داود مهدویزادگان، دانشیار و عضو هیاتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: اینکه دولتها به هنگام شروع کار چه تعریفی از خود دارند، از جهات مختلف لازم و ضروری است. آنها غالبا از کارشناسان و نخبگان فکری در ارائه تعریفی روشن از دولت آینده کمک میگیرند. اما نکته مهمی که درباره دولت سیزدهم جمهوری اسلامی وجود دارد، آن است که نمیتوان دولت آقای رئیسی را فارغ از وضعیت اقتصادی و اجتماعی 1400 تعریف کرد. شاید اگر چنین وضعیتی در کار نبود، میتوانستیم تعریف انتزاعی و آرمانگرایانهای از دولت آقای رئیسی ارائه کنیم. زیرا چنانکه اشاره خواهد شد، وضعیت موجود بهگونهای نیست که حالت انتظار و فرصت و مجال وسیع به این دولت بدهد. وضعیت اقتصادی و اجتماعی موجود، خود را بر این دولت تحمیل کرده است. هنوز که آقای رئیسی دولت را به دست نگرفته است، آماج انتقادهایی قرار گرفته است که باید دولت آقای حسن روحانی، پاسخگوی آن باشد و حال آنکه ملاحظه میکنیم جریان سیاسی حاکم سعی دارد ذهنیت عمومی مطالبه پاسخگویی را متوجه دولت آینده سازد. بنابراین، حتی اگر خواسته باشیم دولت سیزدهم را معطوف به آرمانها و ایدهها تعریف کنیم؛ نباید توجهات انضمامی را از نظر دور بداریم. اتفاقا آیتالله رئیسی به درستی، بیشتر با تکیه به همین نگاه انضمامی وارد صحنه مبارزه انتخاباتی شد. زیرا ایشان خوب میدانست که شعارهای انتزاعی در شرایطی که مردم با اولویتهای زندگیشان درگیر هستند، جواب نمیدهد. مردم میخواهند رئیسجمهوری سکاندار دولت آینده شود که وضعیت اسفبار موجود را تغییر دهد و نظم و سامان نسبی را به جامعه بازگرداند. بنابراین، باید برای تعریف دولت سیزدهم، به تحلیل وضعیت موجود روآوریم.
اما وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی موجود را در معنا و مفهوم روزمرهشدگی میتوان تعبیر کرد. جامعه و سیاست امروز، گرفتار فرهنگ روزمرگی شده است. روزمرگی، وضعیتی از توقف و درجازدن، تکرارهای بیحاصل، یکنواختی و بیبرنامگی و بیآینده بودن، سرخوردگی و ناامیدی، ناخردورزی و احساس بیهودگی و خلاصه عادی و بیطعم شدن زندگی است. جامعه مدرن ترس چنین وضعیتی را دارد و همواره سعی در عدموقوع آن دارد. چون سایه چنین وضعیتی همواره جامعه مدرن را تعقیب میکند. به همین خاطر، مساله عادیسازی، یکی از مسائل مهم جامعهشناسی مدرن محسوب میشود. جامعه ایرانی نیز به موازات مدرنشدنش گرفتار روزمرگی زندگی شده است. البته بخش مدرن شده این جامعه با مساله روزمرگی بیشتر درگیر است. شدت درد و رنج حیات روزمرهشده جامعه به مرتبهای از عصیان و پرخاشگری در قالب رفتارهایی چون اعتراضهای پراکنده خیابانی و پناه بردن به فضاهای مجازی و مهاجرت و انزواطلبی و... رسیده است. بهطوری که این وضعیت برای مردم غیرقابل تحمل شده است. بازتاب این مساله کاملا در انتخابات 1400 خود را نشان داد. اکثریت مردم بر ضرورت گذار از این وضعیت تاکید داشتند. لکن بخشی از مردم، این گذار را در مشارکت در انتخابات میدانستند و بخشی دیگر در عدممشارکت. البته پروپاگاندای جریانبرانداز که خود در پدیدآمدن چنین وضعیتی سهیم است، در تشدید و تشویق به عدممشارکت مردم در انتخابات سنگتمام گذاشته است. اما مساله مهم در اینجا، عامل و ماهیت روزمرگی موجود است.
روزمرگی عذابآور، ماهیت و عامل واحدی ندارد. اما آنچه در تحلیل وضعیت جامعه امروز ایران میتوان بدان اشاره کرد همانا «روزمرگی دولتی» است. به نظر میرسد دولتهای سه دهه اخیر و بهویژه دولت یازدهم و دوازدهم در روزمرهشدگی جامعه نقش بسزایی داشتهاند. زیرا هریک از این دولتها گرفتار مرتبهای از روزمرگی شدهاند. با این حال، هشت سال دولت آقای روحانی در تشدید این وضعیت، نقش زیادی داشته است. اساسا دولت روحانی، دولتی روزمره بود. چون روزمرگی در روح و روان این دولت نهادینه شده بود. برخی ویژگیهای فرهنگی دولت تدبیر و امید را میتوان اینگونه فهرست کرد:
۱. فاقد مسالهمندی بود.
۲. در نتیجه فاقد برنامه کاری بود.
۳. هیچ تصویری از آینده نداشت و نمیدانست که میخواهد به چه نقطهای از پیشرفت برسد.
۴. فاقد عقلانیت تعاملی و منطق گفتوگو با دیگریهای ملی بود.
۵. از نظریه روشنی در باب دولت تبعیت نمیکرد. اساسا فاقد نظریه دولت بود. بیشتر دغدغه حفظ قدرت و دفع رقیبان از حریم قدرت را داشت.
۶. اهل مشورت و بهکارگیری نظرات انتقادی مخالفان در جریان امور نبود بلکه با آنها سرکوبگرانه برخورد میکرد.
۷. اهل مطالعه و ارزیابی وضعیت موجود و ارزیابی بازتاب تصمیمگیریهای خود نبود.
۸. از ناکامیهای خود عبرت نمیگرفت و در اصلاح روشها و روندهای کاری تلاش نمیکرد.
۹. اصولا کار اجرایی را جدی نگرفته بود.
۱۰. گفتمان خدمت در متن این دولت به حاشیه رفته بود و حضور چندانی نداشت.
متاسفانه حیات اقتصادی و اجتماعی جامعه ایرانی در دوران معاصر که بر بنیاد مدرنسازی استوار شده است، بهشدت دولتی است. زیست و وابستگی دولتی، بعد از انقلاب اسلامی همچنان پابرجاست و لااقل، از شدت آن کاسته نشده است. حتی پروژه خصوصیسازی هم دولتی است و تاثیری در کاستن وابستگی دولتی نداشته است. به همین خاطر، خصوصیات دولت بهسادگی در حیات اجتماعی انتقال پیدا میکند. گرفتاری دولت به فرهنگ روزمرگی عینا به جامعه ایرانی انتقال یافته است. اکنون مردم بهنوعی روزمرهزدگی دولتی دچار شدهاند. یکنواختی و بیبرنامگی و سرگردانی و مسالهمند نبودن و آیندهنگر نبودن و سرخوردگی از ادامه کار، از مهمترین خصیصههای روزمرهزدگی جامعه ایرانی است. چنانکه این خصیصهها را در نهاد دولت کاملا مشاهده میکنیم. پدیده روزمرهشدگی دولتی ناهنجاریهایی را به دنبال دارد و این خود نشانه آن است که جامعه ایرانی برخلاف جوامع غربی که با زندگی روزمره و روزمرهزدگی کنار آمدهاند، مخالف است. ایرانیان خواهان زیست نو و نوشدگی زیست، مطابق فرهنگ اصیل خود هستند. لذا آن بخش از مردم که در انتخابات 1400 مشارکت کردند، بهخاطر باور به شعارهای تحولخواهانه آیتالله رئیسی بوده است. آن بخشی هم که شرکت نکردند باز بهخاطر مخالفت با دولت روزمره و روزمرگی دولتی بوده است.
اکنون که در آستانه شروع به کار دولت سیزدهم قرار داریم، توجه به وضعیت موجود در تعریف این دولت، بیش از گذشته ضرورت دارد. دولت آیتالله رئیسی، هر اندازه که ایدههای خوب و سازنده در نظر داشته باشد، نمیتواند خود را در فضایی انتزاعی و ایدهپردازانه تعریف کند. بلکه اگر هم اصراری بر این ایدهها باشد، باید آنها را با وضعیت موجود جامعه و دولت، پیش ببرد. مساله امروز جامعه، روزمرهزدگی جامعه و سیاست است. هرگونه ایدهپردازیهای دولت سیزدهم، باید به انگیزه و هدف گذار از این مساله بنیادین امروز جامعه ایرانی باشد. ضرورت گذار از وضعیت رنجآور روزمرگی دولتی که جامعه گرفتار آن است و نیز دولت روزمره که نهاد مجریه گرفتار آن است، بیش از پیش احساس میشود. اما راه این گذار تنها توسط دولتی انقلابی و با روحیه جهادی همراه با طرد خصوصیات 10گانهای که برای دولت روزمره ذکر کردیم، امکانپذیر خواهد شد، چون فقط دولتهای انقلابی هستند که ارادهای برای گذار از وضعیتهای عادیشده دارند. خوشبختانه روحیه انقلابی و جهادیای که در آیتالله رئیسی سراغ داریم، امید زیادی برای گذار از وضعیت روزمرگی دولتی و دولت روزمره پدید آورده است.