میلاد جلیلزاده، روزنامهنگار: همه مسئولان باید نوعی از ارتباط بیواسطه با مردم را در شیوه مدیریتیشان تعریف کنند. اگر مدیری در این امر افراط کند و باعث شود که امور کلان مدیریتیاش را نتواند انجام دهد، این حتما غلط است اما اگر مدیری فکر میکند که انجام امور کلان مدیریتی، هیچنسبتی با ارتباط مردمی ندارد و بهعبارتی ارتباط با مردم را نافی این بداند که بتواند باقی کارهایش را انجام بدهد، این نگاه کسی است که حوصله ارتباط گرفتن با مردم را ندارد و چنین استدلالهایی را بهانهای میکند برای عدم ارتباط. حتما آن چیزی که تصورات یک مدیر را واقعی میکند، این است که با مردم ارتباط مستقیم داشته باشد ولی این کار باید شیوهای داشته باشد که مانع از سایر وظایف و مسئولیتهای آن مدیر نشود. افراط در حضور میدانی مدیران میتواند آفتهای زیادی داشته باشد که نمایشی شدن این حرکات یکی از آن آفتهاست اما طی این سالها بهقدری مسئولان با مردم سخن نگفتهاند که بهنظرم میرسد این حرکات باید تحت هر شرایطی ولو اینکه نمایشی باشند، انجام شوند. طبیعتا هر مدیری باید بتواند با کسانی که زیرمجموعه او یا مخدومان او هستند، ارتباط برقرار کند اما این ارتباط درمورد حوزه فرهنگ و هنر ویژگیهای خاص خودش را دارد و نوع خاصی از تفاهم را میطلبد که جنبههای عاطفی هم دارد. اگر این ارتباط مستقیم وجود نداشته باشد، غیر از ایجاد سوءتفاهمات و برهم خوردن همدلیها، اتفاق دیگری که ممکن است رخ بدهد، کانالیزه شدن مدیران است. همیشه گروههایی درتمام ادارات و سازمانها هستند که علاقه زیادی به کانالیزه کردن مدیران بالادستی دارند و اگر میخواهیم این اتفاق نیفتد، راهش ارتباط مستقیم بین مدیران و زیرمجموعه آنها و همینطور مردم است. از این شیوه مدیریتی در تمام دنیا استفاده میشود، چون یک مدیر اگر تنها با نزدیکان خودش یا کسانی که خودشان را به او نزدیک کردهاند ارتباط داشته باشد، تلقی خاصی از فضای تحت امرش خواهد داشت اما اگر دایره را وسیعتر کند، تلقی او متفاوت خواهد بود. از طرفی بههم خوردن تفاهم میان اجزای مختلف جامعه، دلایل متعددی دارد که شاید تا حل نشدن تکتک آنها اعتماد عمومی به جامعه بازنگردد. این جو در وادی فرهنگ و هنر هم وجود دارد اما من فکر میکنم، چیزی که میتواند همه را جذب و متقاعد کند، خدمت صادقانه است. اگر مدیران عزمشان را جزم کنند تا مشکلات را در حوزههای مختلف، ازجمله فرهنگ و هنر برطرف کنند، این به چشم مردم خواهد آمد. در سالهای اخیر مشکلات اقتصادی فراوانی برای اهالی هنر ایجاد شد و بسیاری از آنها شغلشان را از دست دادند و بهجز تعداد محدودی از هنرمندان بقیه مشغول به کار نیستند و نیاز به حمایت دارند. در موارد دیگر هم به این ارتباط و خدمت صادقانه نیاز داریم مثلا نظارت بر آثار باید تعاملی باشد و هنرمندان احساس کنند که با آنها تعامل میشود، همه اینها میتواند یک احساس خوب را رقم بزند، طی کردن چنین روندی پیچیده و در عین حال شدنی است.