با وقفه در مذاکرات هستهای، منابع غربی از پیشنهادی رونمایی کردند که نشان میدهد آمریکا تلاش میکند با توافقی مبتنیبر کمتر در برابر کمتر، مسیر دستیابی به توافق برجام پلاس را هموار کند. در این زمینه با علیرضا کوهکن، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل گفتوگو کردهایم. متن گفتوگو را در ادامه میخوانید.
شبکه بلومبرگ روز گذشته در گزارشی به نقل از منابع مطلع از مذاکرات نوشت که آمریکا از ایده کمتر در برابر کمتر بهره خواهد گرفت. دلیل چنین رویکردی، پیشرفت دانش هستهای ایران به یک مسیر بدون بازگشت بوده است. چرا آنها چنین طرحی را دنبال میکنند؟
کلیت گزارش بلومبرگ مبتنیبر توافق صفر در برابر صفر است. پیشتر نیز این موضوع مطرح شده بود که ایران غنیسازی را کنار بگذارد و در برابر آن اندکی مشوق تحریمی نیز به ایران از سوی آمریکا داده شود. بهنظرم آمریکاییها تصورشان بر این است که در دولت رئیسی، سیاست حرف قطعی با جدیت بیشتری پیگیری خواهد شد، بنابراین احتمال رسیدن به توافق آنگونه که مطلوب آمریکاییها باشد، کمتر است. به همین دلیل آنها دنبال توافقهایی به سبک کمتر در برابر کمتر هستند. سوالی که پیش میآید این است، آیا بهسمت توافقهایی اینچنینی به مصلحت ایران هست یا نه؟ بهنظرم با توجه به سابقهای که آمریکاییها دارند پذیرفتن توافقهایی به سبک کمتر برابر کمتر عاقلانه نیست، زیرا برجام ثابت کرد آمریکا بههیچوجه به تعهدات خویش پایبند نیست، توافق کمتر برابر کمتر مشابه توافق موقتی است که ما در صدروز اول دوره روحانی انجام دادیم. منطق آن توافق نیز همین بود، ولی اتفاقی که درنهایت افتاد این بود که مجبور شدیم اقدامات واقعی انجام دهیم و چیزی که آمریکاییها به ما دادند همان بود که در عمل قبل از توافق نیز اتفاق میافتاد. این بار هم اگر ملاک توافق همان چیزی باشد که بلومبرگ میگوید، پذیرفتنش اصلا عاقلانه بهنظر نمیرسد، مگر اینکه بخواهند پیشنهاد خاصی بدهند که آن هم بعید میدانم، زیرا اگر میخواستند پیشنهاد در حوزه تحریم به ایران بدهند آن را در متن اصلی میگنجاندند. رسیدن ایران به نقطه بدون بازگشت و فاصله کم ایران با بمب هستهای هم که این روزها زیاد مطرح میشود، بهنظر من بیشتر یک موضوع رسانهای است و واقعی نیست. ما دفعه قبل که برجام را امضا کردیم، حجم مواد غنیشده خیلی بیشتری داشتیم، ضمنا تکنولوژی غنیسازی ما هم پیشرفت قابل ملاحظهای داشت. اگر غنیسازی 20 درصد را خیلی زود دوباره راهاندازی کردیم و پس از آن 60 درصد را شروع کردیم، معلوم میشود ما از قبل هم به این نقطه رسیده بودیم. بنابراین من تصور میکنم بحث رسیدن به نقطه بدون بازگشت یک تبلیغ رسانهای برای تحت فشار گذاشتن ایران در حوزه فنی است، وگرنه از لحاظ واقعی معنی خاصی نمیدهد و آن چیزی که ایران نداشته برای اینکه بمب بسازد، اراده ساخت بمب بوده است که این اراده هنوز هم وجود ندارد. بقیه آن چیزهایی که میگویند درمورد نقطه بدون بازگشت واقعی نیست، چون نقطه بدون بازگشت به لحاظ علمی معنایش این است که شما بمبتان را آزمایش کنید، به آن نقطه بدون بازگشت میگویند، فعلا چنین چیزی درمورد ایران مطرح نیست.
رئیسی در مراسم تحلیف گفت از هر اقدامی که باعث رفع تحریمها شود، استقبال میکنیم، بهنظر شما ایران و دستگاه دیپلماسی دولت باید چه رویهای را در رویکرد هستهای خودش و در مذاکرات در پیش بگیرد؟
خواستههای ما کاملا مشخص است. مشکل ما در اراده طرف مقابل است که حاضر به پذیرش خواستههای برحق ما نیست. مساله خیلی ساده است. ما میگوییم اگر شما طرفهای غربی میخواهید ایران به اقداماتی که سال 2015 انجام داده است، برگردد، شما نیز باید به تعهدات برجامی خود بهطور کامل بازگردید. اما غربیها حاضر نیستند این کار را انجام دهند. در چه صورتی این کار را انجام میدهند؟ درصورتیکه انجام این کار، دادن امتیاز فوقالعاده به ایران محسوب نشود و این مساله راهحلش تنها در سیاستخارجی نیست. بخشی از راهحل نیز مربوط به مسائل سیاستداخلی میشود. یعنی ایران باید بر اوضاع اقتصادی خود مسلط شود تا طرف غربی از موضع زیادهخواهی خود در تحریمها کوتاه بیاید. بنابراین من تصور نمیکنم که در ابتدای کار غربیها حاضر شوند که این درخواستهای ساده ما (بازگشت به برجام) را بپذیرند و توافقی اتفاق بیفتد، مگر این که دولت یک شروع خیلی پرقدرتی داشته باشد که بعید میدانم و شما انتظار یک معجزه در سیاست نباید داشته باشید. تا غربیها ناامید نشوند از اینکه این سیاست به جایی نمیرسد، دست از اهرم تحریم برنخواهند داشت و تا دست از اهرم تحریم برندارند، توافق اصولا معنی خاصی نخواهد داشت. آنچه ما در توافق میخواهیم این است که وضع اقتصادی بهتر شود. طبیعتا تا تحریم را لغو نکنند، وضع اقتصادی بهتر نمیشود. این پارادوکس یکجایی باید حل شود. من تاکید میکنم که راهحل هم سیاستخارجی نیست و بخش زیادی از راهحل از سیاستداخلی میگذرد.
در دوران اوباما شاهد اجماع کامل کشورهای 1+5 در راستای منافع آمریکا و علیه منافع ایران بودیم. الان فکر میکنید جو بایدن توانایی این اجماعسازی را مثل 2013 و 2015 دارد؟ و آیا چین و روسیه همراهیای کامل با آمریکا در مسائل هستهای علیه ایران، خواهند داشت؟
اجماع حداکثری که مدنظر آمریکاییهاست، خیلی بعید است. اجماع حداکثری یعنی همه قدرتها با هم همراه شوند. نسبت به زمان ترامپ بالاخره توانایی بایدن برای اجماعسازی خیلی بیشتر است، ولی اینکه ما انتظار داشته باشیم در پرونده به یک توافق مهم و خاصی برسیم کاملا بعید بهنظر میرسد. این اتفاقاتی که در منطقه میافتد و این تبلیغاتی که میشود و حتی بعضی از اتفاقات داخلی، اینها همه تلاشی برای اجماعسازی است. حتی بعضی از این تبلیغاتی که راجعبه اعتراضات داخلی میشود، درجهت همان اجماعسازی انجام میشود. ولی بعید میدانم در شرایط فعلی این اجماعسازی به موفقیت برسد.