احسان زیورعالم، روزنامهنگار: از سال 1395 با پررنگ شدن موضوع شفافیت و به راه افتادن سامانههای شفافیت برای دستگاههای دولتی، هرازگاهی جداول مالی از سوی دستگاههای دولتی منتشر میشود. با این حال تئاتر در تمام این سالها با مقاومت خاصی روبهرو بوده است. از دوره مهدی شفیعی تا پایان کار شهرام کرمی. ادارهکل هنرهای نمایشی تمایلی به اعلام ارقام حمایتی خود نداشت و این درحالی بود که شایعات مبنیبر حمایتهای گزاف از برخی آثار یا عدمحمایت از گروههای حاشیه زیاد بود. درنهایت قادر آشنا به محض ورود به دفتر مدیریت اقدام به انتشار فهرستهای مالی دوران شهرام کرمی کرد تا برخی این پندار را داشته باشند، او قصد تخریب شهرام کرمی را داشته است. با این حال شواهد حاکی از آن بود که فهرست مذکور توسط شهرام کرمی تنظیم شده بود و با وجود استعفا، جداول مربوط به سالهای 97 و 98 توسط خود او منتشر نمیشود. جداولی که جنجالبرانگیز بود. از ارقام عجیب برای یک نمایش خاص تا درج کردن فروش گیشه یک نمایش در میزان حمایت همان نمایش.
با وجود نقصانهای بسیار ازجمله مشخص نبودن سازوکار حمایت، عدم ارائه فرمول حمایت، عدم اعلام نام اعضای شورای حمایت، حضور نام یکی از اعضای شورای حمایت در فهرست حمایت و درنهایت فقدان جزئیات در ارقام، هیچگاه مسئولان تئاتر کشور حاضر به ارائه توضیحی درباره جداول نکردند. جداولی که برای آیندگان بهعنوان سند مالی دهه 1390 باقی خواهند ماند.
در روزهای گذشته قادر آشنا و تیم او در ادارهکل هنرهای نماشی تصمیم به انتشار اسناد مالی خود پیش از کنار گذاشته شدن در دولت بعدی کردند. اسنادی که متعلق به سال 1399 و در چند مورد محدود متعلق به معوقات سالهای 97 و 98 است. با اینکه جداول نسبت به گذشته بیشتر تفکیک شدهاند؛ اما حجم فقدان شفافیت به نحوی است که گویی این جداول برای از بین بردن شفافیت تنظیم شدهاند. برای درک بهتر موضوع بهتر است سری به جداول بزنیم تا دریابیم چه اتفاقی برای آن رخ داده است.
جشنواره فجر چرا برگزار شد؟
در اوج همهگیری بیماری کرونا، در بهمن 1399 بیشتر نقادان و اهالی رسانه با برگزاری جشنواره مخالفت میکنند. با این حال قادر آشنا، حسین مسافرآستانه را مأمور برگزاری جشنوارهای میکند که قرار بود چندان مخاطبی هم نداشته باشد. نگاه آشنا به جشنواره یک خط ساده بود: اگر جشنواره برگزار نشود پول تخصیصی تئاتر در این حوزه پرداخت نمیشود. این فرمول سادهای است که مدیران تئاتر در تمام این سالها دنبال کردهاند. جشنواره مفری برای کندن پول از دولت برای پرداخت معوقات است؛ با این حال جداول سال گذشته نشان میداد همگام با رشد تورم در کشور و بالتبع بودجه فجر، بیشتر افزایش آهنگ رشد تخصیص بودجه در دستمزد کارمندان جشنواره فجر بوده است و در مقابل پول تخصیصی برای کمکهزینه رشد منفی داشته است. به نحوی که به نظر میرسد جشنواره فجر، جشنوارهای است برای اعضای دبیرخانه آن که همواره پای ثابت این رویداد به حساب میآیند.
در فجر 1399 طبق جدول ارائه شده هزینه پرداختی برای تولید و کمک به گروهها با رشد همراه بوده است. اگرچه بودجه فجر نزدیک به 800 میلیون تومان نسبت به سال قبل افت کرده است؛ اما رشد کمک به گروهها از 24درصد بودجه به 33 درصد افزایش یافته است. اما نکته عجیب در جدول فجر افزایش سهم اختتامیه از 9 درصد به 13 درصد است. درحالی که بخشهای جشنواره اندک شده و بخش بینالملل دیگر وجود نداشته است؛ اما عدم حضور مخاطبان در تالار وحدت، تئاتر فجر یکی از گرانترین اختتامیههای خود را تجربه کرده است. هزینه داوری نیز از 3 درصد سال گذشته به 5 درصد افزایش یافته است؛ اما در آن سو مسافرآستانه سهم دبیرخانه و کارمندان را کاهش داده است: از 29درصد به 27 درصد بودجه جشنواره فجر.
با این حال برگزاری جشنواره تئاتر فجر 39 آوردهای برای ادارهکل هنرهای نمایشی نداشته است. آثار روی صحنه رفته دیده نشدهاند و حتی یکی از گرانترین نمایشهای این جشنواره (آژیدهاک) هنوز موفق به اجرا در تالاری نشده است. با نگاهی به جدول کمکهزینه فجر آنچه عجیب است اختصاص بودجه مناسب برای نمایشهایی است که پس از فجر در تالارهای تئاتر شهر روی صحنه رفتهاند و از قبل از حضور در تئاتر شهر کمکهزینه دریافت کردهاند. نکته جالب آن است که حضور در فجر بیش از حضور در پروسه اجرای یک ماه سودآور است که این مساله هیچگاه توسط متولیان تئاتر تشریح نشده است. برای مثال نمایش «ایوبخان» درحالی در تئاتر فجر برای اجرای محدود 30 میلیون کمکهزینه گرفته است که برای 30 شب اجرا در تئاتر شهر 35 میلیون دریافت کرده است. این مهم زمانی جذاب میشود که بدانیم متولی هر دو مساله یکی است. ظاهر ماجرا در تخصیص بودجه نیز به نظر نمیرسد از فرمول خاصی تبعیت کرده باشد. برای مثال تکرار رقم 20 میلیون تومان در پیوست نخست جدول نشان میدهد ابعاد کار در تعیین بودجه مهم نبوده است. هرچند ادارهکل هنرهای نمایشی هیچ توضیحی درباره تخصیصات خود نداده است. ضمن اینکه تخصیص فجر با تخصیص کمکهزینه اجرا دچار تشتت میشود. برای مثال برای نمایش «مختلفیم» در تئاتر فجر رقم 20 میلیون تومان پرداخت شده است؛ اما ناگهان در اجرای این نمایش در سالن شهرزاد رقمی نزدیک به 40 میلیون تومان درنظر گرفته شده است. در سوی دیگر برای نمایش «کجایی ابراهیم» با همان رقم 20 میلیون تومان در اجرای عمومی رقمی نزدیک به 10 میلیون تومان پرداخت شده است. به عبارتی سازوکاری در تخصیص نیست و زمانی ماجرا جذاب میشود که متولی هر دو مساله یکی است. در فهرست منتشر شده با آنکه نمایش «سرباز» حسین پارسایی در فجر حضور داشته و بابت آن جایزهای هم داده شده است؛ اما خبری از تخصیص بودجه نیست. هنوز کسی درباره متولی این نمایش شفافسازی نکرده است و مشخص نیست هزینه این نمایش عظیم را چه کسی داده است.
تماشاخانهها: از اعتراضها تا پولها
یکی از جداول جنجالی، جدول حمایت از سالنهای تئاتری است. اگرچه فهرست مذکور به سال 99 بازمیگردد؛ اما محتوای آن قابل تأمل است. برای مثال بالاترین حمایت از سالنها به سبب کرونا از تالار رودکی با چهار سالن شده است. مجموعهای دولتی که امور آن زیرنظر وزیر ارشاد است و مدیریت آن را دولت تعیین میکند و ردیف بودجه مشخصی از فصل پنج وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد، از ادارهکل هنرهای نمایشی رقم 250 میلیون تومان بابت خسارت کرونا دریافت کرده است. این درحالی بوده که این مجموعه اساسا در دوره کرونا فعالیت تئاتری نداشته است. سالنهای فردوسی، حافظ و آزادی تعطیل بوده و دو نمایش از حسین پارسایی و نمایشی در فضای باز مجموعه توسط محمد رحمانیان تنها فعالیت این مجموعه بوده است.
برخی گمانهها بر این است که این رقم درواقع کمکهزینه ماجراجوییهای پارسایی و مهدی افضلی در بنیاد رودکی است؛ اما ادارهکل هنرهای نمایشی در فهرست کمکهزینههای خود نامی از آثار بنیاد رودکی نبرده است. حسین پارسایی گفته بود نمایشهایش از نوع نذری هستند که مشخص نیست به چه معنایی است؛ چراکه هزینه تولید هر دو اثر براساس گروه تولید سنگین بوده است. مجموعه رودکی دو سال گذشته بدون هرگونه شفافسازی زیرنظر مهدی افضلی فعالیت کرده است. افضلی پیشتر هم در زمان مدیرعاملی موسسه توسعه هنرهای معاصر از مجموعههای منحل شده وزارت ارشاد، از هرگونه شفافسازی به بهانه خصوصی بودن ممانعت کرد. هر دو مجموعه تحت مدیریت او بخش خصولتی وزارت ارشاد بودهاند.
در حمایت از سالنها نیز چندان تصویر روشنی از نوع حمایت و چگونگی محاسبه وجود ندارد. برای مثال تماشاخانه سپند درحالی رقم 45 میلیون تومان دریافت کرده که اساسا در دو سال گذشته تعطیل بوده و هیچ فعالیت هنری نداشته است. یا مشخص نیست چرا سالن مهرگان با دو سالن و فعالیت بیشتری نسبت به سالن ملک، تنها 10 میلیون تومان بیشتر دریافت کرده است. تماشاخانه شهرزاد هم بدون هرگونه فعالیت ویژه در سال 99 مبلغ 65 میلیون تومان دریافت کرده است که به مراتب بیشتر از سالنهای فعالی چون عمارت روبهرو بوده است. اگرچه برخی سالندارها میگویند این ارقام واقعی نیستند؛ اما حمایت از این سالنها موجب نجات آنها هم نشده است. برای مثال سالن مستقل با دریافت مبلغ 45 میلیون تومان درنهایت بهواسطه استیجاری ملک و تعطیلی طولانیمدت ناشی از کرونا و عدم تولید ثروت، تعطیل شده است.
وضعیت حمایتی در استانها به مراتب فاجعهبار است. از کل سالنهای مطروح در حوزه غیرتهران رقمی نزدیک به 110 میلیون تومان بودجه حمایتی اختصاص پیدا کرده است. مساله نخست آن است که این پول نصیب تمام سالنهای خصوصی کشور نشده است. برای مثال موسسه الف در تبریز با وجود فعالیت در دوره کرونا از بودجه حمایتی بهره نبرده است. از سوی دیگر رقم کمکهزینه از سالنهای غیرتهرانی 40 درصد از کمکهزینه بنیاد رودکی دولتی است که حقوق کارمندانش توسط دولت تامین میشود و بابت نگهداری از سالنها دولت سالانه بودجه مشخصی تخصیص میدهد.
البته ستم به استانها تنها به حمایت مالی از سالنها ختم نمیشود. جدا از آنکه در کرمان از همه سالنهای خصوصی حمایت نشده است، اختصاص بودجه تئاتر استانی بهشدت در رقم و عدد توهینآمیز به حساب میآید.
استانها همه محروم از حمایت
در حمایت از استانها دو شیوه مدنظر قرار گرفته شده است. نخست حمایت از انجمن استانها و دوم حمایت از نمایشها. در حمایت از انجمن از یک فرمول ساده استفاده شده است. به پرتالهای استانی(سایت ایران تئاتر استانی) رقم چهار میلیون تومان – که به برخی استانها مبلغی بهعنوان هدیه یا اعتبار برابر با یک میلیون تومان افزوده شده است - به شعب انجمن مبلغ 11 میلیون تومان و بخش برگزاری جشنوارهها 15 میلیون تومان پرداخت شده است. اما در همین فرمول ساده نیز اتفاقات جالبی رخ داده است. برای مثال در مورد جشنواره جنجالی در اصفهان، تنها 4 میلیون تومان بودجه اختصاص یافته است یا آنکه درمورد استانهای ایلام یا البرز به سبب برگزاری جشنواره مبلغی اختصاص نیافته است. اما در همین جدول مشخص است به استان تهران – شامل شهرهای استان منهای تهران – مبلغ 30 میلیون تومان بابت جشنواره هزینه داده شده است. مشخص نیست علت این دوبرابر بودن بودجه چیست؛ چراکه استانهای پرجمعیتتری چون فارس، خوزستان یا خراسان رضوی از این منفعت بهرهمند نشدهاند. به جزیره قشم با جمعیت به مراتب کمتر از تمام استانهای کشور، همان مبلغ 15 میلیون تومان اختصاص یافته است و مشخص نیست چرا باید جزیره قشم با چنین موهبتی روبهرو شده باشد. اگرچه رقمهای مذکور در نسبت تورمی کشور شوخیای بیش نیستند؛ اما مشخص است بودجه عمومی کشور در حوزه تئاتر بدون ضابطه تقسیم میشود.
اما در حمایت مالی از اجرا وضعیت اسفناکتر است. درحالی که یک نمایش خیابانی در تهران میتواند تا 15میلیون تومان کمکهزینه دریافت کند، این رقم در استانها به یک تا یکونیممیلیون تومان کاهش پیدا میکند. این وضعیت زمانی دردناکتر میشود که فعالیت هنرمند نه برمبنای میل هنری و تلاش برای خلق اثر آزادانه، که در راستای برنامههای تحمیلی و مناسبتی و تقویمی است. بودجه مستقیم حمایتی از آثار تنها به سه رویداد چهلسالگی دفاع مقدس، کرونا و آیینهای نوروزی ختم شده است.
بخش دیگر حمایتها در قالب پرداخت مستقیم به انجمنها برای تخصیص بودجه به آثار تولیدی است. در این بخش هیچ شفافیتی وجود ندارد. برای مثال مشخص نیست چرا استان ایلام – که جشنواره فجرش را هم برگزار نکرده است – مبلغ 54میلیون تومان دریافت میکند و این مبلغ صرف چه چیزی شده است. از یکمیلیارد و 709میلیون بودجه اختصاصی به استانها هیچ گزارشی از نمایشها، تعداد اجراها، وضعیت عوامل اجرایی و اینکه هر نمایش چه میزانی دریافتی داشته، منتشر نشده است تا بخش استانها با وجود ارقام دردناکش جز نزاع میان اهالی تئاتر استانها محصولی نداشته باشد.
حمایت از تهران، هدف اول اداره کل
درحالی که رقم حمایت از کل تئاتر کشور به زور به رقم دومیلیارد میرسد، دولت نزدیک به 20میلیارد هزینه آثار تهرانی کرده است. 19میلیارد و 747 میلیون تومان برای تولید 149 اثر هنری در تهران از سوی اداره کل هنرهای نمایشی پرداخت شده است. بخش مهمی از این ارقام متعلق به سالنهای دولتی است که طبق قواعدی موردحمایت این مجموعه قرار میگیرد؛ اما این ارقام هم شفاف نیست.
برای مثال مرتضی شاهکرم، کارگردان نمایش «برونسی» که طبق جدول 46میلیون تومان دریافت کرده است، میگوید که این رقم تنها 30 میلیون تومان بوده است و اداره کل هنرهای نمایشی رقم فروش گیشه خود را هم جزء حمایت از این نمایش حساب کرده است. وضعیت زمانی بغرنجتر میشود که رقم حمایت کرونایی قادر آشنا نیز با رقم مذکور خلطشده است. قرار بر آن بود دولت هزینه یکسوم صندلیهای خالی اجراها را بر حسب فروش آنها بپردازد. با این حال در جداول انتشاری مشخص نیست چه میزان از این ارقام به آن بخش صندلیها اختصاص دارد؛ چراکه مساله صندلیها به میزان استقبال از نمایش بستگی داشته است. با توجه به عدماطلاعرسانی از میزان فروش نمایشها در دو سال گذشته، نمیشود قضاوت کرد برای مثال نمایش «اودیسه» با حمایت 51 میلیونی به چه میزان از صندلیهای خالیاش پول دریافت کرده است. البته درمورد این نمایش باید گفت مشخص نیست چه فرمولی برای حمایت از یک نمایش بازتولیدی به کار گرفته شده که از فجر چند دوره پیش و اجرا در حافظ حمایت دریافت کرده است.
درمورد نمایش «فرانکشتاین» و «گرگاسها» اما ماجرا به نوعی دیگر رقم میخورد. درحالی ایمان افشاریان برای شکست تجاری خود رقم 68 میلیون دریافت کرده است که طبق قاعده نمایشهای سالن اصلی از حمایت دولت مبرا هستند و مشخص نیست چرا باید به این نمایش کمک مالی شده باشد. دقت داشته باشید این کمک در دوره قادر آشنا به نمایش پرداخت شده است، درحالی که نمایش در دوره شهرام کرمی روی صحنه رفته است و جزء معدود اجراهایی از سال 98 است که در فهرست 99 آمده است.
درمورد «گرگاسها» هم وضعیت به همین منوال است؛ اما این احتمال داده میشود که رقم 105میلیون تومان محصول همان فرمول صندلیهای خالی است. با توجه به اینکه فرمول حاوی قوانین چون صندلی فروختهشده، یکسوم صندلی و در نظر گرفتن بلیت 30هزار تومانی بودن است، رقم 105میلیونی دیگر معنا نمیدهد و به نظر میرسد از نمایش حمیدرضا نعیمی حمایت مالی شده است تا حمایت ناشی از کرونا. فارغ از این باید پرسید چرا اداره کل هنرهای نمایشی از قواعد خودساخته خود تبعیت نمیکند. البته در جدول برای نمایش «فردریک»، نمایشی که هیچگاه رنگ اجرا ندید، بابت پیشتولید به نعیمی مبلغ 30میلیون پرداخت شده است. بهعبارتی نعیمی برای اجرای خود مبلغ 135میلیون تومان کمکهزینه دریافت کرده است. هرچند مشخص نیست آیا رقم فروش نمایش از گیشه را هم همانند دیگر آثار تئاترشهر ممزوج با رقم حمایت کردهاند یا خیر. برای مثال از نمایش «قهوه قجری» آتیلا پسیانی که چند شب پیش از همهگیری کرونا روی صحنه رفت، هیچ حمایتی نشده است و رقمی برای آن نمایش در جداول انتشاری وجود ندارد.
فقدان رویکرد تخصیص بودجه زمانی حاد میشود که در برابر اسامی مشهور رقمهای بزرگتری دیده میشود و این درحالی است که نمایشهای آنها گرانتر یا پرفروشتر از دیگران نبوده است. برای مثال در تالار هنر نمایش «ویری ویری در سرزمین سلامت» حسین فداییحسین، نویسنده شناختهشده تئاتر، کمکهزینهای برابر با دو اجرای دیگر این سالن دریافت کرده است. همین مساله درمورد نمایشها و سالنهای دیگر هم رخ داده است.
اما فاجعه اصلی در تالار مولوی رخ داده است؛ تالاری که در ایام کرونا بیشترین بار اجرا در تهران را برعهده داشته است، از کمترین حمایت بهرهمند شده است. نمایشهایی که توسط کارگردان اولیها روی صحنه رفتهاند چندان موردحمایت مالی دولت قرار نگرفتهاند. این درحالی است که در سینما برای حمایت از فیلم اولیها یک سازمان عریض و طویل با عنوان سازمان گسترش فیلم مستند و تجربی وجود دارد. تولیدات مشابه تئاتری در طول سال به مراتب بیشتر از این فیلمهاست؛ اما میزان حمایت از آنان به مراتب کمتر است.
تخصیص ناعادلانه بودجه در حوزه هنر زمانی بیشتر نمود پیدا میکند که در بخش خصوصی، درحالی که عموم نمایشها با ارقام دو تا 6 میلیون تومانی مورد حمایت قرار گرفتهاند، یک نمایش در شهرزاد رقم 48 میلیونی دریافت کرده است. «مختلفیم» همان نمایشی است که در جشنواره فجر نیز 20میلیون کمکهزینه دریافت کرده بود.
قصه قابلتأمل آن است که دولت از نمایشهای مورد حمایت ارگانهای دیگر نیز حمایت مالی کرده است. درحالی که حوزه هنری و بنیاد روایت فتح هردو واجد بودجههای تئاتری و البته صاحب سالنهای نمایش هستند، دولت به نمایشهای اجراشده در این سالنها نیز کمکهزینه داده است. اگرچه ارقام پرداختی اندک است؛ اما این پرسش مطرح میشود چرا باید برخی نمایش از چند کانال مورد حمایت واقع شوند.
یکی از نکات جالبتوجه در بودجه اختصاصی، کمکهزینه 10 میلیونی برای نمایش «زورخانه در مکتب» است که برای هزینه لباس نمایش چنین رقمی اختصاص یافته است. این نمایش در زورخانه فرخزاد اجرا شده است و هیچ اطلاعاتی از این نمایش در فضای خبری وجود ندارد.
کتابهای بیدروپیکر
بخش قابلتأمل دیگر بخش انتشارات است. این اولینبار است که هزینه انتشارات نمایش توسط اداره کل شفافسازی میشود. دولت در این بخش بهطور متوسط برای هر کتاب به نویسندگان یا مترجمان بهطور متوسط رقم 12میلیون اختصاص داده است. البته ارقام انتشاری یک ایراد بزرگ دارد. بهطور مشخص معلوم نیست به هر نویسنده چه میزان کمک شده است و این میانگین از تقسیم تعداد آثار از کل هزینه اختصاصی به دست آمده است. وضعیت زمانی بغرنج میشود که در بخش خصوصی نویسندگان و مترجمان به رقمی بالاتر از سهمیلیون تومان دست نمییابند. وضعیت از این هم بدتر است. پخش کتابهای انتشارات نمایش در سراسر کتاب چندان جالب نیست و حتی کیفیت چاپ آنها نیز مورد سوال است. درباره کیفیت محتوایی آن نیز نقدهای بسیاری مطرح است. در سالی که گذشت حتی مترجمانی چون بهزاد قادری امتیاز کتابهای خود را از انتشارات نمایش سلب کردهاند.
اما جالبترین نکته درباره انتشارات نمایش آن است که شهرام گیلآبادی، مدیرعامل خانه تئاتر در عرض یکسال، با دو کتاب از انتشارات نمایش پول دریافت کرده است. کتاب اول مجموعه نمایشنامههای رادیویی است که احتمالا بابتش رقم 12میلیون تومان پرداخت شده باشد. این درحالی است که این کتاب اساسا کاربرد چندانی برای عموم ندارد. دیگر کتاب گیلآبادی، کتابی است با موضوع ارتباطات تئاتر که بیشتر جمعآوری دادههای مختلف از منابع گوناگون است. این کتاب بابت برگزاری جشنواره فجر با حمایت 10میلیونی منتشر شده است. مشخص نیست چرا جشنواره فجر از کتابهای باارزشتری در بخش خصوصی یا نویسندگان شاخصتر حوزه تئاتر حمایت نکرده است.
جمعبندی
به نظر میرسد دولت در انتشار این جداول یک هدف مشخص را دنبال کرده است. ایجاد غبار بر مفهوم شفافیت. چنین رویکردی نتیجه مشخصی در پی دارد و آن هم درگیر کردن هنرمندان بابت دریافت کمکهزینهها. هنرمندان براساس قوانین جاری درخواست حمایت مالی کردهاند؛ اما فقدان شفافیت در فرمول تخصیص بودجه موجب میشود دولت فرار رو به جلو داشته باشد و خود را از مهلکه نجات دهد. هنوز دولت هیچ واکنشی نسبت به این ارقام و اتهاماتش نشان نداده است و بعید است با توجه به پایان دولت کنونی، قادر آشنا و تیم مالیاش قصد شفافیت از جداول خود داشته باشند. نتیجه کار چیزی جز ایجاد کینه در دل هنرمندان نیست؛ درصورتی که با شفافیت کامل میشد فرهنگ صادقانهای در حوزه فرهنگ پدید آورد.