‌خوانیم. او در فتح خون به رازگشایی ماجراهایی که از رجب سال ۶۰ تا محرم سال ۶۱ هجری بر امام‌حسین(ع) و یاران بی‌نظیرش رفته است، می‌پردازد. در بخشی از کتاب اینچنین آمده: «حر آن کسی است که حق اذن جان گرفتن را به خود او می‌سپارد و این اکرم‌الموت است: قتل در راه خدا. و مگر آزاده کرامت‌مند را جز این نیز مرگی سزاوار است؟ احرار از مرگ در بستر به خدا پناه می‌برند. قدم صدق هرگز بر صراط نمی‌لرزد؛ حر صادق بود و از آغاز نیز جز درطریق صدق نرفته بود. احرار را چه‌بسا که مکر لیل و نهار به دارالاماره کوفه بکشاند، اما غربال ابتلائات هیچ‌کس را رها نمی‌کند و اهل‌صدق را، طوعاً یا کرهاً، از اهل کذب تمییز می‌دهد. مکاری چون ضحاک بن عبدالله نیز نمی‌تواند از چشم ابتلای دهر پنهان شود و فاش باید گفت، این محضر عظیم حق جایی برای پنهان شدن ندارد.»

صدای پای آب

محمدرضا حسن‌بیگی، یکی از نویسندگان داستان‌های اجتماعی در ادبیات فارسی است. البته برخلاف تصور، یدی هم در ادبیات مذهبی و عاشورایی دارد و رمان صدای پای آب یکی از آثار او در رابطه با حادثه کربلا در سال 61 هجری قمری است. صدای پای آب، داستانی با محوریت واقعه عاشورا است. شخصیت اول داستان بریر بن خضیر همدانی، یکی از یاران نزدیک امام‌حسین(ع) است و در متون متفاوت تاریخی حضور او در کربلا تایید شده است. راوی داستان سوم‌شخص مفرد است و حال‌واحوال درونی بریر را در واقعه عاشورا برایمان تعریف می‌کند. در بخشی از کتاب آمده است: «چگونه می‌توانست، چون همیشه در مسجد جامع کوفه دوزانو بنشیند و برای جمع کثیری که به دور او حلقه زده بودند، قرآن بیاموزد؟ از حق بگوید و از ناحق؛ از جندالله بگوید و از جندالشیطان، درحالی‌که خبر‌هایی که از مدینه می‌رسید، او را نگران و بی‌قرارتر می‌کرد. بریر اگر قاری بزرگ و استاد مسلم قرآن در کوفه نبود و احساس نمی‌کرد که باید در کوفه بماند، یک لحظه آرام نمی‌نشست و خود را به مدینه می‌رساند تا درکنار حسین بن علی بایستد؛ آن‌گونه که سال‌های زیادی از یاران و مریدان علی بن ابی‌طالب بود و حسین را از جوانی می‌شناخت. دیروز عصر بود که دوستش «عابس‌بن ابی شبیب شاکری» شتابان بر در خانه‌اش کوفت. وقتی در را باز کرد، عابس رو در رویش ایستاد. کمی نگران بود و بریر دانست که خبر خوشی ندارد. هرچند این روز‌ها انتظار شنیدن هیچ خبر خوشی را نداشت.»

ماه به روایت آه

ابوالفضل زرویی‌نصرآباد، نویسنده کتاب ماه به روایت آه، از زبان 12 راوی متفاوت به بیان وقایعی سربه‌مهر و خواندنی از شخصیت ماه بنی‌هاشم قبل و بعد از حادثه کربلا پرداخته است. ویژگی‌هایی چون اخلاص، امانتداری و حفظ حرمت ولایت و برادری را بدون اغراق مطرح کرده و در شکل و قامت داستان به نگارش درآورده است. نویسنده با تکیه به کتب تاریخی و اجتناب از نگاهی عاطفی به ساخت داستانی دست برده که با متنی خواندنی به اصول و واقعیات وابسته است. به‌جز یک راوی (زید بازرگان) تمام راویان کتاب (مسلم‌بن‌عقیل، فاطمه کلابیه، حضرت زینب، امام‌حسین(ع)، ام‌کلثوم، لبابه، عبدالله بن ابی‌محلّ، کزمان، شبث بن ربعی، سرجون و عبیدالله بن‌عباس) شخصیت‌های واقعی‌ای هستند که از نزدیک به شخصیت حضرت عباس(ع) آشنایی دارند. ذکر تاریخ شمسی رخدادهای واقعه عاشورا در کتاب، ازجمله نکاتی است که می‌تواند برای مخاطبان جالب به‌نظر برسد و ذهن‌شان را ازلحاظ زمانی با داستان همسو کند. در یکی از فصل‌های کتاب اینچنین آمده: «وقتی سرپرست کاروان پیش آمد و پارچه از صورت برداشت تا با ما سخن بگوید و از پس او، ‌دیگران چهره نشان دادند، شک‌مان به یقین بدل شد نه رفتار مهرآمیز و احترام برانگیزشان با آدمیان نسبت داشت و هیچ‌یک متوجه کلام او نشدیم. لاجرم با لبخندی به زیبایی بهار، تکرار کرد: ما غلامان فرزند رسول خدا، حسین بن‌علی هستیم. سرورم بر شما درود می‌فرستد و از شما دعوت می‌کند تا در مدینه، شهر پیامبر، میهمان او باشید. غلامان حسین بن‌علی؟ به این زیبایی و ادب و کمال؟ آن‌هم در این کویر که گویی دری به دوزخ دارد؟ حسین بن‌علی چگونه از گرفتاری ما در این بیابان سوزان باخبر شده است؟ غلام ماه‌‌سیما و فرشته‌خصال حسین، پیش از آنکه لب به پرسش باز کنیم، پاسخ داد: کوتاه زمانی است که چاه این منزلگاه خشکیده است. در این مدت به فرمان سرورمان حسین، هر روز با مشک‌هایی پر از آب بدین‌جا می‌آییم و به انتظار کاروانیان می‌مانیم تا به جرعه‌ای آب، میهمان‌شان کنیم و از آنان بخواهیم بر ما منت گذارند و در شهر پیامبر، میهمان فرزند او باشند.»

نامیرا؛ روایت کوفه قبل از توفان

داستان صادق کرمیار، روایتی شخصیت‌محور از حال‌وهوای شهر کوفه قبل از وقوع مصایب کربلا است؛ روایتی تخیلی اما سوار بر بستر تاریخی و شخصیت‌هایی واقعی. داستان پیرامون دختر و پسری است که بین حمایت از حسین یا پیوستن به لشگر یزید گیر کرده‌اند. اما درنهایت به حقانیت فرزند پیامبر پی می‌برند و کرمیار حین داستان به بیان و بررسی روایات تاریخی شیعه به ماجرای عاشورا می‌پردازد. در بخشی از این کتاب آمده: «مسلم نامه را بست. گریه جماعت اوج گرفت. ربیع با تعجب به آنها نگاه می‌کرد. مسلم‌بن‌عقیل به داخل خانه برگشت. ابن‌خضرمی از خانه مختار بیرون رفت، ربیع رو به عمرو برگشت. گفت: اینان چرا گریه می‌کنند؟ مختار سوال او را شنید. دست بر شانه ربیع گذاشت و گفت: اشک آنها از شوق دیدار حسین بن علی، مولی موحدان است.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰