گفت‌وگوی «فرهیختگان» با علی نظری منفرد
تمام رویدادهایی که رخ می‌دهد به هر حال پیامی با خود دارد و بدون پیام نیست. منتها آن تحلیل‌گری که تحلیل می‌کند و می‌خواهد پیام آن رویداد را برای دیگران بیان کند، این‌طور نیست که تحلیل او حتما صائب و درست باشد. گاهی تحلیل او مطابق با واقع است و گاهی نیست. لکن برخی تحلیل‌ها نسبت به واقعه عاشورا یک تحلیل‌های قطعی و مسلم است.
  • ۱۴۰۰-۰۵-۲۱ - ۰۱:۲۹
  • 00
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با علی نظری منفرد
نمی‌توان منابع ضعیف را به طور کلی رد کرد
نمی‌توان منابع ضعیف را به طور کلی رد کرد

عباس بنشاسته، روزنامه‌نگار: یکی از موضوعات معطوف به حادثه عاشورا بحث منابع تاریخی است. این سوال مطرح است که تا چه میزان می‌توان با اتکا به منابع تاریخی مسائل حادثه عاشورا را فهم کرد و به چه منابعی و با چه روشی می‌توان به این مهم دست یافت. در گفت‌وگو با حجت الاسلام علی نظری‌منفرد، کارشناس دینی، نگاهی خواهیم داشت به منابع تاریخی واقعه عاشورا که در ادامه از نظر می‌گذرانید.

به نظر می‌رسد علم تاریخ ذاتا با یک عدم قطعیتی مواجه است که داوری درمورد وقایع تاریخی و صدور حکم درمورد آن را با مشکل و سختی مواجه می‌کند، از این حیث با این عدم قطعیت در تاریخ، درمورد واقعه عاشورا چگونه می‌توان سخن گفت؟

مساله عدم قطعیت اختصاص به علم تاریخ ندارد و شما در فقه، اخلاق، رجال و... هم این عدم قطعیت را می‌بینید، منتها چطور انسان می‌تواند مطمئن شود آنچه از تاریخ به او رسیده، درست است یا نه؟ این مساله قاعده خود را دارد. یک سلسله قرائن و شواهدی از خارج ضمیمه یک رویداد تاریخی می‌شود و براساس آن شواهد و قرائن، شخص مطمئن می‌شود و وثوق پیدا می‌کند که فلان قضیه تاریخی اتفاق افتاده است.

چه دسته‌بندی‌ای درمورد منابع عاشورا می‌توانیم داشته باشیم؟ منابع دست‌اول را بر چه اساس می‌توانیم احصا بکنیم؟

اولین کسی که مقتل را نوشت یکی از اصحاب امیرالمومنین به نام اصبغ ابن‌نباته است که متوفی سال 65 است یعنی او 4 سال بعد از عاشورا از دنیا رفته است. متاسفانه مقتل ایشان در اختیار ما نیست. دومین کسی که مقتل نوشته جابر بن یزید جعفی متوفی 128 است که مقتلی که ایشان نوشته هم در اختیار ما نیست. سومین مقتل کتاب فردی به نام لوط ابن‌یحیی، به نام ابومخنف متوفی 166 است. معمولا به این مقتل اعتنا شده، منتها خود این مقتل در اختیار ما نیست و طبری که متوفی 310 است، مقتل ابومخنف را داشته و قضایای کربلا را نقل کرده است. در همان زمان‌ها مرحوم صدوق در امالی مقتل دارد، مرحوم شیخ‌مفید در ارشاد، مقتل دارد، شاید برخی از این مقاتل هم از همان لوط ابن‌یحیی باشد و برخی نیز روات دیگری غیر از روات لوط ابن‌یحیی داشته باشند. به هر حال این منابعی که ذکر کردم جزء منابع دست‌اول به حساب می‌آیند.

در صفویه و قاجار ما با کتاب‌هایی مواجه هستیم که درمورد تاریخ عاشورا نوشته شده، این کتاب‌ها به لحاظ تاریخی چقدر قابل استناد است؟

اولین مقتلی که به زبان فارسی نوشته شد، مربوط به عهد صفویه است. این کتاب روضه‌الشهدا اثر ملاحسین کاشفی متوفی 916 است. این مقتل خوبی است ولی مواردی در آن هست که نمی‌توان به آن اعتماد کرد. این مقتل فارسی است که تقریبا در 5 قرن قبل نوشته شده است. در زمان قاجاریه هم سلسله مقاتلی نوشته شده است. درمورد این مقاتل نمی‌توان گفت همه اینها نادرست است. من نام نمی‌برم ولی به‌صورت کلی عرض می‌کنم که مطالبی در این مقتل‌ها هست که در ارشاد مفید، لهوف سید ابن‌طاووس، مثیرالاحزان ابن‌نما، تاریخ طبری و... وجود دارد. یک سلسله مطلبی هم در کتاب‌های این دوره نقل شده که در منابع دست‌اول نیست. طبیعتا نمی‌شود به آنها اعتنا و اعتماد کرد.

روشی که ما می‌توانیم برای کشف سره از ناسره در مقاتل داشته باشیم، تا هیچ شک و شبهه‌ای در آن وجود نداشته باشد، چیست و چرا تاکنون یک تحقیق جامعی درمورد این مساله اتفاق نیفتاده و این منابعی که به لحاظ سندی شاید ضعیف هستند، آنچنان مورد نقد قرار نگرفته و هنوز هم در اختیار خیلی‌ها قرار دارد؟

این‌طور که شما می‌گویید، نیست. الان تالیفاتی هست که مورد اطمینان است. من به آنها اشاره خواهم کرد که الان موجود است. بنابراین این‌طور نیست که نوشته نشده باشد.  اما درمورد روش که سوال کردید باید بگویم ما در یک تقسیم‌بندی می‌توانیم بگوییم مسائلی که از گذشته به ما رسیده، گاهی محتوایش احکام شرعی است، اینها را مجبور هستیم سند آنها را بررسی کنیم و حتما باید از نظر سند درست باشند، چون ما می‌خواهیم به مردم بگوییم فلان کار را الزاما انجام دهند یا انجام ندهند. باید حتما نسبت به صدور آنها وثوق پیدا کنیم. در مسائل اعتقادی، روایات اعتباری ندارند و تنها می‌توانند موید باشند، چون مسائل اعتقادی پشتوانه عقلی دارد. مسائل اخلاقی هم همین‌طور، در این حیطه هم ما خیلی روایات اخلاقی داریم اما لازم نیست سند روایات را بررسی کنیم؛ چراکه مسائل اخلاقی به مساله حسن و قبح بازمی‌گردد و پشتوانه عقلی دارد. دروغ بد است، امانت‌داری خوب است، خیانت بد است و... امثال اینها مشخص است. بنابراین مسائل اخلاقی هم خیلی به این نیاز ندارد که ما روایات را کاوش سندی کنیم. اگرچه در روایات اخلاقی هم روایات معتبر زیاد داریم. برخی روایاتی که از گذشته به ما رسیده، روایاتی درمورد فضائل و رذائل است. در این نوع روایات شبهه جعل وجود دارد؛ چراکه می‌خواسته‌اند کسی را بزرگ کنند، قاعدتا ممکن است کسی که این هدف را داشته روایاتی را جعل کرده باشد. لذا ما در فضائل و رذایل و مناقب به‌دنبال سند خواهیم رفت. باید بررسی سندی و کاوش سندی صورت گیرد. مثلا ما درمورد حدیث منزلت، حدیث غدیر و... به‌دنبال سند می‌رویم، چون اثبات یک فضیلت است.  در مسائل تاریخی نیز با دو شرط می‌توان به روایاتی که نقل شده، اعتماد کرد. یکی اینکه رویداد تاریخی که فرد روایت می‌کند، خلاف عقل نباشد، گاهی ممکن است یک رویداد تاریخی روایت شود که عقل نمی‌تواند آن را بپذیرد، بالاخره عقل یک حجتی از حجج الهی است. نکته دیگری که در مسائل تاریخی قابل‌توجه است این است که در آن مورخ یا راوی‌ای که جریان را نقل کرده، انگیزه جعل نداشته باشد. در تاریخ می‌خوانیم که برخی کذاب‌اند و کارشان جعل حدیث و جعل تاریخ با یک انگیزه‌های خاصی بوده است. مثلا شخصی روایاتی را درمورد ثواب تلاوت قرآن جعل می‌کرد و انگیزه او این بود که اقبال مردم به خواندن قرآن بیشتر شود.

با این دو شرطی که عرض شد یعنی فرد کذاب نباشد و دیگر اینکه مساله نقل‌شده خلاف عقل نباشد، می‌شود انسان روایت تاریخی را قبول کند و بپذیرد.

برخی مسائل چه اعتقادی و چه تاریخی اثباتش در حیطه عقل قرار نمی‌گیرد و اثبات آن در صلاحیت عقل قرار نمی‌گیرد و شاید با علم دیگری قابل اثبات باشد، یکی از مثال‌های این بحث می‌تواند مساله کشف و شهود باشد، در این مورد چه می‌توان گفت؟

ما چند اشکال درمورد کشف و شهود داریم. من عرض می‌کنم تا ببینیم اینها را چطور می‌توان حل کرد. اول اینکه کسی که مدعی کشف است، احتمال دارد دچار خیال شده باشد؟ چطور می‌تواند اثبات کند آنچه کشف کرده، حقیقت است و نه پندار و خیال. نکته دیگری که درمورد مساله کشف هست این است که شارع مقدس چقدر کشف را حجت قرار داده است؟ اگر یک فقیهی یک حکم شرعی را برمبنای کشف صادر کند، می‌تواند براساس آن فتوا بدهد؟ قطعا نمی‌تواند بر آن اساس فتوا دهد. باید مستدل به عقل باشد. مشکل سومی که مشکل بزرگ‌تری است این است که ما اگر ادعای کشف در مسائل مختلف کردیم، نظیر این کشف را در ادیان دیگر هم می‌بینید. چطور می‌خواهیم اثبات کنیم کشفی که ما کرده‌ایم، درست است و کشفی که دیگران کرده‌اند، غلط است؟ الان خیلی از ادیان مثل مسیحیت، یهود و مذاهب دیگر مدعی کشف هستند، بنابراین چطور می‌توان گفت که آنچه ما کشف کرده‌ایم، درست است و آنچه آنها کشف کرده‌اند، غلط است؟

این 3 شبهه‌ای که درمورد کشف هست، نشان می‌دهد که انسان نمی‌تواند به کشف استناد بکند. آنچه کشف شده برای خود کاشف –اگر به یقین برسد- ممکن است حجت باشد. اما برای دیگران هیچ اثری نمی‌تواند داشته باشد.

به نظر شما مواجهه ما با برخی منابع ضعیف چطور باید باشد؟ به‌طورکلی بالاخره مردم سال‌هاست با برخی از این اقوال مانوس هستند و خوانده می‌شود، اما آیا نمی‌توان منابع ضعیف را طی یک پروسه از دیگر منابع جدا کرد؟

من عرض کردم که درمورد آنچه در منابع ضعیف آمده، احتمال وقوع وجود دارد، ثبوتا احتمال دارد در همین منبع ضعیفی که از نظر سند ضعیف است، مطالبی درست باشد. با دو شرطی که در سوالات قبل عرض کردیم انسان می‌تواند به منابع ضعیف هم اتکا کند. بنابراین نمی‌توان به‌طورکلی منابع ضعیف را رد کرد.

تحلیل‌هایی درمورد عاشورا مطرح شده که ادعا دارند به‌عنوان تحلیل‌های فراایدئولوژیک مطرح‌اند، آیا اساسا چنین تحلیل‌هایی چنانچه ادعا شده فراایدئولوژیک‌اند و آیا این تحلیل‌ها صائب و قابل اتکاست؟

تمام رویدادهایی که رخ می‌دهد به هر حال پیامی با خود دارد و بدون پیام نیست. منتها آن تحلیل‌گری که تحلیل می‌کند و می‌خواهد پیام آن رویداد را برای دیگران بیان کند، این‌طور نیست که تحلیل او حتما صائب و درست باشد. گاهی تحلیل او مطابق با واقع است و گاهی نیست. لکن برخی تحلیل‌ها نسبت به واقعه عاشورا یک تحلیل‌های قطعی و مسلم است.

برخی ممکن است تحلیل کنند که امام حسین نه برای شهادت بلکه برای مقاصد دیگری به کربلا آمده بود. خب این تحلیل نادرست است چون شواهد و قرائنی وجود دارد که نشان می‌دهد امام برای شهادت به کربلا آمده بود و می‌دانستند این شهادت باعث احیای اسلام می‌شود، لذا مساله شهادت را پذیرفتند.

رهیافت‌هایی در منابع عاشورا می‌بینیم ازقبیل رهیافت اسطوره‌ای-عرفانی، رهیافت جامعه‌شناختی، رهیافت سیاسی و... ؛ به نظر شما کدام رهیافت امروز نیاز ماست و چه رهیافتی برای ما رهزن است؟

مساله عاشورا رهیافت‌هایی دارد که عامه و خاصه، پذیرفته‌اند. مثلا یکی از رهیافت‌های عاشورا این است که امام حسین حاضر به تسلیم در برابر دشمنان نشد و فرمود «لولم یکن فی الدنیا ملجأ و لامأوی لما بایعت یزیدبن معاویه؛ یعنی به خدا سوگند اگر در دنیا هیچ پناهگاه و جایگاه امنی نباشد باز هم با یزید بن‌معاویه بیعت نخواهم کرد.» امام حسین(ع) مصداق کامل حق است، لذا ممکن نیست با دشمن کنار بیاید و با آن سازش کند. این مساله امروز به درد ما می‌خورد و از مسائلی است که در جامعه ما مطرح است.  مثلا در کربلا مساله ایثار مشهود است و این امری مسلم است. ما می‌بینیم در کشور و در نظام ما همین ایثارها بوده که کشور را حفظ کرده است. یکی دیگر از مسائلی که در موضوع عاشورا مطرح است، مساله درد دین داشتن است. در کلمات امام حسین(ع) داریم که می‌فرمایند خدایا تو می‌دانی من برای رسیدن به قدرت و مال دنیا قیام نکردم بلکه برای اینکه مظلومان جامعه امنیت پیدا کنند و عدالت حاکم شود، قیام کردم. اینها همه مسائل روز ماست و به درد ما می‌خورد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰