فوایدی را برای اشک بر امامحسین گفتهاند که در ادبیات روایات ما نظیر ندارد. آثاری که برای اشک بر امامحسین گفتهاند اگر نگوییم بینظیر است حداقل قطعا کمنظیر است. اساسا اشک در باب معنویات یک جایگاه ویژهای دارد. بهطور کلی کسی که در درگاه خداوند اشک ندارد در وادی عبودیت و معنویت اصلا چیزی ندارد. حضرت امیر میفرمایند علت اینکه کسی اشک ندارد، قساوت قلب است و این قساوت حاصل نمیشود الا به گناه. ثمره گناه قساوت است. قساوت هم باعث میشود اشک نداشته باشد. اولیای خدا اگر بخواهند کسی را محک بزنند، میبینند که فرد چقدر رقت قلب دارد و چقدر اهل اشک است.
بهطور کلی عبادات مقول به تشکیک است، یعنی شدت و ضعفبردار است. پایینترین مرتبه اثر اشک بر حضرت سیدالشهدا این است که همه گناهان را محو میکند. به ریانابنشبیب فرمود که «إِنْ بَکیتَ و جرت دموعک عَلَى خَدَّیک» اگر اشکت جاری شد و روی گونهات ریخت، فرمود «غَفَرَ اللَّه لَه کلَّ ذَنْبه صَغِیرة أَوْ کبِیرة قَلِیلًا کانَ أَوْ کثِیراً. » لذا فرمودند که احدی از اهل سلوک به یکسری از مقامات نمیرسند الا به واسطه اشک بر حضرت سیدالشهدا.
یکی از آثاری که گریه بر حضرت سیدالشهدا در این عالم دارد، این است که باعث میشود نور محبت و ولایت پیغمبر اکرم و خدای متعال در قلب انسان احیا شود و قلب به مرحله حیات برسد. جنگ بین دو جنود و دو لشکر دائما درحال انجام است، یکی جنود رحمانی است و یکی هم جنود شیطان. در روایات از این دو به جنود عقل و جنود جهل یاد شده است. قرآن میفرماید: «فَمَنْ یرِدِ اللَّه آن یهدِیه یشْرَحْ صَدْرَه لِلْإِسْلَامِ» خداوند هر وقت اراده میکند که کسی را هدایت کند به او شرح صدر میدهد. از پیغمبر اکرم سوال کردند که این شرحصدر چیست، فرمودند نورانیت است، خداوند در مقابل آن ظلمت و تاریکی که نتیجه ولایت شیطان است، به سینه و به قلب انسان نورانیت عنایت میکند. کار شیطان این است که به واسطه تعلقات دنیایی به قلب انسان قفل میزند و درهای قلب را میبندد، لذا اجازه نمیدهد که نور در آن قلب راه پیدا کند. یکی از آثار اشک برای حضرت سیدالشهدا این است که آن قفلهایی که شیطان به قلب زده است را باز میکند و راه را برای نورانیت و احیای قلب هموار میکند. کسی که بر حضرت سیدالشهدا گریه میکند حتی اگر به حسب ظاهر فاسقالعمل هم باشد، به واسطه اشک بر حضرت سیدالشهداء این راه را برای خودش باز میکند که قلب او ولایت پیغمبر اکرم که ولایتالله است را بپذیرد. ولایت اولیای خدا اینگونه است که میفرمایند «یخْرِجُهمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» یعنی باعث میشوند که انسان از ظلمت به سمت نور برود. از آن طرف کار اولیای طاغوت یا اولیاء الشیطان این است که سعی میکنند انسان را از نور خارج کنند و به سمت ظلمت ببرند. این جنگ و این نزاع بین حق و باطل، بین جنود رحمان و جنود شیطان، بین اولیای خدا و اولیای طاغوت، مدام وجود دارد. کاری که حضرت سیدالشهدا کرد، این بود که این جنگ را علنی و فراگیر کرد. یعنی امام حسین جنگی که شیطان به واسطه جنودش به صورت پنهانی انجام میداد را علنی کرد و در کربلا به همه نشان داد. کاری کرد که هرکس که در مسیر حق است راه خودش را پیدا کند و به سمت مسیر هدایت حرکت کند. کمترین اثری که واقعه کربلا داشته این است که صفبندیها را کاملا مشخص کرده است. قبل از این صفبندیها آنقدر روشن نبود، واقعه کربلا این صفبندی را آنقدر واضح کرد که همه عوام و آنهایی که اهل معرفت -به معنای خاص آن- هم نیستند، متوجه این دو صف حق و باطل شدند. هرکس که ذرهای از نور در وجود اوست حتی آنهایی که فاسق هستند اما یک مقداری نور دارند، در ایام عاشورای حضرت سیدالشهدا در صف امام حسین قرار میگیرند یعنی صف خودشان را مشخص میکنند.
تحلیل واقعه عاشورا خوب است و باید باشد، کسی بحث درمورد عبرتهای عاشورا و فلسفه حرکت حضرت سیدالشهداء را انکار نمیکند اما باید گفت آن چیزی که مردم را حرکت میدهد و آن چیزی که دشمن از آن میترسد و باعث میشود تعلقات قلب و آن قفلهایی که شیطان به قلب انسان میزند باز شود و شرح صدر ایجاد شود، اشک برای حضرت سیدالشهداء است. این اشک انسان را در دل واقعه کربلا و در صف امام حسین قرار میدهد که این امر آرامآرام باعث محبت و پذیرفتن ولایت پیغمبر اکرم و امام حسین و باعث حرکت ما میشود.
مهمترین نتیجه و ثمره مصیبت حضرت سیدالشهداء این است که از روزی که امام حسین در گودی قتلگاه افتاد تا الان، هرسال این موسم عاشورا و این پرچم حضرت سیدالشهدا یک امتی را هدایت میکند. ما چقدر افرادی داشتیم که در همین مجالس حضرت سیدالشهدا هیچ سابقه و هیچ ارتباطی هم با تشکیلات خدا و پیغمبر نداشتند اما در زیر سایه گریه کردن برای حضرت سیدالشهداء و ورود در مجالس مصیبت حضرت سیدالشهداء هدایت شدند. همه مدیون سیدالشهداء هستند. وقتی کار خلیفه مسلمین به جایی رسیده که علنا میمونبازی میکند، علنا شراب میخورد و مسیر هدایت را از بین میبرد، حضرت میفرماید «علیالاسلام السلام». آن کسی که توانست این اعوجاج را به مسیر مستقیم خودش برگرداند حضرت سیدالشهداء است. چرا حضرت به کربلا رفت؟ به خاطر اینکه همه تحت ولایت پیغمبر اکرم و تحت ولایتالله قرار بگیرند. حالا هرکس هرچقدر بیشتر با این مسیر آشنا شود و بیشتر خودش را در این مسیر قرار بدهد بهره بیشتری میبرد که این دیگر مقول به تشکیک است.
اشک برای حضرت سیدالشهداء برای جناب ابراهیم یک ثمره دارد و برای بنده یک ثمر. مرتبهای که بنا بود به واسطه ذبح اسماعیل به جناب ابراهیم عنایت کنند، به واسطه اشک بر حضرت سیدالشهداء به ایشان داده شد. بهرهای که پیغمبر اکرم و ائمهمعصومین در زیر سایه اشک برای حضرت سیدالشهداء دارند را چه کسی میتواند اندازه بگیرد؟
آن کسی که در تحت ولایت پیغمبر اکرم قرار گرفته، در انتهای کار به مقام عبودیت میرسد و عبد میشود. عبودیت با عبادت متفاوت است. ممکن است کسی خیلی اهل عبادت باشد اما اهل عبودیت نباشد کمااینکه شیطان هزاران سال عبادت کرد. اهل عبودیت یعنی مطیع تام ولایت، شالوده و ریشه آن مطیع ولی بودن است.
میفرمایند کسی که اشک ندارد، هیچ راهی برای رسیدن به معنویات ندارد. بابی که باعث میشود انسان به مسیر معنویت و عبودیت وارد شود، اشک است. اگر کسی اهل تقوا باشد ولی اشک برای حضرت سیدالشهدا نداشته باشد، در مسیر معنویت و عبودیت راه را طی نکرده و نمیتواند طی کند. یکی از چیزهایی که باعث میشود قفلها و تعلقات انسان باز شود و از بین برود و قلب آزاد شود و برای بندگی آماده شود، اشک برای حضرت سیدالشهداء است. کسی که دارای رقت قلب بوده و قلبش نرم است، نشان میدهد فطرت او هنوز نمرده و بیدار است. لذا علامت این رقت همان اشکی است که جاری میشود.
اشک یکی از آن جنود رحمانی است که باعث میشود تعلقات، علقهها و قفلهایی که شیطان بر قلب مومن زده، باز شود و این قفلها و تعلقات از بین برود. مهمترین اثر اشک بر حضرت سیدالشهدا این است که به واسطه آن انسان در دایره ولایت پیغمبر اکرم و ولایتالله قرار میگیرد که اگر کسی در تحت ولایت خدای متعال و اولیای او قرار گرفت به سرمنزل هدایت رسیده است.
ما در مقام شفاعت دو نوع شفاعت داریم؛ یکی شفاعتی است که ما را تطهیر میکنند و یک شفاعت بالاتری داریم که شفاعت هدایت است. میفرمایند مرتبه پایین شفاعت، شفاعت از گناه و معصیت است. «و کفاره لذنوبنا» یعنی ولایت ائمه کفاره گناهان ماست و آن کم و کاستیهای ما را میپوشاند. شفاعت از ماده شفع است، یعنی اهلبیت درکنار ما قرار میگیرند و عمل ما را صعود میدهند. اما بالاتر از آنچه عرض شد، این است که ائمه شفیع میشوند در مقام هدایت. امام حسین(ع) مصباحالهدی است یعنی راه را برای ما روشن میکند. اشک برای حضرت سیدالشهدا برای انسان نور میآورد و شخص را نورانی میکند و تحت ولایت پیغمبراکرم و ولایتالله قرار میدهد. انسان را از ظلمت بیرون میآورد و از آن تعلقات جدا میکند. اما بالاتر از آن، امام حسین(ع) سفینه نجات هم هست. ممکن است راه روشن باشد اما معلوم نیست که ما پای رفتن داشته باشیم. انبیا هم در مسیر هدایت و هم در مسیر سیر و سلوکشان محتاج هدایت اهلبیت هستند. یعنی جناب ابراهیم هم باید در تحتهدایت امام حسین مسیر خودش را طی کند. لذا اهلبیت شفیع در مقام هدایت هم هستند. یعنی دستگیری میکنند. دستگیری آنها هم ایصال الیالمطلوب است. یعنی امامت یک نوع تحریک و ایصال مأموم است، یک نوع هل دادن انسانها به سمت فلاح و رستگاری است و ایصال الی المطلوب یعنی رساندن و واصل کردن. لذا آنقدر که اهلبیت بر اشک برای حضرت سیدالشهداء توصیه کردند بر هیچ چیزی توصیه نشده است. چون این اشک همه را بر سر سفره ولایتالله مینشاند.