در آستانه تشکیل دولت سیزدهم با ناصر ایمانی، تحلیگر و کارشناس مسائل سیاسی پیرامون مهمترین رویکردهای قابلپیشبینی این دولت در سیاست داخلی و سیاست خارجه به گفتوگو نشستهایم. متن این مصاحبه در ادامه از نظر شما میگذرد.
با توجه به اینکه رئیسی در مراسم تحلیف اشاره کرد که ما برای رفع تحریمها تعللی نداریم، آیا مذاکرات هستهای جمهوری اسلامی با کشورهای غربی در دولت سیزدهم ادامه پیدا میکند؟
رئیسی در صحبتهای دیروزش در مراسم تحلیف به این موضوع تاکید کرد که رفع تحریمهای ظالمانه از طریق دیپلماسی صورت میگیرد، بنابراین او هم به این موضوع تاکید دارد و اساسا در شرایط فعلی راهحلی جز ادامه فعالیتهای دیپلماتیک نیست. اما اینکه فرآیندهای دیپلماتیک تا چه زمانی قرار است ادامه پیدا کند، موضوع دیگری است، درواقع شروع کار دولت رئیسی در زمینه مساله برجام و تحریمها علیالقاعده باید ادامه روند مذاکرات باشد، چون اینجا نظرات دیگری هم هست.
برخی ممکن است بر این اعتقاد باشند که فعالیتهای ما در زمینه رفع تحریم در دولت جدید باید از طریق قطع مذاکرات باشد تا طرفهای مقابل یعنی آمریکا و اروپا متوجه شوند این رویهای که در پیش گرفتهاند چه مضراتی دارد و ما نیز مذاکرات را قطع کنیم و فشارهای جانبی دیگری به کشورهای غربی وارد کنیم. رئیسی نظرش بر ادامه مذاکرات دیپلماتیک است، بنابراین از نظر ایران دولت آمادگی دارد که مذاکرات را ادامه بدهد اما اینکه تیم مذاکرهکننده ایران چگونه باشد و مذاکرات با چه موضوعاتی، با چه دستورکاری و تا چه زمانی ادامه پیدا کند آن مبحث دیگری است.
این مذاکرات چه تفاوتی با مذاکرات پیشین خواهد داشت؟
بهلحاظ شکلی و ظاهری تفاوتی ندارد؛ مذاکره مذاکره است، منتها بهلحاظ رویکردها و استراتژیهایی که طرف ایرانی باید درپیش بگیرد مسلما تغییراتی خواهیم داشت. ایرادی که درواقع منتقدان برجام وارد میکردند، این بود که این احساس وجود داشت تیم مذاکرهکننده و دولت روحانی و شخص وی هم در مذاکرات خود برجام که منجر به امضای توافقنامه شد و هم در اجرای برجام و هم در مذاکرات وین عجلهای داشتند که حتما این مذاکرات بهنتیجه برسد، منجر به امضای یک توافقنامه شود و ما بتوانیم از عواید برجام بهرهمند شویم. انتقادی که منتقدان درطول پنجسال گذشته میکردند، این بود که این رویکرد عجله و بهنوعی تمایل به اینکه این کار انجام شود توسط ایران، نشاندهنده خوشبینی، اعتماد به طرف و خوشحالی ما از رسیدن به هر نوع توافقی بود و این خوشبینی منجر به این شد که طرف مقابل از این شرایط بهرهبرداری کند و چون این یک اصل است درباره کشورهای قدرتمند غربی که اگر شما یک قدم بهسمت آنها بروید آنها سه قدم بهسمت عقب میروند. همین اتفاق هم افتاد؛ بهموجب اینکه آنها احساس کردند ما تمایل داریم که مذاکرات حتما بهنتیجه برسد، مواضع خودشان را سختتر و اصطلاحا گرانفروشی کردند و امتیازات زیادی گرفتند و امتیازی هم ندادند. این رویکردها در دولت رئیسی تغییر خواهد کرد. مسلما غربیها و سرویسهای جاسوسی آنها بسیار خوب روحیات دولتمردان کشورهای دیگر را آنالیز کردند و میشناسند. اینها مشی و روحیه روحانی و رئیسی را کاملا آنالیز کردهاند و میشناسند. آنها میدانستند که از روحانی میشود امتیاز گرفت اما با توجه به سوابق، این امتیازگیری از رئیسی سخت است یا اصلا نشدنی است، بنابراین باید عزم خودشان را جزم کنند که این مذاکرات را این دوره با رئیسی انجام بدهند و نه تیم روحانی. ادامه این مذاکرات برای آنها خیلی سخت خواهد بود و اینکه فکر کنند مثلا طرف ایرانی بهسادگی امتیازاتی میدهد بدون اینکه امتیازات موزونی دریافت کند، بهتعبیری درش بسته شده است.
اساسا با توجه به اینکه در چند روز اخیر هم این گزاره خیلی مطرح میشد که باید کار مذاکرات هستهای همچون زمان احمدینژاد به شورایعالی امنیت ملی سپرده شود و نه وزارت خارجه. فکر میکنید درصورت تحقق این مساله یعنی سپردن مذاکرات به شورایعالی امنیت ملی چه اتفاقاتی میتواند رخ دهد؟ این تصمیم چه محسناتی دارد و نقاط ضعف احتمالی آن چیست؟
سپردن مذاکرات به وزارت خارجه یا شورایعالی امنیت ملی هرکدام مزایا و معایب خودش را داشته است. زمانی که پیگیری روند مذاکرات در شورایعالی امنیت ملی بود، عمده مشکلی که وجود داشت، این بود که دستگاه دیپلماتیک کشور که عبارت باشد از وزارت امور خارجه اصلا درمورد مهمترین تحول سیاسی که در کشور میگذشت یعنی مذاکره مستقیم با طرفهای غربی و قدرتهای بزرگ جهانی اصلا در جریان نبود. این یک نقص بزرگ بود و زمانی که مذاکرات در وزارت خارجه پیگیری شد نیز مطلب دیگری مطرح شد و آن هم این است که بههرحال مرکز تصمیمگیری نهایی در این زمینه شورایعالی امنیت ملی است و نه وزارت خارجه. طبق قانون اساسی ما وزارت خارجه عضوی از شورایعالی امنیت ملی است اما درمورد برجام شورایعالی امنیت ملی و بعد از آن نیز رهبری هستند که باید تصمیمات اساسی را بگیرند، بنابراین وزارت خارجه هر پختوپزی هم که بکند باید بیاید تهران و برود در شورایعالی امنیت ملی، الان که دیگر مجلس هم مدعی شده است، یعنی مجلس هم با مصوبهای که گذرانده تمایل دارد نظارت کند که ببیند مصوبهاش اجرا میشود یا نه که البته من این رویه را هم کلا نمیپسندم.
اگر دو نفر از نمایندگان مجلس در این تصمیم شورای امنیت ملی دست داشته باشند، بهنظرم این تاحدودی غلط و از بیتوجهی به قانون است. درمجموع تصور میکنم که بیشتر بهنفع کشور است که مذاکرات در وزارت خارجه ادامه پیدا کند و تصور میکنم آقای رئیسی هم تمایلشان این خواهد بود.
رئیسی اعلام کرد دولت وفاق ملی را تشکیل میدهد، این جمله به این معناست که در کابینه سیزدهم از همه احزاب سیاسی نمایندهای حضور دارد یا گمان میکنید شرایط فعلی کشور اجازه تشکیل چنین کابینهای را نمیدهد؟ مساله دیگر که میخواستم بپرسم این است که برای ترمیم رابطه بین مردم و حاکمیت که در سالیان اخیر بهواسطه عملکرد ضعیف روحانی ضربه جدی خورده است، رئیسی چه کارهای مهمی را باید انجام دهد؟
رئیسی دیروز چندبار در مجلس از تعبیر «دولت وفاق ملی» استفاده کرد. قاعدتا باید اصل را بر این بگیریم که او با درایت و فکر این تعبیر را انتخاب کرد. اگر دقت کرده باشید، در دوران انتخابات و بعد از آن نیز او از تعابیری که رنگوبوی ملی دارد برای دولتش استفاده میکرد. تعابیری همچون «ایرانِ قوی»، «وفاق ملی» و «دولت مردمی». در این تعابیر شما به هیچوجه دستهبندی سیاسی، طبقاتی، مذهبی، دینی یا قومی پیدا نمیکنید، حتی از تعابیر دینی هم کمتر استفاده کرده است.
رئیسی در صحبت دیروزش تاکید کرد که دولت وفاق ملی، دولتی برای همه جناحهای سیاسی، همه اقشار، قومیتها، زبانها و... است، حتی از تعابیرش در زمینه جناحی هم اصلا نمیتوانید برداشت کنید که اشارهای به جناح اصولگرا یا انقلابی ارزشمدار داشته و در کلام او چنین چیزی نمیبینید. بلکه برعکس دولت وفاق ملی، فراجناحی میگویند.
اگر به اسامیای که درباره کابینه او مطرح است دقت کنید، تقریبا بیش از ۹۰ درصد از اعضای کابینه اشتهار به چهره جناحی بودن ندارند. نمیتوانید به آنها نسبت بدهید که از فعالان جبهه اصولگرا هستند. چهره کابینه رئیسی، غیرجناحی است، چهرههای معروف یا غیرمعروف اصولگرا در این اسامی احتمالی نیستند. از بین این اسامی شما وقتی شما در گوگل سرچ میکنید بهسختی میتوانید اظهارنظری پیدا کنید که بهتعبیر جناحی اشاره کرده باشند و اینگونه کابینه چیدن نشاندهنده رویکرد ایشان است که اگر ما بخواهیم از این شرایط حساس کشور عبور کنیم، چارهای نداریم که یک دولت ملی تشکیل بدهیم و از اختلافنظرهای سیاسی، اعتقادی، مذهبی و قومی عبور کنیم.
فقط تقسیمبندی ایشان شناسنامه ایرانی است و این یک اقدام متهورانه و جالب از سمت او است، البته اینکه یک کابینه از همه جناحها باشد، تعابیری سادهلوحانه است. اینها وفاق ملی نیست؛ وفاق ملی این است که دولت یک دولتی باشد که جهتگیری جناحی پررنگ در عملکردش نداشته باشد؛ برخلاف روحانی که بسیار جناحی عمل و جامعه را متفرق کرد، همچنین احمدینژاد هم در دولتش یک فاصله عمیق بین نخبگان و عامه انداخت. در دولت روحانی هم، همین فرآیند ادامه پیدا کرد؛ دولت روحانی، دولت الیگارشی بود.
رئیسی با توجه به این ضعفی که در ۱۶ سال گذشته در دورههای روحانی و احمدینژاد داشتیم، تشخیص داده است که ما باید یک دولت وفاق ملی تشکیل بدهیم تا فاصلهای که بین نخبگان و عامه، فاصله بین دهکهای اول و دوم جامعه بهلحاظ اقتصادی و فاصله شدیدی که بین جناحهای سیاسی، حاکمیت و مردم افتاده است (این فاصلهها و درههای عمیق) را آرامآرام پر کند.