گفت‌وگوی «فرهیختگان» با هادی عامل، گزارشگر کشتی
من به خیلی از کشورهای دنیا رفتم و مردم هرکشور ویژگی‌های خودشان را دارند مثلا ژاپنی‌ها خیلی سختکوش و مودب هستند اما باور کنید مهربان‌ترین، قدرشناس‌ترین و احساسی‌ترین آدم‌های کره زمین همین ایرانی‌ها هستند.
  • ۱۴۰۰-۰۵-۱۹ - ۰۰:۴۲
  • 00
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با هادی عامل، گزارشگر کشتی
۹۹ درصد جملاتی که می‌گویم بداهه است
۹۹ درصد جملاتی که می‌گویم بداهه است

سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار: هنوز به ایران نرسیده بود. گفت در فرودگاه استانبول هستم و بدون هیچ حرف و حدیثی گفت‌وگو کرد. اثری از خستگی نبود. گزارشگری که در المپیک دیده و شنیده شد و پخش ویدئویی از پشت صحنه گزارشش نشان داد چقدر با عشق و علاقه و با تمام وجود گزارش می‌کند. معروف‌ترین جمله‌اش «خداقوت پهلوان، خسته نباشی دلاور» است که حالا دیگر تبدیل به ضرب‌المثل و گاه ابزار کنایه شده است. هادی عامل متولد 1334 است و در سری سوم سریال «پایتخت» هم حضور داشت و آنجا بیشتر دیده شد. عامل بیش از سه دهه است که گزارشگری را آغاز کرده است و حالا به‌واسطه جملات و حال و هوای گزارشش، تبدیل به یک برند شده است؛ برندی که نه حاشیه دارد و نه گعده و نه دنبال پست و مقام است. او صرفا یک گزارشگر است و تمام خواسته‌اش از دنیای حرفه‌ای، احتمالا همین باشد. شاید به‌واسطه آن‌طوری که خودش می‌گوید تمام توانش را برای جلب رضایت مردم گذاشته است و حالا هم آن محبوبیت و مقبولیت را بین مردم دارد. او به‌واسطه یک برنامه‌ریزی صحیح و اصولی در سازمان صدا و سیما رشد نکرده اما در یک جایی از او حمایت شده و حالا سازمان دارد نان آن حمایت مقطعی را می‌خورد. گزارشگران دیگری هم بودند و هستند که از جیب خودشان خرج می‌کردند اما شاید به هر دلیلی دیده نشدند و مسیر زندگی‌شان تغییر پیدا کرده است. هادی عامل بیشتر یک عاشق است تا گزارشگر و مفسر کشتی. میکروفن و تشک کشتی را به چشم معشوقه‌هایی می‌بیند که سال‌ها دنبال‌شان بوده است. با هادی عامل بعد از پایان المپیک درباره المپیک، خاستگاه جملاتش، مسیری که پیموده و اهدافی که دارد هم‌صحبت شدیم. احتمالا شما هم این گفت‌وگو را با لحن و صدا در ذهن‌تان تصور می‌کنید.

المپیک 2021 توکیو چندمین المپیکی بود که شما به‌عنوان گزارشگر در آن حضور داشتید؟

هفتمین المپیک بود.

مردم ایران بیش از 20 سال است که با صدای گزارشگری شما خاطره دارند. لطف می‌کنید در مورد اولین حضورتان در المپیک تا امروز، توضیح مختصری بدهید؟

برای اولین دوره در آتلانتای آمریکا و در المپیک 1996 حضور داشتم که در آن دوره رسول خادم طلا گرفت و جدیدی هم نقره گرفت. امیر خادم هم سوم شد. در آن سال کاروان کشتی سه مدال گرفتند و من این افتخار را داشتم که این کشتی‌ها را گزارش کنم. من بابت این حضور و افتخاراتی که کسب شده بود خیلی خوشحال بودم چون خودم کشتی‌گیر بودم و همیشه دوست داشتم در المپیک‌ها کشتی بگیرم اما بعد از اینکه دستم شکست و دیگر نتوانستم کشتی بگیرم، مدتی مربیگری و داوری کشتی کردم تا اینکه درنهایت مسیر زندگی من تغییر کرد. البته درنهایت هم زیاد فرقی نکرد و خیلی خوشحالم که توانستم گزارشگر کشتی شوم و از همان دوره اول حضورم در المپیک، افتخارآفرینی کشتی‌گیران در المپیک برای من غرور‌انگیز بود. دومین حضورم مربوط به المپیک سیدنی استرالیا بود. البته ناگفته نماند این دو سفر المپیک را با هزینه شخصی خودم رفتم. در المپیک سیدنی، علیرضا دبیر مدال طلا گرفت و در آن دوره توانست حریفانی مثل «گیاسیان آوری» کشتی‌گیر کانادا که گرجستانی اصل بود را شکست بدهد و در ماقبل فینال هم «تری براندز» کشتی‌گیر آمریکایی که قهرمان جهان بود را شکست داد. «یوگن بوسلوویچ» را هم در فینال شکست داد و مدال طلا گرفت.

شما گفتید در سال‌های 1996و 2000 با هزینه شخصی رفتید، مگر از طرف سازمان صداوسیما نرفته بودید؟

نه با هزینه خودم بود.

المپیک آتلانتا، اولین تورنمنت معتبر دنیا بود که شما به‌عنوان گزارشگر حضور داشتید؟

نه، قبل از آن هم گزارشگری مسابقات کشتی داشتم. اما یک‌سری مسابقات را با هزینه خودم می‌رفتم. مثلا مسابقات جهانی کشتی استانبول در سال 1994 که در همان مسابقات هم رسول خادم طلای جهان را گرفت و محمد طلایی مدال نقره را گرفته بود. بهروز یاری سوم شد و مدال برنز گرفت. این مسابقات را هم با هزینه خودم رفتم. آن اوایل، خیلی از مسابقات را با هزینه خودم می‌رفتم تا اینکه مردم صدای ما را پذیرا شدند و سازمان هم به ما لطف کرد. برای المپیک 2004 پورمحمدی به شبکه سه آمده بود و ضرغامی هم که ورزشی بود و دیدند که کار هم با اقبال مردم همراه است، از آن سال بود که سازمان صداوسیما ما را برای مسابقات المپیک اعزام کرد. من هم از اعتمادشان، تشکر و سعی می‌کنم کارم را به خوبی انجام دهم، وقت‌شناس باشم و خیلی از آیتم‌ها را رعایت می‌کنم که هم مردم و هم مدیران از ما راضی باشند.

در 2008 المپیک پکن هم حضور داشتم که یک مدال برنز گرفتیم و سال خوبی نبود. در المپیک 2012 کشتی ما خیلی موفق عمل کرد و در خود المپیک سه طلا گرفتیم و بعدها طلای کمیل قاسمی اضافه شد. در المپیک 2016 ریوی برزیل هم حسن یزدانی طلا گرفت و در سال 2020 توکیو هم هفتمین حضور من در المپیک بود. البته بنده در 6 المپیک آسیایی هم حضور داشتم.

شما کشتی‌گیر بودید و بعدها مربیگری و داوری کشتی کردید اما سوال من این است که چه چیز باعث شد هادی عامل به سمت گزارشگری برود و چه مسیری را طی کردید؟

من از نوجوانی کشتی می‌گرفتم و در مسابقات کشوری هم شرکت می‌کردم. در یکی از مسابقات آرنج دست راستم شکست و با همان دست ادامه دادم و درنهایت دوم جوانان کشور شدم و در آن سال محمد رضایی نفر اول شد و بعدها نفر دوم مسابقات کشتی جهان شد. من در آموزشگاه‌های کشور اول شدم و در «میان‌رده» کشتی می‌گرفتم و سعی می‌کردم فاصله خودم را به لحاظ حرفه‌ای با کشتی‌گیران تیم ملی جوانان کم کنم اما آسیب‌دیدگی دستم باعث شد انگشتانم فلج شوند.

در چه اوزانی کشتی گرفتید؟

من اول در رده وزنی 48 کیلوگرم، بعد 52، بعد 57 و در آخر 62 کیلوگرم کشتی گرفتم که در این وزن 62 کشتی می‌گرفتم که دیگر دستم جواب نداد و برای جراحی دستم به آلمان رفتم و به من گفتند نباید کشتی بگیری. دیگر رفتم سراغ داوری و مربیگری. آن سال‌ها مجاز بود که یک نفر هم داوری کند و هم مربیگری کند.

الگوی خاصی برای گزارشگری داشتید؟

من بچه که بودم گزارش‌های مرحوم عطاء‌الله بهمنش را می‌شنیدم و خیلی برایم جذاب بود و گزارش‌های مرحوم بهمنش خیلی خوب بود و با توانمندی که داشت واژه‌ها و تعابیر خوبی استفاده می‌کرد. البته این‌جور نبود که ما با این گزارشگران پیشکسوت در ارتباط باشیم اما بچه که بودیم گزارش‌هایشان را دوست داشتم. بعد هم که من وارد گزارشگری شدم ایشان دیگر نبودند که ما افتخار حضور در کنار ایشان را داشته باشیم. اما اینکه می‌گویید الگو، باید بگویم بهمنش یکی از افرادی بود که همیشه مورد علاقه من بود.

نکته‌ای که در گزارش‌های شما مشهود است و اتفاقا چند وقت پیش در یکی از کلیپ‌هایی که از گزارش شما پخش شد، هم این نکته وجود دارد؛ عشق شما به کشتی و البته به کاری است که انجام می‌دهید. انگار که به این کار، به صورت یک شغل نگاه نمی‌کنید. انگار که تلاقی عشق شما به کشتی و گزارشگری باعث زیباتر شدن این گزارش‌ها می‌شود.

شما لطف دارید. دقیقا همین است و صددرصد هم درست است. باور کنید چون این فرمایشات را کردید این را می‌گویم. من بعضی وقت‌ها اگر حین گزارش عمل جراحی هم کنند متوجه نمی‌شوم چون غرق در کشتی می‌شوم. اتفاقا از دوستانی که در کنار من و در باکس ضبط صدا، هستند هم خواهش می‌کنم که با من نه صحبت کنید و نه از من سوال کنید، چون حین گزارش کشتی، انگار که من به یک دنیای دیگری می‌روم و از آنها می‌خواهم که من را از آن دنیا بیرون نیاورند. شاید جالب نباشد و ته دل‌شان هم از دست من ناراحت بشوند اما به خاطر کارم از آنها معذرت‌خواهی می‌کنم. بالاخره آنها هم می‌دانند که برای این کار باید در حس و فضای خاص خودم باشم. من عاشق کارم هستم اما عمده دلیلش، این است که به خاطر مردم است. دوست دارم کارم را خوب انجام دهم تا مردم را خوشحال کنم و اگر پیروزی اتقاق می‌افتد این پیروزی را به خوبی جلوه بدهم و غرور ملی مردم را بالا ببرم و امیدی در دل‌شان زنده کنم. من انرژی‌ام را از مردم می‌گیرم؛ مردمی که خوب و مهربان هستند.

من به خیلی از کشورهای دنیا رفتم و مردم هرکشور ویژگی‌های خودشان را دارند مثلا ژاپنی‌ها خیلی سختکوش و مودب هستند اما باور کنید مهربان‌ترین، قدرشناس‌ترین و احساسی‌ترین آدم‌های کره زمین همین ایرانی‌ها هستند.

وقتی کشتی را گزارش می‌کنید، زور کدام یکی بیشتر است کشتی یا خود گزارشگری؟

نمی‌توانم بگویم که کدام یکی را بیشتر دوست دارم اما هردوی آن برای من مهم است. مثلا من از دو سال قبل منتظر فینال حسن یزدانی و دیوید تیلور بودم و دوست داشتم این کشتی را ببینم که اتفاقا کشتی خیلی حساس و مهمی بود.

ممکن است رشته دیگر ورزشی را گزارش کنید؟

دوست دارم صدای من فقط برای کشتی باشد. یک بار فقط پورمحمدی برای گزارش وزنه‌برداری خواست که گزارش کنم و آن هم در المپیک 2006 قطر بود و گزارش وزنه‌برداری رضازاده بود. بالاخره ما کشتی‌گیرها وزنه هم می‌زنیم و گزارش آن کاری ندارد. یعنی اگر فن گزارشگری را بلد باشید، خیلی راحت می‌توانید وزنه‌برداری را گزارش کنید. آن گزارش هم چون پورمحمدی دستور داد که وزنه‌برداری رضازاده رو گزارش کن؛ من هم گفتم چشم. اما در کل دوست دارم صدای من مخصوص کشتی باشد.

شما در گزارش‌های کشتی یک‌سری جملات گفتید که ماندگار شده است. این جملات را از قبل فکر می‌کنید یا فی‌البداهه می‌آید؟

99 درصد این تعابیر فی‌البداهه است. اما مثلا همین «شیر مادر و نان پدر حلالت» که امسال می‌گفتم؛ چگونه به زبان من آمد؟ من وقتی می‌دیدم این قهرمان‌های المپیک بعد از مسابقه ارتباط تصویری زنده با خانواده‌هایشان دارند و با پدر و مادرشان صحبت می‌کنند؛ آنجا یک لحظه به یاد همه پدر و مادران این ورزشکاران‌مان افتادم. پدر و مادرهایی که همیشه همراه این بچه‌ها بودند و از بچگی‌شان تا اینکه بزرگ می‌شوند و باشگاه‌های ورزشی می‌روند و گاهی اینها آسیب می‌بینند. منظورم این است که برای قهرمانی یک ورزشکار خیلی زحمت روی دوش مادر و پدر است. برای همین آنجا به ذهنم رسید از تعبیری استفاده کنم که قدردانی از زحمات پدر و مادرها باشد. یادی کنیم از این عزیزان، بالاخره مادر که سلطان عشق است و پدر هم که مثل کوه پشت فرزندش است. این گونه بود که به ذهنم رسید و این هم جمله ویژه المپیک امسال شد. می‌خواهم بگویم این عبارت‌ها، یکباره به ذهنم می‌رسد به جز خداقوت پهلوان.

دهم مرداد 66 سالگی من تمام شد. یادم است که از بچگی وقتی از جایی یا بازاری رد می‌شدیم، مردم در کوچه و بازار به همدیگر می‌گفتند «خداقوت». این کلمه خداقوت خیلی به گوش می‌رسید. تعبیر پرانرژی بود اما من می‌دیدم که این کلمات را هیچ کسی به کار نمی‌برد. پیش خودم گفتم که این تعبیر را بگویم که نام خدا سر زبان آدم‌ها بیاید. وقتی نام خدا سر زبان بنده‌ها بیاید، بیشتر می‌تواند به یاد خدا بیفتد و کسی هم که به یاد خدا باشد هم بیشتر به فکر کار خوب کردن برای بنده‌های خدا خواهد افتاد.

جمله «خدا قوت پهلوان و خسته نباشی دلاور» هم که دیگر تبدیل به یک تعبیر رایج بین مردم شده است.

نام خدای بزرگ ارزشمند است که به این عبارت اعتبار داده وگرنه هادی عامل که کسی نیست. آدم در هر شرایطی، اگر کارش را با نام و یاد خدا جلو ببرد، کارش ارزشمند خواهد شد. به‌عنوان مثال می‌گویم. من برای دخترم خواستگاری آمد و همین یک دانه دختر را هم داشتم و آدم مقداری در این شرایط ترس و نگرانی دارد که سرنوشت فرزندش چه می‌شود اما من همان موقع گفتم خدایا من با تو معامله می‌کنم. اینجاست که اگر انسان با یاد و نام خدا کارش را پیش ببرد عاقبت به خیری خواهد داشت و در مشکلات گشایشی خواهد بود. این است که می‌گویم خداقوت پهلوان برای همیشه باقی مانده است.  واژه‌های دیگری هم بودند مثل «چغر بد بدن» یا «مثل مار زخمی» یا «روس کشتی بلد» یا «سالن را به غوغاکده‌ای تبدیل می‌کند.» یادم است مثلا وقتی رسول خادم به رودریگز باخت، سالن کشتی و تماشاگران ما به یک سکوت محض رفتند و حساسیت آن کشتی هم مثل همین کشتی حسن یزدانی و دیوید تیلور بود. آنجا یک‌باره به صورت دلی گفتم که رودریگز سالن را برای تماشاگران ما به غمخانه‌ای تبدیل کرد. اینها تعابیری است که فی‌البداهه در گزارش می‌آید. از همه مهم‌تر من این را لطف خدا می‌دانم که یک واژه‌ای را بگویم و آن عبارت به دل مردم بنشیند.

شما این جملات را از کجا استخراج می‌کنید؟ مطالعه دارید و اصلا چه کتاب‌هایی را می‌خوانید؟

من بیشتر علاقه‌مند به تاریخ هستم و کتاب‌های تاریخی را دوست دارم. کتاب حافظ، سعدی و مولانا می‌خوانم. شاهنامه را خیلی دوست دارم. مشهدی هم که هستم و طبیعی است که به شعر و ادبیات علاقه‌مند باشم. حتی ادبیات کشورهای دیگر را هم دوست دارم مثلا اگر شعر یا نوشته‌ای از نویسنده و شاعر کشور دیگری را ببینم دوست دارم و می‌خوانم.

تا حالا پیش آمده بخواهید شعر یا متنی را دکلمه کنید یا نریشن بگویید؟

نه. دیگر اینقدر مشغول کشتی هستم و وقت ما را می‌گیرد که دیگر به دکلمه و خواندن نریشن نمی‌رسم. برای گزارشگری کشتی مطالعه و رصد جدی باید داشت. اینکه داوری‌ها را باید ببینیم، اینکه کشتی‌ها در کدام تورنمنت‌ها چگونه برگزار می‌شود.

روزی چند ساعت برای کشتی وقت می‌گذارید؟

نزدیک‌های مسابقه خیلی وقت می‌گذارم و تا 10ساعت هم طول می‌کشد. نزدیک هر مسابقه می‌نشینم بیوگرافی کشتی‌گیرها و مدل‌های کشتی‌شان را خواندم. اما در روزهای دیگر و خارج از ایام مسابقات روزانه دو، سه ساعت وقتم به رصد و خواندن درمورد کشتی می‌گذرد. اخبار سایت‌ها و رسانه‌هایی که مرتبط با کشتی را مطالعه می‌کنم و آرشیو و طبقه‌بندی می‌کنم.

منبع درآمدتان فقط گزارشگری است؟

بنده دبیر بازنشسته آموزش و پرورش هستم. دبیر ورزش بودم. به‌عنوان کشتی‌نویس روزنامه خراسان هم چند وقتی حضور داشتم که البته الان کم‌کار شدم. اما به لحاظ اینکه هزینه‌های زندگی زیاد است و ما هم عیال‌وار هستیم و سه تا بچه دارم که ازدواج کردند و چند نوه دارم و ضمنا رفیق‌ بازیم و سعی می‌کنیم سفره‌دار باشیم و میهمان را دوست داریم. دیگر این حقوق بازنشستگی جوابگو نیست و سعی می‌کنم خیلی کم یک‌‌سری کارهای اقتصادی با پسر و دامادم هم بکنم. گزارشگری هم یک وقتی می‌بینید که نزدیک دو ماه مسابقه‌ای نیست و خب طبیعی است که درآمدی هم از راه گزارشگری نداشته باشم.

شما اهل فیلم دیدن هم هستید؟

خیلی کم.

کدام بازیگر و چه فیلم‌هایی را بیشتر دوست دارید؟

خب شاید نتوانم به‌صورت تخصصی در این باره صحبت کنم اما من بازی‌های اکبر عبدی و پرویز پرستویی را دوست دارم، محسن تنابنده را دوست‌شان دارم و از پس نقش‌هایی که بهش می‌دهند به خوبی برمی‌آید. من کلا هنرمندان را دوست دارم. چون کار هنر کار عشق است. من احساسات هنرمندان را خیلی دوست دارم.

این سوال را از این جهت پرسیدم چون که جنس گزارش‌های شما هم جلوه‌های هنری و هم فضا و کاراکتر دارد.

این هم از لطف شماست. اصلا کار گزارشگری یعنی بیان هنرمندانه یک احساس. احساسی که نشات‌گرفته از عوامل زیادی است و به زبان ادا می‌شود و به دل مردم می‌نشیند. من خودم را در حد هنرمندان نمی‌دانم اما معتقدم کار گزارشگری بیان هنری یک احساس است. هادی عامل وقتی آمد گزارشگر شد فقط به این خاطر بود که دل مردم را شاد کند. اینکه توسط گزارشگری کشتی بتوانم با مردم یک ارتباط عاطفی برقرار کنم. خیلی از مردمی که صدای من را می‌شنوند شاید چهره من را نبینند و هیچ‌گاه هم نتوانیم همدیگر را از نزدیک ببینیم اما این ارتباط عاطفی بین من و مردم ایران به وجود آمده است.

چشم‌انداز شما برای موفقیت‌های بیشتر هادی عامل چیست؟ یا شاید هم به هدف‌تان در زندگی رسیدید.

این را درمورد گزارشگری یا گزارشگری کشتی نمی‌گویم اما در گذشته بعضی‌ها بودند که در یک عرصه هنری یا ورزشی ورود کردند تا فقط مشهور شوند و این پلی باشد برای رسیدن به یک‌سری اهداف دیگر. اما تنها هدف من حفظ ارتباط عاطفی خودم با مردم است. خیلی خوشحالم که در گزارش‌هایم مردم راضی باشند. من دنبال این هستم که فقط مردم را دوست داشته باشم و مردم هم من و گزارش‌هایم را دوست داشته باشند. یعنی این ارتباط عارفانه و عاشقانه بین من و هموطنانم حفظ شود. یعنی وقتی یکی به من نزدیک می‌شود و در مورد یکی از گزارش‌هایم حرف می‌زند لذت می‌برم.

مردم شما را با صدایتان می‌شناسند یا با تصویرتان؟

بیشتر با صدایم. اما اینجور هم نیست که تصویر من را هم نشناسند. بالاخره این شبکه‌های اجتماعی به شناخته شدن تصویری ما هم کمک کرده اما در گذشته من را بیشتر با صدایم می‌شناختند.

مردم وقتی شما را می‌بینند جمله‌ای را به‌عنوان پیشنهاد نمی‌گویند که در گزارش به کار ببرید؟

بعضی مواقع می‌گویند. اما بیشتر حرف‌هایشان در مورد کشتی و مدیریت کشتی است و من هم البته می‌گویم که کار من اجرایی نیست اما چشم پیغام شما را به علیرضا دبیر یا خادم می‌دهم. بعضی‌ها هم نظراتی می‌دهند و اگر درست باشد انجام می‌دهم. منظورم این است که حوصله‌اش را دارم و حرف‌ها را گوش می‌دهم و در موردش فکر می‌کنم. چون به هر حال من دارم برای آنها گزارش می‌کنم و باعث افتخارم است که با اقبال و حسن‌نظر هموطنانم مواجه بشوم.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰