

این فرآیند بهگونهای بوده که دیدگاههای متفاوتی درباره نسلهای مختلف متفکران عرب بهویژه در حوزه علوم انسانی مطرح شده و توجهاتی را نیز به خود جلب کرده است. در این میان شاید بتوان شاخصترین چهره این حوزه را محمدعابد جابری نامید. عابد جابری استاد فلسفه و اندیشه عربی- اسلامی دانشکده ادبیات در رباط مراکش و از روشنفکران بنام معاصر جهان عرب بود. جابری که در سال 2010 از دنیا رفت پروژه فکری «نقد عقل عربی» را پیگیری میکرد که شاید بتوان آن را یکی از معروفترین آثار در دنیای عرب دانست. جابری در «نقد عقل عربی»، زمینه را برای قرائتی علمی و آگاهانه از میراث مهیا کرد. جابری عقل عربی را نتیجه فرهنگی میدانست که بر سه نظام معرفتی استوار است: نظام زبانی عربی یا بیان، نظام غنوسی ایرانی هرمسی یا عرفان و نظام عقلانی یونانی یا برهان. «تکوین عقل عربی»، «سنت و مدرنیته»، «خوانشی نوین از زندگی و فلسفه ابنرشد»، «سقراطهایی از گونهای دیگر»، «خوانشی نوین از فلسفه مغرب و اندلس»، «ما و میراث فلسفیمان»، «عقل سیاسی در اسلام» و «جدال کلام، عرفان و فلسفه در تمدن اسلامی» عنوان کتابهایی است که از ابتدای دهه 80 از عابد جابری در ایران ترجمه و منتشر شده است.
بدون شک توجه به آرای عابد جابری به اندازهای بوده که بخش مهمی از آثار او در ایران منتشر شده و مورد توجه قرار گرفته است. درباره آرای جابری میتوان به نکات مختلفی اشاره کرد و چگونگی بررسی آن را به نقد نشست اما در شرایطی که توجه به این اندیشمند عرب بیش از پیش بوده، نقد تند حسن انصاری به او و آثارش میتواند فصل تازهای از بحث پیرامون جابری و سایر اندیشمندان عرب را باز کند. عضو هیاتعلمی دانشگاه پرینستون در دو یادداشت خود در کانل تلگرامیاش نگاهی به ترجمه کتابهای جابری در ایران و لزوم توقف خوانش اندیشههای او داشته است.
ترجمه کتابهای جابری
انصاری در یادداشت اول خود با اشاره به ترویج آثار جابری در ایران مینویسد: «در سایتی دیدم راهنمایی را منتشر کرده برای مطالعه فلسفه اسلامی و آنگاه تعداد قابلتوجهی کتاب از محمد عابد جابری را در شمار لیست محدودی کتاب یاد کرده بهعنوان آثاری که باید برای تاریخ تفکر فلسفی در اسلام خواند.» انتقادات انصاری از اینجا آغاز میشود و او با بیان اینکه از دو جهت متاسف شده است، مینویسد: «نخست اینکه آثار جابری را چندان جدی گرفته است که خواندن آنها را توصیه میکند و تاسف بیشتر اینکه حقیقتا نمیدانستم این تعداد کتاب از جابری تاکنون به فارسی ترجمه شده است.» انصاری در ادامه با معرفی برخی کتابهایی که در غرب پیرامون اندیشمندان اسلامی منتشر میشود و توجه به آنان در ایران بسیار کم و اندک است به نکته دیگری نیز اشاره میکند: «حقیقتا جابری چه دارد که شایسته ترجمه به فارسی باشد؟ شک دارم جابری از عهده فهم نیمصفحه کتاب شفای بوعلی هم بر میآمده است.»
بدفهمی تمامعیار از تاریخنگاری اندیشه
یادداشت دوم انصاری درباره عابد جابری اما میتواند نقد جدیتری تلقی شود: «سالهای میانی دهه نود میلادی با آثار و افکار محمد عابد جابری آشنا شدم. در بیروت تقریبا بیشتر آثار او را تهیه کردم و بهتدریج خواندم. آن سالها او در اوج شهرت خود بود. نقدهای جورج طرلبیشی که به تدریج منتشر شد از شهرت و اعتبار جابری هم به تدریج کم شد. اینکه میگویم کم شد نه به این معناست که قبلا در جهان آکادمیک سخنان او جدی گرفته میشد، خیر. مقصودم شهرت و اعتبار او در جهان عرب، در میان نسل روشنفکران و ژورنالیستها و دلبستگان گفتمانهای معاصر عربی است. زمانی که به پاریس برای ادامه تحصیل رفتم فهمیدم در میان بخشی از استادان فلسفه مغرب عربی هم سخنان جابری اعتبار خود را از دست داده است.» این پژوهشگر ایرانی در قسمت بعدی یادداشت خود جابری را به نقد میکشد: «او بیش از آنکه یک دانشمند به معنای آکادمیک خود باشد یک ایدئولوگ برای ناسیونالیسم عربی بود. نوشتههایش را هم مرکز دراسات الوحده العربیه بیروت چاپ میکرد و همچنان منتشر میکند. جنبه دیگری هم در اندیشه و نوشتههایش بود و آن اهتمام به مغرب عربی بهعنوان پایگاهی برای تجدیدقومیت و همچنین به تعبیر او نهضت یا تجدد عربی بود. دیدگاههای او درخصوص تاریخنگاری انواع گفتمانهای فکری و فلسفی اسلامی بیهیچ سخن نهتنها علمی نیست بلکه یکسره در بهترین تفسیر ناشی از بدخوانی و ناآشنایی با تفکر فلسفی و تاریخ ملل و نحل و کلام اسلامی است. اصل سخنانش را قبل از او کسانی مانند علی سامی النشار گفتهاند و او آنچه بدان اضافه کرده ناشی از یک بدفهمی تمامعیار است از تاریخنگاری اندیشه. جابری تقریبا هیچ آشنایی با تحقیقات جدید در حوزه اسلامشناسی غرب ندارد و به آنها بیاعتنا و بل بدبین است.» جملات پایانی حسن انصاری به بحث پیرامون توجه به او در ایران اختصاص دارد؛ بحثهایی که میتواند به شکلی جدیتر دنبال شود: «سخن گفتن درباره جابری و تفکرش اتلاف وقتی بیش نیست. متاسفانه در میان نسل دلبسته به روشنفکری دینی یا طبقاتی از علاقهمندان به منشورات جهان عرب در ایران در سالهای گذشته جابری و نوشتههایش جدی گرفته شد. من خود وقتی نوشتههای او را میخواندم جدی میگرفتم. بعدها برایم معلوم شد که تا چه اندازه داوریهای او ناشی از ناآگاهی از تاریخ اندیشه فلسفی و سیاسی اسلامی است و تنها به کار ناسیونالیسم از نوع تمامیتخواه عربی میخورد.»
